ترامپ و روسیه؛ نیاز به الگویی جدید در روابط واشنگتن و مسکو
سیاست «ازسرگیری مجدد روابط» دموکراتها شکست خورده و اکنون مسکو و واشنگتن باید مشخص کنند دشمن یکدیگرند یا شریک هم، تا «قواعد بازی» و «خط قرمزها» مشخص شوند یا گفتگوهای سازنده بر اساس منافع راهبردی آغاز شود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، "ایگور ایوانف" وزیر امور خارجه پیشین روسیه (طی سالهای 2004-1998) و رئیس کنونی شورای امور بین الملل این کشور در مقالهای برای روزنامه «راسیسکایا گازیتا» به این سئوال پاسخ داده است که آیا روسیه و آمریکا دشمنان آشتی ناپذیر یکدیگر هستند یا اینکه با وجود اختلافات می توانند شریک یکدیگر در حل و فصل مشکلات جهانی باشند؟
چطور شد که ترامپ رئیس جمهور شد؟
این سیاستمدار بلندپایه و با تجربه می نویسد: "دونالد ترامپ" میلیارد جنجال آفرین چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا شده است. چطور چنین چیزی ممکن شده است؟ قطعا پیرامون این سئوال برای مدتهای طولانی بحثهایی بین سیاستمداران، کارشناسانو روزنامه نگاران مطرح خواهد بود. ارزیابیها هر چه باشد، همه تحلیلگران در یک نکته با یکدیگر اتفاق نظر دارند و آن اینکه سیستم سیاسی و اجتماعی آمریکا شروع به تغییرات جدی کرده و انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر سال گذشته را باید مرحله جدیدی از توسعه حیات سیاسی و اجتماعی آمریکا نامید.
دیر یا زود چنین تغییری می بایست در آمریکا رخ می داد. در روسیه هم تجربه شده که رکود برای مدت زیادی دوام نمی آورد. سیستم سیاسی-اجتماعی قبلی که در آمریکا عملا برای چندین دهه حاکم بود، دیگر پاسخگوی واقعیات جدید، چه در داخل ایالات متحده و چه در سطح جهان نبود. در جریان انتخابات اخیر عملا مبارزه بین کسانی بود که با تمام قوا سعی داشتند وضعیت موجود حفظ شوند و افرادی که هدفشان تغییر این وضعیت بود و رای دهندگان آمریکایی هم انتخاب خود را در جهت تغییر خط مشی سیاست داخلی و خارجی انجام دادند، البته هنوز کسی نمی دانند این تغییر تا چه حدی خواهد بود. حداقل اینکه واشنگتن دیگر مجبور است نگاه تازه ای به نقش آمریکا در امور جهانی داشته باشد.
نتیجه انتخاب شدن ترامپ بعنوان رئیس جمهور چیست؟
بعید است کسی در حال حاضر آمادگی داشته باشد به این سئوال پاسخ قابل اطمینانی بدهد. اگر بخواهیم بر اساس اظهارات علنی رئیس جمهوری جدید قضاوت کنیم، همه می گویند که طی سالهای آینده ما شاهد تصمیمات غیراستانداردی از سوی کاخ سفید خواهیم بود که برخی از آنها ممکن است موفقیت آمیز بوده و برخی دیگر برعکس شکست خورده خواهند بود.
این مسئله هم شامل مشکلات موجود در سیاست داخلی و توسعه اقتصادی آمریکا و هم سیاست خارجی این کشور می شود.
با توجه به اظهارات «انقلابی» و غیرمتعارف ترامپ در مورد سیاست خارجی می توان گفت که واشنگتن به احتمال زیاد مجبور به تغییر دیدگاه خود نسبت به مسائل جهانی و نقش رهبری این کشور و «مستثنی بودن آمریکا» خواهد شد. روند چنین «تجدیدنظری» با توجه به واقعیات موجود در جهان، بعید است که سریع و آسان بدست آید، بلکه احتمالا زمانی بیشتر از دوره ریاست جمهوی ترامپ را می طلبد. ولی این روند دیگر شروع شده، آمریکا چه بخواهد یا نخواهد، وضعیت جهان امروز به این سمت کشیده شده است.
انتخاب ترامپ چه تاثیری بر روابط روسیه و آمریکا میگذارد؟
ایگور ایوانف می نویسد: مسلما آنچه روسیه به آن علاقه مند است، تاثیر این تغییرات در آمریکا بر روابط مسکو و واشنگتن است. در جریان مبارزات انتخاباتی آمریکا موضوع روسیه، برخلاف عقل سلیم، تقریبا به یکی از مسائل مرکزی تبدیل شده بود: اگر دموکراتها با پیروی از اصول «جنگ سرد» سعی داشتند روسیه را اهریمن نشان دهند، ولی دونالد ترامپ، برعکس از آمادگی خود برای همکاری فعال با مسکو در زمینه های گسترده صحبت می کرد. البته مشخص نیست وی این کار را برای متقاعد کردن نیاز داخلی انجام داده تا بر دموکراتها غلبه یابد، یا واقعا به آن پایبند است. گذشت زمان این مسئله را روشن خواهد کرد. در هر صورت تندرویان در واشنگتن موفق نشدند از «کارت روسیه» بعنوان برگ برنده استفاده کنند. رای دهندگان آمریکایی با انتخاب ترامپ نشان دادند که از تبلیغات ضدروسی دیگر خسته شده اند و کمتر به این اعتقاد دارند که روسیه منبع «شر» و تهدید برای آمریکا است.
برای پیش بینی آینده روابط روسیه و آمریکا باید ابتدا به این سئوال پاسخ داد که چرا سیاست «تجدید روابط مجدد» که در دوره نخست ریاست جمهوری باراک اوباما اعلام شده بود، با شکست مواجه شد. هشت سال قبل هر دو کشور امید زیادی به تحقق این سیاست داشتند و تصور می کردند که همه چیز برای «ازسرگیری مجدد روابط» فراهم شده است. البته اقدامات زیادی هم برای همکاریهای دوجانبه در عرصه های مختلف، از جمله امنیتی انجام شد، ولی ظاهرا کافی نبود.
علت شکست «ازسرگیری مجدد روابط» چه بود؟
در اینجا می توان از اشتباهات و ارزیابیهای اشتباه از انتظارات اعلام شده هر دو طرف سخن به میان آورد. به عقیده من، یک سری دلایل بطور زنجیروار علت این شکست بودند: از همان ابتدا تنش زدایی بین مسکو و واشنگتن روی حل و فصل مسائل خیلی مهم، و نه مشکلات خاص متمرکز شد و در این بین به تدوین اصول جدید اساسی که منعکس کننده منافع راهبردی دو کشور بود، توجه نشد. نتیجه آن شد که دستاوردهای خاص نتوانستند روابط مسکو و واشنگتن را به سطح تازه ای ارتقاء دهند و به دلیل عدم شفافیت، «ازسرگیری مجدد روابط» در حل بحرانهای بین المللی و در وهله نخست در حل بحران اوکراین، شکست خورد.
به عقیده این مقام بلندپایه، از همینجا می توان نتیجه گیری مهمی برای آینده داشت: برای حل و فصل مسائل مهم با همکاری دولت جدید آمریکا لازم است بطور همزمان شروع به رفع اختلافات جدی بر سر منافع راهبردی دو کشور نمود. زمانی که من دبیر شورای امنیت روسیه بودم، ما تلاش کردیم با دولت "جورج بوش پسر" در این زمینه کار کنیم، ولی عدم آمادگی طرف آمریکایی عملا این تلاش را ناکام گذاشت، ولی اهمیت اصولی چنین اقدامی تغییر نکرده است.
چه مسائلی در وهله نخست باید پاسخ داده شوند؟
مهمترین مسئله ای که هر دو کشور باید به آن پرداخته و هم به خود و هم طرف مقابل پاسخ دهند آن است که آیا روسیه یا آمریکا در جهان امروزی دشمن آشتی ناپذیر یکدیگر هستند یا اینکه با وجود اختلاف نظرات جدی، می توانند شریک یکدیگر باشند؟ اگر ما دشمن اجتناب ناپذیر یکدیگر هستیم، وظیفه اصلی آن است که توافقنامه هایی برای تعیین «قواعد بازی» تدوین شود تا امکان آن را فراهم کند که در صورت بروز مناقشه، خطر رویارویی مستقیم روسیه و آمریکا که امنیت بین المللی را مورد تهدید جدی قرار خواهد داد، به حداقل برسد. برای مثال به تجربه دوران «جنگ سرد» متوسل شد که مسکو و واشنگتن به خوبی می دانستند «خطوط قرمز» کجاست و نباید به آنها نزدیک شوند.
و اگر روسیه و آمریکا آمادگی همکاری مشترک در جهت تقویت ثبات و امنیت و مقابله مشترک با تهدیدات جهانی را دارند، ضروری است تا شکل موثری از مذاکرات در تمامی سطوح آغاز شود تا روابط دوجانبه جنبه آشکار و قابل پیش بینی پیدا کند. چنین اقدامی باعث می شود تا در صورت بروز اختلاف نظر، دو طرف با توجه به روح احترام متقابل بر آنها فایق آمده و اجازه ندهند این اختلاف به بحرانی شدید تبدیل شود.
تنها شکل گیری چنین روابط جدیدی است که نه تنها ثبات بیشتری به روابط دوجانبه می بخشد، بلکه امکان گفتگوهای سازنده برای حل مشکلات کلیدی عرصه بین الملل را فراهم می سازد که بدون همکاری فعال مسکو و واشنگتن غیرممکن خواهد بود. در ضمن واضح است که حتی بهترین روابط دوجانبه بین روسیه و آمریکا هم نمی تواند همه مشکلات جهانی را حل کند. روابط جهان کنونی تحت هیچ شرایطی طبق الگوی قرن گذشته قابل حل و فصل شدن نیستند و بدون تردید هر نوع موفقیتی در این زمینه به مشارکت مثبت همه کشورهای جهان بستگی خواهد داشت.
انتهای پیام/