آدم شدن چه سخت است حیوان شدن چه آسان !
کوپال شکارچی اساسا دشمن بقاست و حالا خودش در یک بازی بقا گرفتار شده است. خودش یک شکارچی بسیار بزرگ است که درکوزه افتاده است. کوپال در نوعی مدرنیتهگریزی پنهان با تلاش صد چندان به مدرنتیه متصل شده است .
خبرگزاری تسنیم- حیدر جوادی:
عمده آثاری که در سینماهای هنر و تجربه اکران می شوند آنقدر بر اساس نگرههای محتوایی و فرمی همسان ساخته می شوند که نخستین فیلم ایرانی که در ابتدای سال در گروه هنر و تجربه اکران می شود با فیلمی که در پایان سال اکران می شود، تفاوت چندانی ندارد. به این صورت فیلم های گروه هنر و تجربه به یک بی خاصیتی در مضمون و محتوا دچار شده اند.
آثاری که در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران می شود دارای مضامین مضحک و خنده داری هستند که در کشورهای اروپای شرقی در حد فاصل دهه 40 تا 80 میلادی نمونه هایش را به شکل فاخرتری ساخته شده اند. اما مضمون مضحک و خنده دار آثاری که در گروه هنر و تجربه اکران می شوند بر همان پارامتر مفهومی «تنهایی انسان معاصر»، «چالش های دراماتیک زن و شوهری» به سبک و سیاق نمایشنامه «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» و یا بر ژانر روستایی مکشوفه جشنواره زده تاکید دارد و کمتر فیلم هایی پیدا می شوند که خارج از این قاعده مثلثی ساخته شوند و تماشاگر را حیرت زده کنند.
گروه سینمایی هنر و تجربه مبنایش توسعه «هنرافسرده» در سینمای ایران است و خارج از سازوکار توسعه افسردگی، هدف دیگری را دنبال نمی کند. اما در سینمای ایران همه دسته بندی های مدیریتی و سینمایی در حال پوست اندازی است و این تغییرات را با دیدن فیلم های سینمایی در جشنواره سی و پنج فجر به خوبی می توان درک کرد. حتی فیلم های هنر و تجربه هم در حال پوست اندازی است و از سینمای افسرده در حال فاصله گرفتن هستند.
فیلم کوپال مستقل از تعاریف رایج مرسوم در سینمای هنر و تجربه، فیلمی فراتر از فیلم های افسرده سینمای هنر وتجربه است. کوپال با توجه به اینکه در زیرگونه سینمای هنر و تجربه اکران می شود اثر منحصر به فردی است. و اکران فیلم کوپال در گروه هنر و تجربه جفای فراوانی به خود فیلم است.
فیلم بازیگر معروفی که به عنوان سوپر استار شناخته شود ندارد. موسیو « لوون هفتوان» در این فیلم بازی میکند که بازیگر ثابت فیلمهای اکران شده در گروه سینماهای هنر و تجربه است. نازنین فراهانی نیز نقش مقابل هفتووان را بازی می کند و اغلب صحنه های فیلم با موسیو «لوون» می گذرد. اما فیلم یکی از شکوهمندترین آثاری که در جشنواره فیلم فجر سی و پنجم به نمایش درآمده است. فیلمی که از اساس آماده است تا مخاطب را با حال خوبی از سینما بدرقه کند ضمن اینکه نکته مهم تر این است که فیلم با هدفی و خوشایند روشنفکری ساخته نشده است و اتفاقا ترکیب و ساختار و رنگ های دلچسب فیلم موید نکته بسیار مهمی است که مولف هدف مندانه برای لذت عمومی و استنتاج های عمومی ساخته شده است.
فیلم «کوپال» صرفا یک فیلم نیست. کوپال «آزمونی» انسانی است برای انسان در برابر حس طبیعتگرایی که گاهی فراتر از حدود تعیین شده انسانی می رود و موجب می شود در یک آزمون انسانی، انسان به جای ابرانسان شدن، مرزهای حیوانی را پشت سر نهد. مخاطب در فیلم «کوپال» نه به شکلی عوام فریبانه، بلکه در قالبی ساختارمند هیجان را تجربه می کند که این هیجان، وحشت منتج از تفرد انسانی نزدیک به رفتاری حیوانی است . کارگردان گاهی دوربین جسور سازنده چند گام بالاتر میرود و نبرد خویشتن با خویشتن را در نماهای بشدت درست و هیجان و انگیزی به تصویر میکشد.
دکتر احمد کوپال در موقعیتی گرفتار شده و این موقعیت بسیار سخت و چالش برانگیز و موقعیت گرانبهایی برای خویشتن شناسی است که آدمی را با لایههای خفته حیوانیاش مواجه میکند. کوپالی که در بطن طبیعت رها بود در این موقعیت چالش برانگیز، با چه محدودیتهای ذاتی عجیبی روبرو شده است.
«کوپال» روایت دکتر احمد کوپال شکارچی معروفی است که کلکسیون عجیبی از حیوانات تاکسیدرمی را در خانه دور افتادهاش جمع کرده است. او به دلیل علاقه اش به هایکو سگ محبوبش، چالشی غیر اخلاقی را موجب می شود و به همین بهانه همسرش او را ترک کند. کوپال در این انزوای خاص حیوانی، درست در زمان تحویل سال، هوس شکار و به دل صحرا زدن به سرش میزند و در موقعیتی دهشتناک گرفتار می شود.
از منظر دراماتیک موقعیت منحصر به فرد ایجاد شده، زمینهای را فراهم میکند که موقعیت یگانه فیلم روی پرسوناژ موسیو «لوون» متمرکز شود و این بازیگر فیلم را یک تنه پیش میبرد. در این موقعیت و تنگنای ایجاد شده او به خود مروری زندگی اش می افتد. این موقعیت سخت مثل مردن و رهایی مثل دوباره زنده شدن است. اگر اغراق نکنیم دینیترین مضمونی را در نسبت با فردیت انسانی ارائه می کند.
کوپال شکارچی اساسا دشمن بقاست و حالا خودش در یک بازی بقا گرفتار شده است. خودش یک شکارچی بسیار بزرگ است که درکوزه افتاده است. کوپال در نوعی مدرنیتهگریزی پنهان با تلاش صد چندان به مدرنتیه متصل شده است . در فضایی که او به بند کشیده شده این تلقی استنباطی شکل می گیرد که سستی در حوائج انسانی و عدم اهمیت به خانواده در این شخصیت موجب شده که تمایل کوپال به طبیعت خشن و دوری جستن از تمدن انسانی بیشتر شود. سرانجام جدال او با انزوا، به نوعی از شبیه سازی بین دو زندگی متمایز ختم میشود. دو آرمان یکی برای مخاطب و دیگری برای قهرمان فیلم که هر دو به شکستی تلخ ختم میشوند. در جایی از فیلم پیک نیک در چمنزار ژان رنوار یکی از شخصیتها به دیگری میگوید: شاید خوشبختی در تسلیم شدن به نظم طبیعت باشد.
انتهای پیام/