گروهک تروریستی فرقان و سال تلخی که برای انقلاب اسلامی رقم زد
گروهک تروریستی فرقان در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ تأسیس شد و هدف اصلی از تشکیل آن انجام عملیاتهایی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،گروهک تروریستی فرقان در اردیبهشت سال 1358 تأسیس شد و هدف اصلی از تشکیل آن انجام عملیاتهایی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود. سرکرده این گروه اکبر گودرزی بود که در روز 18 دی 1358 شمسی دستگیر و در روز 3 خرداد 1359 خورشیدی تیرباران شد.
این گروه از انجام نخستین عملیات مسلحانه خود در سوم اردیبهشت 1358 تا زمان دستگیری اکبر گودرزی و نابودی تقریبی گروه، نزدیک به 20 ترور سیاسی انجام داد.
برای گروه فرقان میتوان اهدافی را متصور شد که ملموسترین آنها عبارتند از
1. انتقام از امام و روحانیت به خاطر کینهتوزی شدید نسبت به اسلام اصیل و فقاهتی.
2. جبران کمکاری در مبارزه با رژیم شاه و کسب نام و آوازه از این طریق.
3. ایجاد رعب و وحشت در جامعه و القای وجود فضای ناامنی در محیط نظام سیاسی جدید.
4. آسیب رساندن به پشتوانههای فکری نظام اسلامی تا آینده را از وجود این متفکرین تهی نماید.
5. ترغیب و تحریک سایر گروهها در انجام اقدامات رادیکال علیه نظام اسلامی.
6. القای ناکارآمدی نظام جدید در تأمین امنیت.
ترور بزرگان انقلاب
همانطور که گفته شد تا زمان دستگیری اکبر گودرزی و انهدام گروهک تروریستی فرقان، 19 ترور انجام شد؛ در این میان 9 نفر به شهادت رسیدند، 6 نفر مجروح و 4 نفر نیز بدون انگیزههای ایدئولوژیک قربانی توهم فرقانیها شدند.
1. اولین ترور؛ محمدولی قرنی
تیمسار سرلشکر محمدولی قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران در ششم فروردین 1358 به دستور مهندس بازرگان نخستوزیر، برکنار شد. دلیل عزل نیز قاطعیت وی در برخورد با ضدانقلاب در کردستان بود. عدم تمکین دستورات وزیر کشور، یکی از علل برکناری قرنی بود. وی در مبارزه با تجزیهطلبان کردستان، خود را مطیع امام خمینی خواند و اظهار داشت فقط از او دستور میگیرد.
سرسختی قرنی در مقابل فتنهگران ضدانقلاب در کردستان اتهام اصلی وی بود. اما گروهک فرقان به عنوان نماد زور او را ترور کرد و به گروههای ضدانقلاب که دائماً در نشریات خود، قرنی را سرزنش میکردند، آرامش بخشید. ظهر روز دوشنبه سوم اردیبهشت 1358 سرلشکر قرنی در مقابل منزل مسکونی خویش در خیابان ولیعصر(عج) از ناحیه شکم مورد هدف گلوله قرار گرفت. او را به بیمارستان منتقل کردند و معالجات مؤثر واقع نشد و به شهادت رسید.
در آن زمان علاوه بر رهبر انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و حزب توده هر کدام با صدور اعلامیههایی ترور شهید قرنی را محکوم کردند.
2. ترور بزرگ؛ مرتضی مطهری
در آخرین ساعات سهشنبه 11 اردیبهشت 1358، گروه فرقان به ترور متفکر بزرگ اسلامی و رئیس شورای انقلاب دست زد. او که نسبت به انحرافات فکری گروههای سیاسی حساسیت وسواسگونهای داشت، سرانجام توسط یک گروه منحرف به شهادت رسید.
ساعت 10:40 دقیقه شب که استاد مطهری از خانه دکتر سحابی در یکی از کوچههای خیابان فخرآباد، خارج میشد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد. همزمان با انتقال ایشان به بیمارستان، گروهی از وزرای دولت موقت خود را به بیمارستان رساندند که به دلیل شهادت استاد مطهری موفق به عیادت ایشان نشدند.
یک ساعت بعد از نیمه شب فرد ناشناسی به روزنامه اطلاعات زنگ زد و گفت گروه فرقان مسئولیت ترور مطهری را میپذیرد. همچنین در مکان ترور اعلامیه گروه فرقان به چشم میخورد که حکایت از اقدام تروریستی توسط این گروه منحرف میداد.
3. ترور آیتالله هاشمی رفسنجانی
سومین اقدام تروریستی گروهک فرقان، ترور آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. روز جمعه سوم خرداد 58 سه تن از اعضای گروه فرقان به این بهانه که حامل نامهای از آقای ناطق نوری برای آقای هاشمی هستند، به راحتی وارد منزل وی شدند. در ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محافظت از شخصیتها بسیار جدی گرفته نمیشد. به هنگام دادن نامه، آیتالله هاشمی متوجه اعلامیه زردرنگ فرقان شد و با آنها گلاویز شد.
فرقانیها اقدام به شلیک کردند که با بالا گرفتن سر و صدا، خانم عفت مرعشی همسر آیتالله هاشمی وارد اتاق پذیرایی شد. با مشاهده صحنه، وی به سوی تروریستها حمله کرد و تیر آنها به کف اتاق اصابت کرد. آقای هاشمی با تروریست دیگر درگیر شد که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت. تروریستها اقدام به فرار کردند و صحنه را ترک کردند. همانند ترور شهید مطهری، فرد ناشناسی به روزنامه اطلاعات زنگ زد و گروه فرقان را مسئول ترور خواند.
آیتالله هاشمی سریعاً به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد و رهبر معظم انقلاب، آیتالله طالقانی، شهید مفتح، مهندس بازرگان، هادی غفاری، ابوالحسن بنیصدر، مهدی شاهآبادی و مصطفی ملکی سریعا خود را به بیمارستان رساندند. با عمل جراحی موفقیتآمیز، آیتالله هاشمی رفسنجانی توانست روز سهشنبه 8 خرداد بر روی تخت بیمارستان مصاحبه مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی انجام دهد. وی اظهار داشت که این حادثه برای او غیرمنتظره نبوده و چندین بار تلفنی تهدید شده است و از این حادثه هیچ نگران نیست.
حضرت امام که از این واقعه بسیار متأثر شده بودند، ضمن ارسال پیامی از ایشان تجلیل کردند. امام در فرازی از پیام خود فرمودند: «بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.»
امام این بار به دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور هشدار دادند و فرمودند: «پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از این شخصیتهای ارزنده انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند. اگر چه خود آنان راضی نباشند.»
4. ترور حاجمهدی عراقی و حسام
بر اساس اظهارات اکبر گودرزی، سرکرده گروه فرقان، طرح ترور حاجمهدی عراقی از سوی وی و محمد متحدی مسئول نظامی مطرح شد. حسین مهدیان که صبحها همراه حاجمهدی عراقی به مؤسسه کیهان میرفت در طرح ترور قرار داشت و او نیز باید زده میشد، زیرا در تحلیل انحرافی فرقانیها هر دو جزو جبهه زر به شمار میآمدند. اکبر گودرزی این دو خادم انقلاب را به عنوان مرتبطین با سرمایهداران بزرگ معرفی میکند.
گروه فرقان روز 4 شهریور 1358 در ساعت 7 صبح و در خیابان زمرد که خانه حاجحسین مهدیان در آن قرار داشت، اقدام به ترور کرد. حاجمهدی عراقی از مبارزین قدیمی و عضو هیأتهای مؤتلفه اسلامی بود که مدیر مالی مؤسسه کیهان و حسین مهدیان مدیر مؤسسه کیهان بود. تروریستها با اسلحه یوزی اتومبیل پیکان حامل این دو خدمتگزار را مورد هدف قرار دادند. حاجمهدی عراقی در اثر گلولهای که به گردن او اصابت کرد، شهید شد و مردم دو مجروح دیگر یعنی حسام عراقی فرزند مهدی عراقی و حسین مهدیان را به بیمارستان ایرانمهر قلهک انتقال دادند که حسام عراقی در بین راه به خیل شهدا پیوست، ولی حسین مهدیان تحت عمل جراحی قرار گرفت و ادامه حیات یافت.
5. ترور آیتالله قاضی طباطبایی
یکی دیگر از ترورهای مهم گروهک فرقان، به شهادت رساندن آیتالله قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز است، آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی از شاگردان قدیمی و ممتاز امام خمینی بود که با آغاز نهضت اسلامی در رأس علمای مخالف حکومت پهلوی در آذربایجان قرار گرفت. او که لقب «خمینی آذربایجان» گرفت، مغضوب دشمنان انقلاب اسلامی واقع شد. مبارزات دامنهدار و پیگیر این مرد بزرگ از نیمه دوم سال 1341 با مخالفت علیه تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی آغاز شد و تا لحظه شهادت در 10 آبان 1358 تداوم داشت.
بدون تردید میان جریان قدرتمند و مخالف قاضی در تبریز و گروه فرقان ارتباطی وجود داشت، زیرا شهید قاضی از معدود افرادی بود که در شهری غیر از تهران به شهادت رسید. یکی از نزدیکان آیتالله قاضی به وی گفته بود از شایعات شهر چنین استنباط میشود که خطر جدی شما را تهدید میکند؛ اجازه بدهید اتومبیلتان را به شیشه ضدگلوله مجهز کنیم. آیتالله قاضی وقتی از هزینه زیاد آن مطلع شدند، فرمودند پول آن را به صندوق مستضعفان واریز کنید.
همچون ترورهای قبلی، محمد متحدی مسئول شاخه نظامی فرقان؛ طراح ترور بود و ضارب مسعود تقیزاده نام داشت. هنگامی که آیتالله قاضی طباطبایی پس از پایان نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان تبریز راهی منزل بود، مسعود تقیزاده ضمن نزدیک شدن به اتومبیل او را هدف قرار داد. او در اعترافات خود میگوید: من نزدیک شده و با شلیک سه گلوله به آن طرف خیابان که مهدی با موتور منتظرم بودم رفتم. بعد از سوار شدن من، از سوی محافظ وی چند تیر شلیک شد که به دلیل تاریکی و دوری فاصله هیچکدام اصابت نکرد.
دو گلوله به آیتالله قاضی اصابت کرد که یکی به سر و دیگری به شانه ایشان خورد. وی را به بیمارستان شیر و خورشید تبریز منتقل کردند، اما تلاش پزشکان بینتیجه ماند و وی به شهادت رسید. روز جمعه 11 آبان با حضور جمعیتی نزدیک به 2 میلیون نفر، جنازه مطهر آیتالله قاضی تشییع شد و در مسجد مقبره در کنار اجدادش به خاک سپرده شد. آیتالله شهید سیداسدالله مدنی بر پیکر این شهید نماز خواند.
امام خمینی در پیام تسلیت خود، آیتالله قاضی را عالم مجاهد خواند و در فرازی از پیام خود فرمودند: «عزیزان من، در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات اجتنابناپذیر است.
گروه فرقان در شبنامه اضطراری خود که در تاریخ 13/8/58 منتشر شد دلایل اقدام تروریستی خود را برشمرده بود که در یکی از بندهای آن آیتالله قاضی را به عنوان «مفسد فیالارض» معرفی کرده بود!
6. ترور آیتالله دکتر مفتح
آیتالله شهید دکتر محمد مفتح یکی دیگر از اهداف فرقانیسم بود که او را نیز به منزلة نمادی از جبهه تزویر مورد هدف قرار دادند. با توجه به ویژگیهای دکتر مفتح، ترور او قابل حدس زدن بود، به ویژه این که تلفنی چندین بار تهدید شده بود.
گروه فرقان ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358، دکتر مفتح را در مقابل دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران مورد حمله قرار داد. کمال یاسینی، محمود کشانی، محمد نوری و حسن نوری از اعضای گروه فرقان در این عملیات شرکت داشتند. به دلیل قرار دادن تیم حفاظتی برای شخصیتها، فرقانیها نیز با تعداد بیشتری در این عملیات ترور شرکت کردند. با وجود این تیم حفاظت از دکتر مفتح همچنان کمتعداد و در حد ابتدایی بود و فاقد تجربه لازم در امر حفاظت بودند.ابتدا دکتر مفتح از ناحیه پا مجروح گردید و خود را به داخل راهروی دانشکده رسانید. دانشجویان حاضر در دانشکده که تاکنون با چنین صحنههایی روبرو نشده بود، وحشتزده فقط ناظر بر صحنه ترور بودند. مسئول ترور خود را بالای سر دکتر مفتح رساند و در کمال خونسردی، سر او را هدف قرار داد. بعد از این عملیات، کمال یاسینی به همراه دیگران صحنه را ترک کردند. پیکر بیجان استاد مفتح توسط دانشجویان به بیمارستان منتقل شد اما او نیز به شهادت رسید. دو تن از پاسداران همراه وی به نامهای جواد بهمنی و اصغر همتی نیز در اثر دفاع از دکتر مفتح و حمله تروریستها به شهادت رسیدند.
7.ترور رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای
ششم تیرماه سال 60 بود. چهار پنج روز از عزل بنیصدر میگذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه شنبهها، عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند.
خودرو حامل آیتالله خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛ خلبان عباس بابایی که میخواست درد دلهایش را با نمایندهی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.
نماز ظهر تمام شد. رهبری معظم انقلاب رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسشهای نوشتهی مردم را به سخنران میدادند، اگرچه بعضی از پرسشها تند و حتی گاهی بیربط بود. ایشان در سخنرانی مقدمهای چیدند تا به اینجا رسیدند که: امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم.
بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر که آن روزها کلیشه چهره و تیپ خیلی از جوانها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمهی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.
یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. رهبری انقلاب همینطور که صحبت میکردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه جوامع بشری -نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای... انفجار!!!
امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یک ضبط صوت افتاد که مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره داخلی ضبط شکسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی».
امام مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند که: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد. دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت کنار گوش رهبری. آن موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند. آقای هاشمی میگفت اگر یک روز از حال آقا باخبر نباشم، احساس میکنم چیزی کم دارم. برای همین مرتب از ایشان احوالپرسی میکرد. حاج احمدآقا هم همینطور؛ مرتب احوال میپرسیدند و روزانه به حضرت امام خبر میدادند.
منبع:باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.