روایت زندگینامه شهید حسن‌زاده در «حُسن ختام عاشقی»

کتاب «حسن ختام عاشقی» به زندگینامه شهید نوجوان دفاع مقدس و بیان خاطراتی از زبان دوستان, نزدیکان و همرزمان این شهید می‌پردازد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا», نوجوان شهید «حسن حسن زاده سرائی» در اول فروردین سال 1350 در خانواده ای مذهبی و روحانی که عطر و بوی محبت اهل بیت و حضرت امام حسین(ع) در آن جاری بود در تبریز به دنیا آمد و سرانجام سال 64 در عملیات والفجر8 جزیره فاو به فیض شهادت نائل شد.

شهید حسن حسن‌زاده با زندگی کوتاه چهارده ساله خود، مفهوم عشق به معشوق خویش و اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، از جمله سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) را با تمام اعماق وجود خود درک کرد و با اهدای خون پاک خود به هم سن و سالان خود در دوران دفاع مقدس و دوره‌های بعد از آن آموخت که فرهنگ ایثار و شهادت که از عاشورای حسینی به جا مانده، هنوز ادامه دارد و تا ظهور حضرت مهدی موعود(عج) خواهد داشت.

کتاب «حسن ختام عاشقی» به قلم حسن میکائیلی از همرزمان شهید حسن زاده به چاپ رسیده و در سه بخش به بیان خاطراتی از زبان خواهر,دوستان, نزدیکان و همرزمان این شهید می‌پردازد.

شهید حسن زاده در بخشی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: خداویا، بارلها، معبودا، معشوقا، مولایم! من ضعیف و ناتوانم؛ دوست دارم چشم‌هایم را دشمن در اوج دردش در کردستان از حدقه درآورد و دست‌هایم را در تنگه چزابه قطع کند؛ پاهایم را در جزیره مجنون دفن کند و قلبم را در سومار، آماج رگبارهایش قرار دهد و سرم را در شلمچه از تن جدا نمایند؛ تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را گرفته‌اند، اما یک چیز را نتوانسته‌اند بگیرند و آن ایمانم و هدفم است و عشقی که به معشوقم دارم. خدایا! من بنده گناهکاری هستم که به درگاهت روی آورده‌ام. من خالص نبودم، خدایا این همه گناه باز به رحمت تو امیدوارم.خدایا! از تو می‌خواهم از رحمت‌هایی که به شهدا ارزانی داشته‌ای و مقام والایی که به آنها عطا کرده‌ای، مرا هم بهره‌مند سازی و تحت رحمت خود قرار دهی. اگر توفیق شهادت یافتم، برادرم را به سنگر من بفرستید تا به فرموده‌های امام امت جامه عمل بپوشد...