شمشیر سعودی و لبخند ناکارآمد/ لزوم برخورد دستگاه دیپلماسی با حامیان منافقین
تجمع اخیر منافقین در پاریس، هرچند گردهمایی مضحکی از دشمنان عنود نظام اسلامی از طیفهای گوناگون در کنار یکدیگر را به نمایش گذاشت، اما در عین حال فایدهای نیز داشت و آن افتادن نقاب تزویر ارتجاع منطقه و آشکار شدن حمایت آن از تروریسم بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حضور شاهزاده امنیتی آلسعود ترکی الفیصل که البته این روزها در جایگاه دلالی میان صهیونیستها و دیگر شرکای تروریست آلسعود نقشآفرینی میکند، بهخوبی نشان داد که حاکمان این روزهای «روضهالخریم» تا چه میزان، از حمایت از تروریستهای نشاندار، ابایی ندارند.
البته رسانهها بیشتر به نکتهای حاشیهای توجه نشان دادند و آن خبر ضمنی مرگ سرکرده منافقین توسط شاهزاده سعودی بود. این در حالی بود که اصولاً این خبر، حتی در صورت صحت ارزشی بیشتر از یک نکته برای ثبت در تاریخ نداشت، چراکه اولاً مدت مدیدی است که این فرد در مناسبات گروهک تروریستی فوق فاقد جایگاه مؤثری است و ثانیاً بودن یا نبودن وی در ماهیت تروریستی و مزدوری این گروهک و عناصر آن تأثیری ندارد. آنچه مهمتر و شایسته توجه است، نوع مواجهه سعودیها با جمهوری اسلامی ایران و گفتمان و رفتاری است که در پیشگرفتهاند.
رژیم آلسعود در منطقه اسلامی، از گذشته به عنوان نماد و مرکزیت جریان مرتجع به شمار میآمده و همین رویکرد کلی از یکسو و نیز ساختار سنتی حاکم بر آن، نوعی از محافظهکاری عمیق را در برونداد سیاست خارجی آن نهادینه ساخته است. با این حال تحولات سالهای اخیر منطقه نشان میدهد حاکمان جدید ریاض نهتنها به روش اسلاف خود تمایلی ندارند، بلکه ماجراجویی و تهوری شگفتآور را تعقیب میکنند.
از سویی مستحکمتر کردن روابط میان تلآویو و ریاض که برخلاف گذشته، سعودیها دیگر به دنبال کتمان آن نیستند، بر نقشآفرینی جدید رژیم آلسعود در منطقه سایه افکنده است، بهگونهای که ردپای صهیونیستها در بسیاری از تصمیمات و موضعگیریهای مهم این رژیم به خوبی مشاهده میشود.
در امتداد رویکرد خصمانه اخیر سعودیها، که نوک پیکان آن متوجه جمهوری اسلامی ایران و منافع راهبردی آن است، از چندی پیش خبرهایی از حمایت سنگین مالی ریاض از گروهکهای تروریستی و جریانهای تجزیهطلب که تا همین اواخر تا حدی زیادی به کما رفته بودند، شنیده میشد. گویی پترودلارها با هدایت صهیونیستها قرار است امنیت ملی ایران اسلامی را به مخاطره بیندازد. روشن است که ثبات و امنیت مثالزدنی ایران در منطقه آشوبزده غرب آسیا، چشم هر ناظری را به تحیر وامیدارد و همین امر ائتلاف عبری- عربی- غربی را برای شرارت با دلارهای نفتی تحریک کرده است.
اکنون هرچند با تلاش و کوشش مجموعه دستگاههای امنیتی نظام، سطح ثبات و امنیت در کشور در حد فراتر از انتظار قرارگرفته است، اما نمیتوان انکار کرد که دلارهای نفتی ممکن است گروهکهای به کما رفته را به تحرکاتی ولو محدود وادارد که هرچند پیکره مستحکم امنیت ملی ایران اسلامی را متزلزل نمیکند، اما ممکن است مردم کشورمان را با نگرانی مواجه کند.
البته حمایت سعودیها از جریانات تجزیهطلب و تروریستی، چیز تازهای نیست و از گذشته ردپای دلارهای نفتی آنان در اینگونه حرکات کور مشاهده میشده، اما آنچه وجه تمایز رویکرد کنونی آنهاست، آشکارا حمایت کردن و البته تصاعد فوقالعاده حجم این حمایتهاست. گویی حاکمان ریاض میخواهند این حمایت خود را فریاد بزنند و البته این رویکرد به شکستهای منطقهای آنان و عقدههای ناشی از آن نیز بیارتباط نیست.
اینک موضع آلسعود در مواجهه با ایران اسلامی روشنشده است، حال باید پرسید ما در مواجهه با این سیاست خصمانه و آشکار ریاض چه میکنیم؟ آنچه در این میان عجیب است، تداوم رویکردی خاص در برخی نخبگان سیاسی و مسئولان اجرایی است که بهرغم شمشیری که سعودیها از رو بستهاند، همچنان از دیپلماسی لبخند سخن میگویند. این رویکرد منفعل در طول بیش از یک سال گذشته بدون تغییر ادامه داشته و این در حالی بود که طرف مقابل هرازچندگاهی برگه جدیدی از سیاست خصمانه خود علیه ما را نشان میداد.
در ماجرای حمله ددمنشانه سعودیها به یمن، واسطهگری امریکاییها موجب شد حمایت محور مقاومت از مردم مظلوم یمن بهطور کامل انجام نپذیرد و این در حالی بود که ارتش متجاوز آلسعود تا مدتها از حمله به مردم یمن کوتاه نیامد. در ماجرای غمبار منا، هرچند تعداد 461 نفر از شهدای این فاجعه، از حجاج ایرانی بودند، اما به اذعان وزیر خارجه کشورمان با برادران(!) سعودی مماشات گردید! بهگونهای که حتی در حج امسال نیز سعودیها به دنبال تحمیل شرایط غیر عزتمندانه بیشتری به حجاج ایرانی بودند.
اکنونکه حاکمان ریاض با وقاحت تمام دستان آلوده خود را در دست تروریستهای نشاندار قرار دادهاند، از «برجام منطقهای» سخن گفته میشود و تلاش میشود با هدف ارسال پالس مثبت به محور عبری- عربی- غربی، برخی تغییرات در پستهای دیپلماتیک رخ دهد. معلوم نیست که اقدام بعدی جریان دیپلماسی التماس برای آنکه خود را به تعامل با سعودیها نشان دهد، چیست؟ طنز تلخ این ماجرا اینجاست که روزی گفته میشد که اگر با کدخدا کنار آییم، همه مشکلات حل خواهد شد، اینک گویی باید رضایت نوکران بیارزش کدخدا را نیز جلب کرد!
پرسش مهمی که باید طرح کرد، آن است که بالاخره چه زمانی جریان دیپلماسی التماس، عزتمندی، واقعبینی و عقلانیت را چاشنی عمل خود خواهد نمود؟ چه زمانی به این واقعیت پی خواهیم برد که اولین اصل دیپلماسی معقول، مواجهه متناسب است و نمیتوان شمشیر آخته را با لبخند پاسخ گفت! آیا وقت آن نرسیده در مقابل حاکمان ماجراجوی ریاض، موضعی عزتمندانه و در شأن ملت ایران اتخاذ نماییم؟
انتهای پیام/