تاملی بر نفی راهبرد تغییر رژیم در سیاست خارجی ترامپ
سیاست خارجی ترامپ بیش از آنکه برآمده از ایدههای شخصی وی باشد، ناظر بر روندها و نیازهای استراتژیکی است که جامعه و ساختار سیاسی آمریکا از مدتها پیش به آنها واقف شده است.
به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری تسنیم، دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب 2016 آمریکا در دوران رقابتهای انتخاباتی به عنوان نامزد «شورشی» علیه سیستم حزبی و سیاسی آمریکا ظاهر شد. ترامپ اگر چه متعلق به جناح راست افراطی حزب جمهوریخواه است، اما گفتمان انتخاباتی وی تقریباً از وی یک چهره غیر حزبی ساخت؛ به نحوی که در دوران رقابتهای انتخاباتی درون حزبی توانست بر سایر رقبای حزب جمهوریخواه پیشی بگیرد و در زمان رقابت نهایی با خانم کلینتون از حزب دموکرات با 2 گفتمان ظاهر شد: یکی، در قالب انتقاد از سیاستهای اوباما به عنوان رئیس جمهور و هم حزبی کلینتون و دوم، حفظ مواضع ضد ساختاری و ضد سیستمی خود و ضرورت عبور از سیاستهای شکست خورده قبلی روسای جمهور آمریکا.
ترامپ در شرایط کنونی و در حالیکه تیم انتقال قدرت خود را فعال ساخته و بعضاً برخی چهرههای نظامی و امنیتی خود را انتخاب کرده، چند سخنرانی و مصاحبه هم داشته و تلاش میکند رویکردهای اصلی خود را در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی مشخص کند، اما به نظر میرسد وزن ادبیات و کلیدواژههای مورد استفاده وی در حوزه سیاست خارجی بسیار بیشتر از سیاست داخلی است. در چنین شرایطی اظهار نظر در مورد سیاست خارجی ترامپ توسط تحلیلگران و استراتژیستها به شکل بسیار هیجان انگیزی صورت میگیرد. اگر چه برخی هنوز معتقدند ترامپ فعلا یک هندوانه سربسته است.
ترامپ از زمان پیروزی تاکنون با انجام سفر به چند ایالت آمریکا که نقش کلیدی در انتخابات ریاست جمهوری داشتهاند، سخنرانیهای مهمی انجام داده است و تا حدود زیادی برخی اصول اعتقادی و اندیشهای سیاست خارجی خود را نسبت به قبل آشکارتر ساخته است. در این راستا، شاید جالبترین و جذابترین عبارت و کلیدواژهای که ترامپ بر زبان جاری ساخته، نفی و رد راهبرد تغییر رژیم و سرنگون کردن حکومتها در سیاست خارجی جدید آمریکاست.
به همین دلیل، شاهد شدت یافتن و در عین حال دقیقتر شدن دیدگاههای کارشناسی در مورد پیش بینی آینده سیاست خارجی ترامپ در تعامل با نظام بینالملل هستیم. در این راستا، این پرسش کارشناسی مطرح میشود که دکترین سیاست خارجی ترامپ قرار است چگونه منافع و اهداف جهانی آمریکا را محقق سازد؟
کلیدواژههای مهم در اظهارات ترامپ
ترامپ در سخنرانیهای مهمی که تاکنون در دو ایالت کارولینای شمالی و اوهایو انجام داده، سعی کرده تا برخی جنبههای مهم رویکرد سیاست خارجی خود را در قالب ادبیات و کلیدواژههایی بیان کند که در زیر به آنها اشاره خواهد شد:
- ما پرچم آمریکا را دوست داریم و نمیخواهیم دیگر شاهد این مساله باشیم که افراد پرچم ما را پاره یا آن را آتش بزنند.
- اکنون نیروهای ارتش آمریکا در خط مقدم دفاعی، ضد تروریسم رادیکال اسلامی مشغول هستند.
- ما باید از تفکرات متعارف، رایج و کسل کننده در واشنگتن دی سی عبور کنیم.
- ما باید به بازسازی ارتش و مدرنیزاسیون آن اهمیت بیشتری بدهیم.
- موضوع کاهش بودجه نظامی را باید کنار بگذاریم.
- باید از هرگونه اقدامی که موجب تضعیف ارتش شود خودداری کرد.
- ما معتقد به استفاده از نیروهای نظامی در صورت تهدید منافع حیاتی باقی خواهیم ماند.
- ما ارتش خود را قدرتمند میکنیم، اما نه برای تهاجم و تجاوز، بلکه برای پیشگیری این اقدام را انجام میدهیم.
- ما مسابقه برای ساقط کردن رژیمهای خارجی را متوقف خواهیم کرد.
- تمرکز ما باید بر شکست تروریسم باشد.
- باید بر شکست داعش متمرکز شویم.
- در سالهای اخیر، 6 تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردهایم، ولی جادهها، بزرگراهها، پلها و فرودگاههای ما در وضعیت تخریب و اسفناکی هستند.
- دیگر نمیخواهیم کشورهای دیگر از امکانات و امتیازات ما به نفع خودشان استفاده کنند.
- برای دستیابی به صلح از مقام و موقعیت قدرت تلاش خواهیم کرد.
- ما می خواهیم به دنیا نشان دهیم که آمریکا قوی تر از گذشته است.
سیاست خارجی ترامپ از نگاه دیگران
تاکنون اکثر تحلیلها و گمانه زنیهای کارشناسی چند فرضیه جدی را در مورد رویکرد سیاست خارجی ترامپ مطرح ساختهاند که عمدتاً در قالب مفاهیمی چون: «الگوی تعاملی جدید آمریکا با سایر قدرتهای بزرگ»، «پیوند رویکرد اقتصادی با منافع و اهداف امنیتی در سیاست خارجی ترامپ»، «انزواگرایی جدید آمریکا»، «شوک جدید به نظم کنونی جهان» و ... تبیین شدهاند.
اما شاید بتوان دقیقترین و همراستاترین نگاه تحلیلی نسبت به سیاست خارجی ترامپ را در مقاله معروف جان مرشایمر استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و نظریه پرداز پر آوازه دیدگاه نو واقع گرایی روابط بینالملل مشاهده کرد. وی در نشریه «نشنال اینترست» ضمن انتقاد از سیاست خارجی 25 سال گذشته آمریکا، خطوط سیاست خارجی واقع گرایی خود را به رئیس جمهور منتخب آمریکا توصیه میکند. توصیههایی که خود مطمئن نیست که لابی پر نفوذ سیاست خارجی آمریکا در هر دو حزب اصلی آمریکا، اجازه حاکم شدن آنها را توسط ترامپ بدهند.
نکات مهم و اصلی مقاله مرشایمر عبارتست از:
- ترامپ علیه جامعه با نفوذ سیاست خارجی آمریکا در رقابتهای انتخاباتی ظاهر شده است.
- سیاست خارجی آمریکا در 25 سال اخیر فاجعه آفرین شده و قادر به کسب موفقیت نیست.
- مبنای سیاست خارجی 25 سال گذشته آمریکا، هژمون طلبی لیبرالیستی است که خواستار مداخله نظامی و امنیتی در تمامی نقاط جهان برای اطمینان از تحقق رهبری آمریکاست.
- شکستهای آمریکا در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و مصر نمونههایی از شکست و ناکارآمدی سیاست خارجی آمریکا در 25 سال گذشته است.
- ترامپ باید این سیاست هژمون طلبی لیبرالیستی را کنار بگذارد. سیاست خارجی ترامپ باید مبتنی بر موازنه جهانی قدرت پایه گذاری شود و به حاکمیتهای دیگران احترام بگذارد.
- سیاست خارجی ترامپ باید بر موازنه قوا در 3 منطقه اروپا، آسیای شرقی و خلیج فارس متمرکز شود، اما نظارت بر موازنه قوا در این 3 منطقه به معنی حضور مستقیم نظامی و امنیتی گسترده نیست.
- در آسیای شرقی، قدرت گیری چین بسیار خطرناک است و تمرکز نظامی در این منطقه ضروریست.
در عین حال، جان مرشایمر این توضیح را میدهد که متأسفانه مشخص نیست که دولت ترامپ چقدر به اتخاذ استراتژی واقعبینانه قادر باشد. جامعه سیاست خارجی آمریکا در مقابل ترامپ مقاومت خواهد کرد.
از طرف دیگر، بیشتر تحلیلها و تفسیرها در مورد سیاست خارجی ترامپ تمایل دارند مفاهیم و عبارات زیر را همچنان در محور سیاست خارجی آمریکا حفظ کنند:
1- رویکرد ترامپ مبتنی بر انعطاف در منفعت طلبی سیاسی و اقتصادی
2- پیگیری رویای آمریکایی
3- تاکید بر حفظ اقتدار آمریکا
4-افزایش نرخ بی ثباتی در نظام بینالملل
به همین دلیل، هنوز نمیتوان در مورد این مساله قضاوت نهایی کرد که خطرات و تهدیدات سیاست خارجی ترامپ برای نظام بینالملل چیست؟ اگر چه برخی افراد و شخصیتها مانند یوشکا فیشر وزیر امور خارجه سابق آلمان در مقالهای با عنوان «هدیههای ترامپ برای جهان چیست؟» تحقق شعارها و وعدههای ترامپ را به معنی پایان غرب میداند. نکات مهم مقاله وی عبارتست از:
- تولد غرب، محصول تعامل آمریکا با اروپا در جنگ جهانی دوم و امضای منشور اتلانتیک میان چرچیل و روزولت است.
- اساساً غرب بر اساس تعهد آمریکا برای دفاع از متحدین اروپایی در چارچوب ناتو شکل گرفت.
- نظم غربی بدون تداوم تعهد فوق، امکان ادامه حیات نخواهد داشت.
- تحقق وعدههای ترامپ به معنی انزوای ناسیونالیستی قدرتمندترین کشور جهان است.
- ما فقط نمیدانیم این کشتی چقدر سریع به راه خواهد افتاد؟ این فقط به مخالفان(چه دموکرات و چه جمهوریخواه) که ترامپ در کنگره با آنها مواجه خواهد شد و میزان فشار اکثریت آمریکاییهایی که به او رای ندادهاند، بستگی دارد.
تحلیل محتوای مقاله یوشکا فیشر بیانگر آن است که به نوعی وی در حال هشدار به محیط داخلی آمریکا برای مقابله با ترامپ است. اما در مورد آثار منطقهای سیاست خارجی ترامپ نیز به نظر میرسد بسیاری از تحلیلگران بر این نکته تاکید دارند که آمریکا متوجه ناکارآمدی سیاستهای منطقهای خود از مدتها پیش شده و دیگر حاضر نیست خود را به عنوان طرف اصلی و مستقیم بسیاری از بحرانهای منطقهای معرفی کند.
بنابراین باید انتظار داشت در دوران ترامپ ساختارهای سیاسی و امنیتی به شیوههای جدیدی ایجاد شوند. اگر چه هدف آن کماکان بر جلوگیری از هژمونهای منطقهای متمرکز خواهد شد. مسالهای که در سفر اخیر ترزا می نخست وزیر انگلیس به منطقه خلیج فارس با صراحت بیشتری بیان شد. به طوری که وی سعی کرد مساله «تهدید ایران» را به عنوان محور مهم مشارکتهای آینده معرفی کند.
امکان پذیری تحقق شعارهای ترامپ
در مورد اینکه ترامپ از شعارها و اهدافی صحبت میکند که با کمی اغماض میتوان از آنها به انقلاب در سیاست خارجی آمریکا یاد کرد، شکی نیست. برخی دیدگاهها، دوران ترامپ در آمریکا را تا سطح آغاز تحولات استراتژیک در سیاست خارجی آمریکا، ظهور و بروز آمریکای جدید و ایجاد نظم جدید بینالمللی مورد توجه قرار داده اند. با این وجود، با توجه به اینکه ترامپ در رقابتهای انتخاباتی، ساختارها و سیستم سیاسی حاکم در تصمیم گیریهای کلان و راهبردی آمریکا را به چالش کشیده است، هنوز نمیتوان با قطعیت در مورد موفقیت وی صحبت کرد.
بنابراین این پرسش وجود دارد که آیا همانگونه که مرشامیر مطرح میکند، ترامپ قدرت پیشبرد اهداف سیاست خارجی و غلبه بر تفکرات جامعه پر نفوذ سیاست خارجی آمریکا را دارد؟ در پاسخ به این پرسش تاکنون گزارههای تحلیلی زیر توسط تحلیلگران مورد توجه قرار گرفته است:
1- اساساً برخی معتقدند که اگر چه ترامپ در کارزار انتخاباتی آمریکا یک شورشی لقب گرفت، اما نباید اینگونه پنداشت که ساختار سیاسی آمریکا در مقابل پیروزی ترامپ غافلگیر شده است. چرا که ترامپ را باید محصول طبیعی روندهای گذشته دانست که حتی توسط نخبگان و استراتژیستهای داخل آمریکا مانند ریچارد هاس و جوزف نای و دیگران پیش بینی شده است.
به عبارت دیگر، ترامپ را باید تنها از این جهت خارج از سیستم تعریف کرد که علیه مانیفست احزاب دمکرات و جمهوریخواه شورش کرده است، اما نباید وی را کافر بر اصول و منافع آمریکایی قلمداد کرد. این امر به ترامپ این قدرت را میدهد تا بتواند در مقابل بسیاری از مطالبات از پیش تعیین شده توسط ساختارهای آمریکا بایستد.
2- گزاره تحلیلی دیگری که در مورد ترامپ مطرح است آن است که آیا امکان اینکه ترامپ به دلایل مختلفی مجبور به تعدیل شعارهایش شود، وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش ، برخی معتقدند که ترامپ در اتخاذ برخی مواضع و رفتارهای پس از پیروزی ثابت کرده که آمادگی رفتار برخلاف شعارهایش را دارد و باید انتظار داشت این مساله با توجه به مواجهه ترامپ با واقعیتهای بیشتر صحنه سیاست و قدرت تشدید شود. حتی برخی معتقدند ترامپ توسط ساختارهای حاکم مدیریت خواهد شد و در این راستا، باید انتظار درگیر شدن با هم حزبیهای خود در کنگره را داشته باشد.
نتیجه گیری
تجزیه و تحلیل دادهها و اطلاعات فوق بدین معنی است که سیاست خارجی ترامپ بیش از آنکه برآمده از ایدههای شخصی وی باشد، ناظر بر روندها و نیازهای استراتژیکی است که جامعه و ساختار سیاسی آمریکا از مدتها پیش به آنها واقف شده است. در واقع، آمریکای کنونی بیش از هر زمانی متوجه شده که شرایط بینالمللی تغییر کرده و دیگر قادر به تعقیب سیاستهای هژمون جهانی به شیوههای قبل نیست. بنابراین ایده نفی راهبرد تغییر رژیمها در سیاست خارجی ترامپ را باید ناظر بر این ضرورت استراتژیک مورد توجه قرار داد.
به همین دلیل به نظر میرسد این ایده جنبه واقعیتری نسبت به سایر ایدههای ترامپ داشته باشد. آمریکای دوران ترامپ برای حفظ اقتدار جهانی و رهبری مجبور نیست در همه سطوح جهان مداخله کند. به قول ریچارد نیکسون، کسی که از همه چیز دفاع کند، در واقع از هیچ چیز دفاع نمیکند.
اما اینکه تا چه حد بتوان از نتیجه گیری فوق اینگونه استنباط کرد که سیاست خارجی ترامپ به معنی کاهش خطر جنگ و نظامی گری در سیاستهای منطقهای آمریکاست؟ باید بیشتر تامل کرد. به خصوص اینکه به نظر میرسد ترامپ با انتخاب ژنرالهای کارکشته و با سابقه در پستهای کلیدی کابینه خود موجب ایجاد نگرانیهای جدی شده است. اگر چه در مورد چرایی این انتخابهای ترامپ تحلیلهای مختلفی وجود دارد.
یادداشت: رضا مومن زاده، کارشناس مسائل بینالملل
انتهای پیام/.