حزب الله لبنان از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۷
بررسی ابعاد توسعه حزب الله لبنان از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۷ نشان دهنده نتایج استراتژیک جنگ ۳۳ روزه در روند معادلات منطقه ای است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از روزنامه الاخبار لبنان، از سالها پیش که برخی از مسئولان و کارشناسان صهیونیستی این موضوع را مطرح میکنند که صحبت کردن درباره نتایج هر جنگ بزرگی به صورت فوری انجام نمیشود، بلکه در نتیجه روشن شدن پیامدهای سیاسی و استراتژیک آن صورت میگیرد که گاه به گذر زمان نیاز دارد. آنها در این رابطه مثالهای زیادی را نیز مطرح میکنند.
هدف از ترویج این مفهوم ، تلاش برای ایجاد تغییرات و اصلاحات جزئی در چهره جنگ 2006 در افکار عمومی اسرائیل است. آنها میخواهند اینگونه ادعا کنند که نتایج جنگ مذکور تنها شکست برای اسرائیل نبود. این تلاشها تا جایی است که سعی دارند دستاوردهای دیرهنگامی برای این جنگ بتراشند و بگویند که قدرت بازدارندگی اسرائیل در برابر حزبالله تقویت پیدا کرده است.
در ابتدا باید این واقعیت را گفت که هرجنگ دو نوع نتیجه در پی دارد، نوع اول نتیجه فوری و مستقیم است و نوع دوم نتایجی است که به مرور زمان محقق میشود. ایجاد جدایی بین پیامدهای متوالی و فوری و نتایج نظامی این جنگ نیز مشکل است، به این معنا که نتایج فوری و مستقیم (همراه با برخی عوامل دیگر ) میتواند به نقطهای برای آغاز و تأسیس روند آینده شود.
همچنین باید این نکته را یادآور شد که اهداف جنگ رژیم صهیونیستی بر ضد حزبالله لبنان بسیار فراتر از تقویت قدرت بازدارندگی اسرائیل بود، چرا که اگر اینگونه بود تجاوز اسرائیل طی چند روز متوقف می شد و اسرائیل به هدف قرار دادن مجموعه ای از مواضع بدون ورود به جنگی که 33 روز ادامه پیدا کرد، دست می زد، جنگی که در طول آن جبهه داخلی اسرائیل شاهد موشکهایی بود که بعد از جنگ سال 1948 سابقه نداشت.
در این میان نیاز به شرح بسیاری از مسائل در راستای جداسازی این اهداف وجود ندارد و تنها به لیست اهدافی که کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی در طول این جنگ تصویب کرده بود و آکادمی مطالعات امنیت داخلی اسرائیل در سال 2016 به قلم اودی دیکل آن را منتشر کرد اشاره میکنیم. دیکل در زمان جنگ پُست ریاست بخش استراتژیک در اداره برنامهریزی ستاد ارتش را عهدهدار بود.
از جمله اهداف این جنگ اجرای قطعنامه 1559 و آغاز روند خلع سلاح حزبالله لبنان بعلاوه موضع مشهور کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا بود که پشت پرده واقعی این جنگ یعنی ایجاد خاورمیانه جدید را فاش کرد. تمامی این اهداف و مجموعه دیگری از اهداف قرار بود در مسیر این جنگ محقق شود.
حتی اگر بخواهیم معیار ارزیابی این جنگ را به مشخص کردن میزان بازدارندگی منحصر کنیم، میبینیم که آن چیزی که به دست آمده است، تحقق بازدارندگی یکجانبه به نفع اسرائیل نیست، بلکه حالتی از بازدارندگی متقابل به وجود آمده که تأثیرات آن طی سالهای بعد خود را نشان داد. حتی میتوان گفت طرفی که تا حد بیشتری قدرت بازدارندگی خود را در سطوحی شگفتآور نسبت به دوره قبل از جنگ تقویت کرد ، حزبالله بود. توان این حزب به گونهای بود که تأثیرات آن از عرصه لبنان فراتر رفته و به سطح منطقه ای نیز کشیده شد.
البته ما نیز خوشحال میشویم که ارزیابی خود از نتایج جنگ را براساس قیاس پیامدهای بلند مدت آن انجام دهیم. راه ورود به این ارزیابی دقیق میتواند مقایسه کلی بین حزبالله لبنان در سال 2006 و حزبالله در سال 2017 باشد. بر کسی پوشیده نیست که سطح این مقایسه بسیار وسیع و متعدد است ، اما به صورت خلاصه میتوان آن را براساس عناوین زیر مطرح کرد:
- تعداد بیشتر نیروها: حزبالله لبنان تاکنون سابقه نداشته که تعداد نیروها و عناصر وابسته به خود را ارائه کند، اما با استناد به گزارشهای اسرائیلی که در برخی موارد به دنبال مقایسه بین دو مرحله هستند که عمدتاً از سوی کارشناسان ارشد اسرائیلی ارائه میشود ، حزبالله لبنان بالغ بر دهها هزار نیرو دارد. البته در این زمینه نیاز به ارائه اطلاعات اعلام شده و اعلام نشده وجود ندارد ، چرا که لبنانیها چه دوستان وچه متحدان حزبالله میتوانند مشاهده کنند که این حزب گستردهترین و ریشهدارترین حزب در واقعیت سیاسی لبنان است و این گسترذه چندین برابر نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است.
- تسلیحات پیشرفته تر: در این ارزیابی تنها به موشکهای حزبالله اشاره میکنیم. در این زمینه نیز حزبالله لبنان عادت ندارد توانمندیهای موشکی خود را جز درموارد محدودی که سابقا انجام داده، اعلام کند. اما اسرائیلیها خودشان میگویند که حزبالله لبنان در سال 2006 حدود 12 هزار موشک در اختیار داشته است. در مقابل فرضیه ای که ارتش اسرائیل در حال حاضر فعالیتهای خود را بر مبنای آن قرار داده، این است که حزبالله لبنان موشکهایی را در اختیار دارد که بسیاری از دولتهای جهان از آن بیبهره هستند. آنها در این رابطه از حدود 150 هزار موشک خبر میدهند. این نکته نیز بعید به نظر نمیرسد و شاید این رقم بسیار کمتر از آن چیزی باشد که حزبالله لبنان در اختیار دارد، چرا که در گذشته نیز اسرائیل در بسیاری از موارد در ارزیابیهای خود نسبت به توان موشکی حزبالله اشتباه کرده است.
- توسعهیافتگی بالای توان تسلیحاتی: بر اساس گزارشهای رسمی و رسانهای تلآویو ، بیشترین چیزی که باعث وحشت اسرائیلیها میشود ، علاوه بر تعداد نجومی موشکهای حزبالله لبنان ، دقت اصابت و برد آنها و توان تخریبی این موشکها است. حزبالله لبنان چندین پیام بازدارنده به مؤسسات نظامی و سیاسی اسرائیل مخابره کرده که نشان دهنده توان بالای دقت اصابت این موشکها است. به ویژه در این رابطه موضوع تهدید تأسیسات رژیم صهیونیستی در عمق سرزمینهای اشغالی (فرودگاه بن گوریون و تأسیسات اتمی رژیم صهیونیستی ) را مطرح کرده است. در همین رابطه میتوان به توسعه موشکهای حزبالله لبنان در برد و قدرت تخریب اشاره کرد که علاوه بر اینها تمام نقاط سرزمینهای اشغالی را در بر می گیرد و دیگر به صورتی نیست که خسارتهای جزیی به تأسیسات رژیم صهیونیستی در شهرکهای اسرائیلی وارد کند ، بلکه ساختمان ها را در تل آویو تخریب می کند.
- تجربه و توان مبارزاتی بالا. رژیم صهیونیستی در بسیاری از موارد از حجم تاثیرگزاری حزبالله لبنان در سوریه سخن میگوید . امان سرکردگان ارشد این رژیم از جمله گادی ایزنکوت به صورت موازی به این موضوع نیز اشاره میکند که عناصر مبارز حزبالله لبنان در نتیجه ورود به جنگ در سوریه تجربه بیشتری به دستآورده و قویتر از گذشته شدهاند. از جمله این موارد سخنرانی آیزنکوت در کنفرانس هرتصلیا بود. بنا به تعبیر یعقوب عمیدرور مشاور امنیت داخلی اسبق نتانیاهو ، حزبالله لبنان بعد از مشارکت در جنگ سوریه به گردویی تبدیل شده است که نمی شکند. این در حالی است که دیگران این حزب را یک ارتش حرفهای توصیف کرده اند.
- حضور و تأثیرگذاری بیشتر حزبالله در لبنان: لیست اهداف مورد تصویب کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی قبل از جنگ سال 2006 که آکادمی مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در سال گذشته ازآن رو نمایی کرد ، نشان میداد که اسرائیل به دنبال تضعیف جایگاه حزبالله در لبنان است. در این زمینه می توان قضاوت را به خوانندگان واگذار کرد و به همین مقدار توضیح بسنده کرد.
- حضور و تأثیرگذاری بیشتر در منطقه: در سال 2006 حزبالله لبنان به عنوان قدرت بازدارندگی و دفاعی از لبنان مورد تردید بسیاری از گروهها قرار داشت. اما در مرحله پس از این جنگ، حزبالله لبنان به عنوان یک قدرت بازدارنده منطقهای آن را نشان داد که با قدرت در معادلات فرماندهان نظامی و اطلاعاتی تل آویو حضور دارد و آنها در همین رابطه به شدت از اقدام یکجانبه اسرائیل در حمله به تأسیسات هستهای ایران مخالفت میکنند و ارزیابی آنها این است که موشکهای حزبالله در این صورت در جبهه داخلی اسرائیل فرود خواهد آمد. اما در حال حاضر حزبالله لبنان از این موقعیت و نقش آن نیز فراتر رفته و حضور و تأثیر گذاری بیشتری پیدا کرده و به اذعان دوست و دشمن به یک قدرت منطقهای تبدیل شده است. از مهمترین نمادهای این توسعه، می توان به نقش و نفوذ این حزب در معادلات و تحولات منطقه اشاره کرد.
ناگزیر باید به این موضوع اشاره کرد که عرصه های دیگری نیز وجود دارد که برای نمایش نمود بیشتر توسعه حزب الله می توان از آن استفاده کرد.
در برابر تمام آنچه که گفته شود توجه این نکته لازم است که تقویت موقعیت و جایگاه و نقش حزبالله در عرصه لبنان و منطقه به معنی نادیده گرفتن حجم تهدیدات فراروی لبنان و منطقه نیست. چیزی که باید بر آن تأکید شود، این است که تفاوت جدی بین مقابله با این تهدیدات از موضع ضعف و قرار دادن ملت و حال و آینده کشور در گرو تحولات سیاسی و امنیتی و مقابله با این خطرات از موضع قدرت و بازدارندگی و واکنش و دفاع از کشور وجود دارد.
انتهای پیام/