قمار ناکام آمریکایی با کیک و طپانچه و انجیل
مجله عربی الشراع چاپ بیروت در شماره دوم نوامبر ۱۹۸۶ (۱۱ آبان ۱۳۶۵) خبری را افشا کرد که سیاستمداران ایرانی ترجیح داده بودند نزدیک به ۱۳ ماه آن را سرّی نگاه دارند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «مجله عربی الشراع چاپ بیروت در شماره دوم نوامبر 1986 (11 آبان 1365) خبری را افشاء کرد که سیاستمداران ایرانی ترجیح داده بودند نزدیک به 13 ماه آن را سرّی نگاه دارند.خبر مربوط به «معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا» از 29 مرداد 1364 تا 13اسفند 1365 بود.
در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان داشت و در ازای آن برخی قطعات و ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد.
پس از افشای این ماجرا توسط روزنامه لبنانی که شرح آن در ادامه خواهد آمد، حضرت امام خمینی(ره) به هاشمی رفسنجانی دستور دادند که موضوع برای مردم بازگو و روشن شود.
13 آبان سال 1365 هاشمی رفسنجانی (رئیس وقت مجلس شورای اسلامی) در میان راهپیمایانی که در سالروز تسخیر لانه جاسوسی تجمع کرده بودند به بازگویی ماجرای درخواست آمریکاییها برای آزادی گروگانهای خود، واسطه گری دلالهای اسلحه و ورود هواپیما حامل سلاح و قطعات پیچیده به ایران، پرداخت و در میان سکوت حاضران گفت: «من نمونههای بسیار زیادی از استیصال آمریکایی ها را در سینهام انباشتهام و مطالبی در این باره دارم که نمیشود همه آنها را مطرح کرد و شاید در آینده چنین فرصتی پیش آید و صحبت بکنیم!»
«ماجرای مک فارلین» که در آمریکا به ماجرای «ایران گیت» یا «ایران کنترا» مشهور است، یکی از رمز و رازهای مکتوم آن دوران است که هنوز و پس از گذشت 30 سال نکات ابهام فراوانی دارد و روایتهای متناقضی از سوی مسئولین وقت گفته میشود.
متن زیر که نخستین مطلب این پرونده است؛ روایت اولیه این ماجراست:
پس از اجرای چند عملیات نظامی موفقآمیز از سوی رزمندگان ایرانی در میانه سالهای 1361 تا 1364 که از آزادسازی خرمشهر آغاز شد و تا تصرف فاو ادامه داشت، سیاستمداران آمریکایی نسبت به شکست عراق توسط جمهوری اسلامی نگران شده و ادامه روند جنگ را به نفع انقلاب اسلامی میدیدند.
ایران نیز کویت را به دلیل قرار دادن جزیره بوبیان به عنوان پایگاه موشکی در اختیار عراق، تهدید کرد و موجب ترس سران کشورهای حاشیه خلیج فارس شد.
رونالد ریگان، جورج بوش را 3 ماه پس از تصرف فاو به منطقه خاورمیانه فرستاد تا با سران کشورهای عرب منطقه ملاقات کند.
* گزینه مقابله نظامی با ایران کاری بس دشوار ارزیابی شد
پس از پایان مذاکرات، آمریکا و اعراب به این نتیجه رسیدند که ادامه حمایت از صدام حسین کمکی به پیروزی عراق در جنگ نخواهد کرد و بهتر است آنان با ایران مصالحه کنند.
به گمان بسیاری از تحلیلگران در این مذاکرات، گزینه مقابله نظامی با ایران کاری بس دشوار ارزیابی شد و مذاکره با جمهوری اسلامی در اولویت قرار گرفت.
هر چند هاشمی رفسنجانی در کتاب «بیپرده با هاشمی» میگوید که آمریکاییها پیش از اینها به این نتیجه رسیده بودند و برخی معاملات پنهانی و خرید تجهیزات آمریکایی صورت گرفته بود که ایران در فاو از آنها استفاده کرده بود.
از سویی دیگر سه جوان شیعه که آمریکا ادعا میکرد عضو حزبالله لبنان هستند چند آمریکایی از جمله «ویلیام باکلی»_ رئیس سیا در بیروت_ را در تاریخ 16 مارس 1984 ربوده بودند و تلاشهای نیروهای سیاسی و امنیتی آمریکا برای یافتن و آزاد کردن «باکلی» و دیگر گروگانهای آمریکایی از جمله «پیتر کیلبرن»، «بنجامین ویر»، «تری اندرسون»،«مارتین جنکو» و «دیوید جاکوبسن» ناکام ماند و با ناتوانی آمریکا در حل این مشکل و شکست سوریه در حل بحران، توجه مقامات آمریکایی به ایران جلب شد.
دولت ریگان و جمهوریخواهان در این زمان درصدد بودند که مسئله گروگانگیری در لبنان و بحران ناشی از آن را هرچه سریعتر حل کنند تا افکار عمومی ایالات متحده را که در آستانه انتخابات کنگره قرار گرفته بود، آرام کنند.
* ریگان امیدوار بود روابط آمریکا و ایران را التیام بخشد
ریگان امیدوار بود که با ارسال تسلیحات به ایران که درگیر جنگ با عراق بود، روابط آمریکا و ایران را التیام بخشد و از این طریق، ضمن بهبود روابط با لبنان و آزادی گروگانهای آمریکایی، باعث تقویت جایگاه آمریکا در خاورمیانه شود.
این امر در پی معاملهای صورت گرفت که زمینههایش از چندی پیش توسط یک دلال اسلحه با نام «منوچهر قربانیفر» صورت گرفته بود.
یک ایرانی ساکن پاریس «منوچهر قربانیفر» را با «محسن کنگرلو» مشاور نخستوزیر ایران آشنا کرد.
محسن کنگرلو در مصاحبهای در سال 93 میگوید که «ما دیدیم اسلحه استراتژیکی که بتواند از پس تانکهای T72 که روسها ٢ تای آن را به صدام داده بودند بربیاید موشک آمریکایی است. خود آمریکاییها به ما پیشنهاد کردند که به ما کمک کنند.»
ارتباط ایران با قربانیفر پیش از رویداد «مک فارلین» برقرار شده بود اما «قربانی فر» نامهای را به کنگرلو مینویسد که به گفته هاشمی رفسنجانی رویداد مک فارلین با آن آغاز میشود.
در بخشی از این نامه محرمانه که رونوشتی از آن به دفتر آیت الله منتظری ارسال شد و در پیوست 131 کتاب خاطرات او چاپ شد آمده است:
«من و جنابعالی مشترکا، بیش از دو سال بود که به هر در زدیم و چه کارها که نکردیم تا موشک تاو (TOW) و سلاحهای مدرن دیگر تهیه کنیم ولی بالاخره به این نتیجه رسیدیم که همه این حرفها دروغ و داستان است و اینگونه موشکها و سلاح های پیشرفته و بسیار مدرن را فقط از دست دولتها میتوان گرفت و نه از طریق واسطه ها و دلالان، لذا همانطور که از سابقه امر دقیقا اطلاع دارید بواسطه روابط شخصی و دوستانه خصوصی بین خودم و تنی چند از زمامداران فعلی آمریکا از حزب جمهوری خواه، عازم آنجا شدم و با آنها مذاکرات مفصلی کردم و گفتیم و شنیدیم که دوستی همیشه بهتر از دشمنی است و از راه دوستی و صفا است که میتوان کدورتها و دشمنی ها و سوء تفاهمات و نفاق را زدود و به حسن تفاهم رسید و مسائل واقعی یکدیگر را درک کرد و بعلاوه ما که در جنگ هستیم چه بهتر حتی از راه مصلحت هم شده مویی از خرس بکنیم و از آنها وسائلی بگیریم زیرا هدف ما از این حرفها مقدس تر و بزرگ تر است و چون از خود اطمینان کامل داشتم و به قول معروف کسی که چیزی بارش نیست هراسی ندارد. فقط با یک پیام تلفنی جنابعالی بلند شده و با یک هواپیمای اختصاصی بزرگ فقط درحالی که 104 موشک تاو TOW همراه داشتم به تهران آمدم.»
قربانی فر در این نامه مینویسد: «در یکی از جلسات سران جمهوریخواه با حضور ریگان و بوش، بحثی شکل گرفت مبنی بر اینکه در صورت پیروزی عراق، حمایت آمریکا از این کشور به سود شورویها خواهد بود پس بهتر است از جنگ استفاده و به ایران کمک نماییم تا در پیروزی آن سهیم باشیم.»
هاشمی در خاطراتش مینویسد: ما پس از اطلاع از این نامه در جلسه سران قوا، پیرامونش بحث کردیم.
در نامه نخست، مسئله خرید تسلیحات از بازار سیاه با قیمتی گزاف در مقابل خرید ارزان و مستقیم از آمریکا مطرح شد.
هاشمی در اینباره میگوید: «این ادعای آمریکاییها بود. ما هم گفتیم آزمایشی وارد بحث شویم ببینیم از ما چه میخواهند. نخستین تقاضا آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود. در مقابل، ایران نیز فهرست نیازهای ضروری خود، مانند موشکهای تاو و هاگ، لامپ رادار و موارد دیگر را مطرح کرد.» (بیپرده با هاشمی،ص85)
کنگرلو پیرامون چگونگی ارتباط خرید تسلیحات با آزادی گروگانها به تنگنای شدید ایران از لحاظ تسلیحات اشاره میکند می گوید:«ما شدیدا در مضیقه بودیم و عراق ١٤شهر ما را گرفته و در حال پیشروی بود. ما دیدیم اسلحه استراتژیکی که بتواند از پس تانکهای T72 که روسها ٢ تای آن را از صدام داده بودند بربیاید موشک آمریکایی است. از سویی نیز زمان انتخابات آمریکا فرارسیده بود و آنها میگفتند اگر گروگانها آزاد شوند، محبوبیت ریگان افزایش مییابد.»
در این مدت، آمریکاییها مقادیری کالا به صورت غیرمستقیم به ایران فروختند. ایران هم تلاشهایی برای آزادی گروگانهای آمریکایی انجام داد. در چنین شرایطی، خبر سفر هیئت آمریکایی برای مذاکره مطرح میشود. بحث این بود که همراه خود یک کشتی از نیازهای درخواستی ایران نیز آورده شود. البته هاشمی بر بیاطلاعی سران نظام از حضور مک فارلین در رأس هیئت تأکید دارد و میگوید اصل قضیه این بود که ما و امام خمینی (ره) در جریان سفر هیئت آمریکایی و نه شخص مک فارلین بودیم: «افرادی مثل دکتر هادی نجفآبادی، دکتر روحانی و وردینژاد که مذاکره میکردند، مطلع بودند.» (بیپرده با هاشمی ص 125)
«سرالدون گریفیث» نمایندۀ سابق پارلمان انگلستان در کتابی با عنوان «ایران پرتلاطم» ماجرای حضور تیم آمریکایی در ایران را چنین روایت میکند:«سرهنگ نورث در پی تعهد خود به آزادی گروگانهای آمریکایی، به همراه رئیس خود بادی مک فارلین، به قول یک دلال اسلحه ایرانی به نام منوچهر قربانیفر اعتماد کردند و با گذرنامه و نام جعلی راهی ایران شدند.»
کنگرلو نیز این روایت را تایید میکند و در مصاحبه با روزنامه شرق میگوید: «استفاده از گذرنامهی ایرلندی و نام جعلی را طبق برنامه ایران بود؛ چراکه «اگر با پاسپورت آمریکایی میآمدند از همان مقصد لو میرفتند.»
چهارم خرداد 1365 پرواز آمریکا به زمین نشست. رابرت مک فارلین (مشاور امنیت ملی آمریکا) و الیور نورث (عضو شورای امنیت ملی آمریکا) مسافران این هواپیما بودند که در تعلیق روابط تهران-واشنگتن وارد ایران شدند.
هاشمی در قسمت دیگری از کتاب بیپرده با هاشمی مینویسد: «کنگرلو خبر ورود هواپیمای حامل قطعات گرانقیمت آمریکایی که با پاسپورت ایرلندی آمدهاند را داد. من نیز به دکتر روحانی گفتم تا برای کنترل قطعات و ادارهی مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کنند: «قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی، روحانی و مهدینژاد مخفی نگه داریم و مذاکرات محدود به مسئله گروگانهای آمریکایی و دادن قطعات هاگ و چند قلم دیگر اسلحه باشد.»
نمایندگان آمریکا بهعنوان هدیه، کیکی به نشانه دوستی، یک کلید طلایی بهمثابه نشانهای برای گشایش روابط و نیز یک قبضه تپانچه و یک جلد انجیل مقدس با امضای یادگاری رونالد ریگان به همراه خود آوردند. اما سوغات اصلی آنها همان تپانچه بهعنوان نماد تجهیزات نظامی بود.
هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود با عنوان اوج دفاع آن روزها را چنین روایت میکند: «اصل قضیه این بود که ما و امام خمینی (ره) در جریان سفر هیئت آمریکایی و نه شخص مک فارلین بودیم؛ افرادی مثل دکتر هادی نجفآبادی، دکتر روحانی و وردینژاد که مذاکره میکردند، مطلع بودند.»
و سپس ادامه میدهد: «این هیئت قرار بود در جایی غیر از هتل اقامت نمایند، اما چون جای مناسبی نبوده، در هتل آزادی اقامت میکنند و از اطلاعات سپاه برای حفاظت آنان استفاده میگردد.»
* مک فارلین تقاضای ملاقات با همه مقامات ایرانی را داشت
مدتی در فرودگاه، آنها را معطل کردند. در نهایت تنها محمدعلی هادی از سوی مجلس و فریدون وردینژاد از سپاه به مذاکره با آمریکاییها رفتند. اما مک فارلین تقاضای ملاقات با همه مقامات ایران را داشت.
هاشمی رفسنجانی در سخنرانی روز 13 آبان 65 و زمانی که نخستین بار ماجرای مک فارلین را برای مردم بازگو میکند میگوید: « مک فارلین از درهای بسته مذاکره، متعجب میشود و اظهار میکند من اگر رفته بودم روسیه پوست بخرم، گورباچف روزی سه بار با من ملاقات میکرد. شما چهجور آدمهایی هستید؟...»
آمریکاییها پنج روز در هتل به سر بردند و در نهایت به دلیل خلف وعده در ارسال تجهیزات و کمفروشی و وجود یک اسرائیلی در هیئت آمریکایی، به واشنگتن بازگشتند.
* حضور اسرائیل در ماجرای مک فارلین و واکنش امام(ره)
رژیم صهیونیستی هم در قضیه مک فارلین حضور داشت؛ استدلال اسراییل این بود که تا موقعی که طرفین درگیر در جنگ به بن بست نرسیده اند باید از طولانی شدن جنگ دفاع کرد و پیشنهاد فروش اسلحه به ایران هم روی همین استدلال استوار بود. زمانی که حضرت امام خمینی (ره) متوجه ورود اسراییل به بازار خرید اسلحه ایران می شوند می فرمایند: « اسراییل دست به دریا هم که بزند دریا نجس می شود.»
پس از افشای جریان ورود مک فارلین به تهران که به دستور حضرت امام خمینی (ره) صورت گرفت و در حالی که رژیم صهیونیستی به نوعی در این قضیه زیر سوال رفته بود بیانیه ای ازسوی اسحاق شامیر منتشر شد که در آن تاکید شده بود که « دولت اسراییل تایید می کند که به درخواست آمریکا در انتقال تسلیحات به تهران همکاری کرده است و وجه این تجهیزات توسط یک نماینده ایرانی به بانکی در سوئیس واریز شده است.»
نام فرد مورد ادعای اسرائیل هرگز افشا نشد اما نام دو دلال دیگر که هاشمی رفسنجانی نیز به آنها اشاره کرده بود پس از این افشاگریها برسر زبانها افتاد، «منوچهر قربانی فر» و «عدنان خاشقچی» سرمایه دار اهل عربستان سعودی.
«سرالدون گریفیث» در ص 207 و 208 کتاب «ایران پرتلاطم» مینویسد: «مک فارلین گزارش داد هیچ فرد میانهرویی را پیدا نکردیم. او توصیه کرد که کاخ سفید به کلی ارتباط خود را با ایران قطع نماید.»
* واکنش امام(ره) به سخنان مک فارلین: اینجا ایران است نه کرملین!
در ایران نیز امام خمینی اینگونه به این رویداد واکنش نشان دادند: «آنکس که ادعا میکند اگر به شوروی رفته بودم، رئیس شوروی روزی سه بار به دیدنم میآمد، گمان میکند اینجا شوروی است. اینجا ایران است. اینجا نه کرملین، که کشور رسول خداست.» (صحیفه امام، جلد 20، ص 160)
تحلیلها پیرامون چگونگی سفر هیات آمریکایی در طول این سه دهه بسیار متفاوت است؛ برخی سفر هیئت آمریکایی و حتی شخص مک فارلین را با هماهنگی مقامات ایرانی میدانند که به دلیل اینکه امام اجازه مذاکره ندادند، هیئت مزبور بدون مذاکره اساسی، ایران را ترک کرد.
مطلب از طریق امید نجفآبادی به بیت آیتالله منتظری و سید مهدی هاشمی داده شد و او هم تصمیم گرفت به دلیل غرض ورزی سیاسی، مذاکرات را افشا کند و بدین وسیله در نشریهی «الشراع» منتشر گردید.
اختلافنظر و تناقضگویی درباره ورود مک فارلین در ایران نیز همچون آمریکا وجود داشت اما هیچگاه به رسانههای داخلی درز نکرد؛ در قبال تکذیب نخستوزیر پیرامون خرید از آمریکا، سعید رجایی خراسانی (نماینده وقت ایران در سازمان ملل) بهصورت تلویحی خرید از آمریکا را تأیید کرد، لیکن این اسلحهها را همان اسلحههای خریداریشده در زمان شاه دانست.(رجایی خراسانی بعدها به دلیل این اظهار نظر از سمتش برکنار شد.)
در پی انتشار اسناد، امام خمینی به هاشمی رفسنجانی دستور داد تا قضیه علنی شود و هاشمی در جایگاه ریاست مجلس، در روز سه شنبه 13 آبان 1365 در سخنانی پیرامون این مذاکرات توضیحاتی داد.
* مک فارلین و مقامات آمریکایی حضور در ایران را تکذیب کرده بودند
پس از اظهارات هاشمی، مک فارلین و سایر مقامات آمریکایی حضور هیئت خود را در ایران تکذیب کردند، ولی با افزایش فشار و تبلیغات رسانهها به واقعیت اعتراف کردند.
این مسئله به یک رسوایی بزرگ برای مقامات آمریکایی بدل شد و آنطور که در آمریکا مطرح میشود پس از «واترگیت» این رسوایی دومین رسوایی بزرگ سیاسی-تاریخی آمریکا با عنوان «ایران گیت» لقب گرفت.
گریفیث در اینباره مینویسد: «دهها کتاب و برنامههای تلویزیونی شرح جزئیات این مأموریت تراژدی-کمیک را نوشتند که بهنوبه خود باعث بیآبرویی آمریکاییان شد. معامله نورث با ایران معامله «موشک در ازای گروگان» بود؛ معاملهای یکطرفه، چراکه ایرانیان موشکها را دریافت کردند، ولی فقط سه تن از گروگانها آزاد شدند.
الیور نورث سرهنگ دوم سابق نیروی تفنگداران دریایی ایالات متحده و عضو شورای امنیت ملی آمریکا یکی دیگر از اعضای مذاکرات مک فارلین و طراح بخش دوم نقشه برای سوق دادن عایدات آن به شورشیان کنترا در نیکاراگوئه بود.
آن طور که در اسناد گفته شده پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده میشد تا حکومت ساندیسیتها سرنگون شود. پس از انجام این امور، نورث در مجلس سنا حاضر شد؛ مجلسی که هرگونه کمک به کنتراها را ممنوع اعلام کرده بود.
ریگان مجبور شد تا نقش خود را در این رسوایی بزرگ مشخص نماید. او که مکرراً معامله با ایرانیان را انکار میکرد، سرانجام در 4 مارس 1978 در برابر تلویزیون ملی آمریکا ظاهر شد و با اعلام واقعی بودن چنین معاملات تسلیحاتیای مسئولیت همه اقداماتی که بدون اطلاع وی روی داد پذیرفت و گفت: «من به مردم آمریکا گفتم برای آزادی گروگانها اسلحه ندادم و معامله نکردم. قلب من و صمیمیت من به من میگوید که این صحیح است، ولی حقایق و شواهد به من میگویند که چنین نیست.» (ایران پرتلاطم؛ سرالدون گریفیث، ص 211)
این رسوایی برای آمریکاییها گران تمام شد و به عزل سه تن از مقامات آن و محاکمه در دادگاه منجر شد. الیور نورث، مک فارلین و پوینت کستر در ارتباط با این رسوایی از سوی نمایندگان سنا بازخواست شدند.
اختلافات بعد از افشای این پرونده در ایران نیز بین دو جناح چپ و راست بر سر این مسئله و طرح سؤال از وزیر امور خارجه بالا گرفت.
در حالیکه هاشمی رفسنجانی افشاگری بیشتر را به آینده موکول میکرد 8 نفر از نمایندگان مجلس برای روشن تر شدن ابعاد بیشتر این واقعه از وزیر امور خارجه سوال پرسیدند.
متن کامل این سؤال به شرح زیر است:
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
احتراماً تقاضا دارد به وزیر محترم امور خارجه ابلاغ گردد تا طبق اصل 88 قانون اساسی در مهلت مقرر در مجلس حاضر و به سؤالات ذیل پاسخ دهند.
با توجه به اینکه وزارت امور خارجه عهده دار اجرای سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و تعیین خط مشی با مقام معظم رهبری و مجلس شورای اسلامی است، در رابطه با جنجال تبلیغاتی از داخل و خارج کشور در خصوص ارتباط با دولت آمریکا اعلام دارند که این ارتباط در چه سطحی صورت پذیرفته است.
نظر به اینکه مجلس شورای اسلامی هیچگونه اطلاعی از این فعل و انفعالات نداشته اند، اعلام دارند چه مقامی یا مقاماتی تصمیم به این تماس و ارتباط گرفته اند.
شنیده می شود افرادی خارج از کادر وزارت امور خارجه یا هیأت آمریکایی تماس گرفته و مذاکره نموده اند، لطفاً اعلام دارید که این افراد مأموریتی از جانب وزارت امور خارجه داشته اند یا خیر و در صورتی که پاسخ منفی باشد مجوز قانونی تماس و ارتباط افراد مذکور کدام است؟
جریان سفر هیأت آمریکایی به ایران به چه صورت و با چه کیفیتی صورت پذیرفته و چه کسانی در ایران با آنها مذاکره نموده، محور مذاکرات چه بوده و مذاکرات به چه تصمیماتی منجر گردیده است.
ضمناً موضوع قبلاً با وزیر محترم امور خارجه در میان گذاشته شده و پاسخ مشارالیه مقنع نبوده است.
سید محمد خامنه ای، سید احمد حسینی سیرجانی، جلال الدین فارسی، نیکروش، موسویان، حسنعلی النجفی رهنانی، فهیم کرمانی (با سؤال بند چهارم موافقم-) اسرافیلیان.»
این سؤال به علت احتمال به وجود آمدن بحران داخلی در شرایط جنگی کشور و به وجود آمدن اختلاف، به واسطه برخورد صریح امام توسط خود نمایندگان باز پس گرفته شد و هرگز در مجلس و حتی مطبوعات تا سال ها بعد مطرح نشد.
30 سال از موضوع مک فارلین میگذرد و هنوز ابهامات زیادی در این پرونده وجود دارد؛ ابهاماتی که مسئولین و مطلعین وقت ترجیح میدهند همچنان در مورد آن سکوت کنند.
منبع:فارس
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.