«وقف» بهترین راه توزیع ثروت در جامعه
جمعآوری مال و ثروت در ذات بشر وجود دارد و نمیشود از آن جلوگیری کرد بنابراین بهترین راه توزیع صحیح ثروت در جامعه، انجام صدقات، انفاق و «وقف» است که ...
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ تمام ادیان آسمانی، مخصوصاً دین اسلام به ابعاد مختلف زندگی و رفع نیازهای گوناگون بشر توجه ویژه داشته و دارند؛ در همه این ادیان جنبههای اجتماعی و اقتصادی بشر از جنبه عبادی آن جدا نیست و هدف تمام پیامبران و ادیان آسمانی انسانسازی و نیل به کمال انسانی و بهتر زندگی کردن به طریق معقول و اجرای عدالت اجتماعی بوده است.
تفکر تفکیک و جدایی مسائل عبادی، اجتماعی و اقتصادی در ادیان مختلف و مخصوصاً دین اسلام، یک نوع تفکر نادرست است؛ همانطور که تشبیه اقتصاد در اسلام با اقتصاد سرمایهداری و سوسیالیستی نادرست خواهد بود.
تأسفبار است که جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حقوق انسان که از سایر احکام دین مهمتر است و پیامبران به آنها بیشتر توجه داشتهاند، به مرور زمان مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته و در تمام ادیان و مذاهب، بدعتهای غیرعقلانی و خرافی به جای آن امور عقلایی رواج پیدا کرده است.
از جمله احکام فراموش شده موضوع انفاق در راه خدا است که یکی از راههای انفاق در راه خدا سنت حسنه «وقف» است؛ به عبارت دیگر انفاق در راه خدا منحصر به عمل «وقف» نیست بلکه «وقف» یکی از صدها راه انفاق در راه خدا است که در تحقق جنبههای اقتصادی و اجتماعی جامعه تاثیرگذار است.
امام علی (ع) میفرماید: «هر جا دیدید یک عمارت از حد معمولی بلندتر شده، مطمئن باشید عمارت دیگری در همان نزدیکی وجود دارد که از حد معمولی کوتاهتر شده است»؛ این بیان حضرت کنایه از این دارد که هر جا ثروت و مال به هر دلیل (به حق یا ناحق) در دست کسی زیاد شد حتماً در دست دیگری یا دیگران کم شده و این یعنی در نظام اجتماعی تعادل به هم خورده است.
جمعآوری مال و ثروت در ذات بشر وجود دارد و نمیشود از آن جلوگیری کردبنابراین بهترین راه توزیع صحیح ثروت، انجام صدقات، انفاق و «وقف» است که پیامبران الهی تحت عناوین مختلف از قبیل انفاق در راه خدا، صدقه جاریه، وقف و... از اسراف جلوگیری کرده و فساد آن را به حداقل رساندهاند و این شیوه بهترین راه در تعدیل و توزیع ثروت در جامعه است که در مفاهیم زیر مورد بررسی قرار میگیرد.
مفهوم «مالکیت» در ادیان (مخصوصاً دین اسلام)
«مالکیت» در دین مقدس اسلام از امور تکوینی نیست که قابل تغییر و تبدیل نخواهد بود؛ مالکیت یک امر قراردادی، یک حکم اعتباری یا یک سلطه و قدرتی است که قانونگذار شرعی یا عرفی مقرر داشته است بنابراین قانونگذار میتواند مالکیت را با توجه به مصالح جامعه و مفاسد آن محدود سازد و یا در مواردی لغو کند؛ همچنین قانونگذار میتواند مالکیت بعضی از اجناس و اموال را انحصاری اعلام کند.
بطور کلی مال و ثروت در ادیان آسمانی (مخصوصاً دین اسلام) یک وسیله و ابزار بوده و هدف نیست؛ مال و ثروت امری اعتباری و موقتی بوده که ممکن است در جهت مثبت یا منفی و خیر یا شر به کار برده شود.
«مالکیت» از نظر اسلام یک نوع حکم شرعی یا حکم اعتباری است که شارع مقدس آن را تشریح کرده و اختیار تحدیدش در ید قدرت شارع مقدس یا قانونگذار است.
در اسلام در حقیقت مالک اصلی خدا است؛ خداوند متعال به مردم به عنوان جانشین و خلیفه خود در اموال حق تصرف داده است و مردم موظفند به رسالت اجتماعی خود در زمینه اموال توجه کنند؛ «... وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ - آیه 33 سوره نور»، «... وَ اَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ - آیه 7 سوره حدید.»
در نظام مقدس اسلامی با قرار دادن صدقات واجبه (زکات) اختیارات مالکان محدود شده استاما با قراردادن صدقات مستحبه (انفاق، وقف و...) خداوند به مالکان اختیار داده و همه را به انجام آن تشویق کرده و در هر حال تصمیم انسانها را محترم شمرده است.
دو دیدگاه درباره مفهوم مال دنیا:
در ادیان مختلف مخصوصاً در دین اسلام درباره مال و ثروت دو یا چند دیدگاه متفاوت وجود دارد، بطوریکه در یک دیدگاه در آیات قرآن مجید و احادیث از مال دنیا «مدح» و از دیدگاه دیگر «ذم» شده است؛ از آنجایی که دین مبین اسلام دین معقول و منطقی و منطبق با فطرت است، پس باید مشکل در عدم تطبیق آن دو دیدگاه را به نادرستی برداشت خودمان نسبت دهیم، تا به اصل اسلام و قرآن.
در قرآن مجید و در احادیث درباره «جبر و اختیار» هم به ظاهر دو یا چند دیدگاه است؛ درباره تاثیر «تعلیم و تربیت» هم دو یا چند دیدگاه ظاهراً متفاوت است اما جالب اینکه در زمان پیامبر اکرم (ص)، مردم دانشمند و عاقلی همچون حضرت علی (ع) و ابن عباس و سایر صحابه اندیشمند وجود داشتند ولی هیچکدام در این مسائل دو یا چند برداشت نداشتند، پس مشکل از کجاست؟
همه ما انسانها در سخن گفتن با توجه به زمان، مکان، مصلحت خود، مصلحت مخاطب، میزان درک مخاطب و... بطور مختلف سخن گفته و میگوییم؛ این وظیفه مخاطب است که به میزان شعور خود و توجه به شرایط زمان و مکان و سایر جهات، مطلب را درک کند بنابراین به متکلم، خطیب، پزشک، روانشناس و ... ارتباطی ندارد.
متکلم به اقتضای زمان و مکان و درکی (کافی یا ناکافی) که از مخاطب خود دارد، سخن میگوید؛ به نظر برخی در این بیان ظاهراً دیدگاههای مختلف وجود دارد ولی اگر شرایط و مقتضیات زمان و مکان را درک کنیم خواهیم دید در یک دیدگاه نظر متکلم این بوده از افراط جلوگیری شود و در دیدگاه دیگر نظرش این بوده که از تفریط جلوگیری کند؛ گاهی اهداف اولیه مدنظر بوده و گاهی غرض و اهداف ثانویه و...؛ همه این بیانها یک هدف اساسی را دنبال میکند و آن انجام عمل صالح است.
سخن درباره «مال دنیا» در دین اسلام و آیات قرآن مجید و احادیث هم همین طور است؛ گاهی در یک مقطع زمانی و مکانی و موقعیتی خاص، مال و ثروت مفید و کارساز است و گاهی در موقعیت و شرایط دیگر همین مال و ثروت مضر است بطوریکه انسان را به تباهی و فساد میکشاند و این اثر وضعی و طبیعی مال و ثروت است؛ اگر کسی ما را نصیحت کند و در یک روز بگوید که مواظب باش مال و ثروت دنیا تو را به فساد نکشاند و روز دیگر بگوید که از مال و ثروت خود بطور صحیح استفاده کن و...، آیا این ناصحیح یا چندگانه سخن گفته است؟!
دین مقدس اسلام و آیات قرآن مجید و احادیث هم درباره اثر وضع مال دنیا که دو یا چندگانه است بسیار سخن گفتهاند؛ مهمتر آنکه سخن در چگونگی به دستآوردن مال و ثروت نیز هست بطوریکه دین مقدس اسلام تاکید فراوان دارد که مال و ثروت را باید از راههای مشروع به دست آورد تا حقوق دیگران ضایع نشود و نیز حق دیگران را باید از اصل مال جدا کرد و به صاحبان حق داد.
مسئله دیگری که در دین مقدس اسلام بسیار حائز اهمیت است، نحوه توزیع و مصرف مال و ثروت است که باید در راه مشروح و معقول مصرف شود؛ اینجا همه دیدگاهها به ظاهر مختلف است اما در اصل هیچکدام با هم منافات ندارد.
نتیجه آنکه مال و ثروت دنیا، با توجه به آثار وضعی که دارد و با توجه به نحوه بدست آوردن و هزینه کردن، ممکن است ممدوح یا مذموم باشد.
برگرفته از کتاب: چرا و چگونه وقف کنیم؟ سید علی دانشپور و نادر ریاحی سامانی
انتهای پیام/