تعطیلی «کتابخانهها» نسل «فستفودی» تربیت میکند/ از قصهگویی و بازی در کتابخانه میترسیم
مدیرگروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی گفت: زمانی در زمینه مطالعه به نقطه مطلوب میرسیم که نگرش مدیران به «کتابخوانی» تغییر کند؛ اگر بخواهیم کتابخانه را تعطیل کنیم، نسلی که تربیت میشود، نسل فستفودی میشود که همه چیز را سریع میخواهد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»؛ پایین بودن میزانِ سرانه مطالعه در کشور، یکی از هشدارهای مهمی بوده که نهادهای متولی، خواسته یا ناخواسته آن را به «هیچ» گرفته و آنقدر سرگرم ماموریتهای «شکلی» و «خودتعریف کرده» شدهاند که از فرهنگ کتابخوانی تنها شعاری بیش باقی نمانده است.
اینکه کدام نهاد باید هوشیار شود تا دوباره نبض مطالعه در جامعه شروع به زدن کند، ما را بر آن داشت تا با یکی از اساتید علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی به بحث و گفتگو بنشینم؛ «امیررضا اصنافی» مدیرگروه «علم اطلاعات و دانششناسی» دانشگاه شهید بهشتی در گفتگوی خود با تسنیم، به تفکر حاکم بر نظام آموزشی کشور اشاره میکند و میگوید: بستر غلطی که در آموزش و پرورش میتواند آسیبزننده باشد، این است که بخواهیم دانشآموزان را «کتابِ درسیمحور» بار بیاوریم.
وی معتقد است: به واسطه تفکر حاکم بر نظام آموزشی نسل امروز یک نسلِ «فستفودی» است که همهچیز را سریع میخواهد و حاضر نیست علاوه بر کتابهای درسی، منابع دیگری را مطالعه کند؛ اصنافی که مؤلف «نبض کتاب» است، در این گفتگو به «یک تجربه خوب» از مدارس انگلیس جهت ترغیب افراد به نوشتن، اشاره میکند و اعتقاد دارد: خلاقیت همان حلقه مفقودهای است که میتواند دوباره جامعه را با «کتاب» آشتی دهد؛ یک هراس عجیبی یا به اصطلاح فوبیایی وجود دارد که در کتابخانه نمیشود بازی کرد، نمیشود قصه گفت و نمیشود فیلم پخش کرد، در حالی که تجربههای کشورهای خارجی در حوزه ترویج مطالعه، خلاف این را نشان میدهد.
این استاد دانشگاه ضمن اینکه شبکههای اجتماعی را در تقابل با «کتاب» نمیداند، معتقد است: از تکنولوژی و شبکههای اجتماعی نیز میتوان برای افزایش آگاهی استفاده کرد البته وی توضیح میدهد که تکنولوژی میتواند مَثَل «سیگار برگ برای سرخپوستها» باشد؛ در ادامه مشرح این گفتوگو تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است:
تسنیم: چه اقداماتی باید انجام داد تا بیشتر به سمت کتاب و مطالعه کردن برویم؛ در حقیقت چه عواملی موثر در ترویج فرهنگ کتابخوانی است؟
در جامعهای میتواند کتابخوانی رواج پیدا کند که اعضای آن جامعه، معنا و ارزش «آگاهی و دانستن» را فهمیده باشند و درک کرده باشند که اطلاعات یعنی چه و چگونه میتوانند از آن استفاده کنند؛ اگر در جامعهای افراد به اهمیت «آگاهی» و اثر بخشیِ دانستن در زندگی شخصی و اجتماعی خود پی نبرده باشند، صحبت کردن درباره اهیمت «کتاب و کتابخوانی» بینتیجه خواهد بود بنابراین خود اعضای جامعه باید به این نکته پی ببرند که کتاب و محملهای اطلاعاتی چقدر میتواند در ساختارهای زندگی آنها اثرگذار باشد.
در جهان فعلی موضوعی به نام «جامعه اطلاعاتی» یا همان Information society مطرح شده است؛ لزوم جامعه اطلاعاتی این است که افراد جامعه، دارای «سواد اطلاعاتی» باشند؛ در «سواد اطلاعاتی» فقط خواندن، نوشتن و حساب کردن مطرح نیست بلکه آن چیزی که در این قضیه مهم بوده این است که افراد بدانند اطلاعاتی که بدست می آورند چقدر موثق است، در کجا به کار میآید، چگونه میتوانند از آن بهره ببرند و آن را در زندگی پیاده کنند؛ چنین فردی مصداق فردِ آگاهی است که اهمیت «کتاب» هم برای وی روشن است.
تسنیم: نقش آموزش و پرورش در معنای کلی یعنی هم آموزش رسمی و هم آموزش غیررسمی و هم نهادهایی که متولی امر آموزش هستند، در امر آگاهیبخشی و ترویج کتاب و کتابخوانی چه اندازه است و چگونه میتوانند نقش خود را ایفا کنند؟
آموزش و پرورش همسو با تفکر است؛ عنوان آموزش و پرورش مترادف با رفتن به سوی تفکر و توسعه ذهن است اما بستر غلطی که در آموزش و پرورش میتواند آسیبزننده باشد، این است که بخواهیم دانشآموزان را «کتابِ درسیمحور» بار بیاوریم.
در واقع به جای اینکه دانشآموزان را «تفکرمحور» تربیت کنیم، به جای اینکه عادتشان بدهیم پاسخ سؤالات خودشان را از منابع مختلف پیدا کنند، به جای اینکه آنها را به سمت کتابخانه هدایت کنیم، داریم کاری میکنیم که دانشآموزان فقط بر روی یکسری منابع خاص متمرکز شوند.
چند وقت پیش یکی از کانالهای رادیویی، در حال پخش برنامهای با موضوع «مطالعه» بود؛ وقتی تیتراژ برنامه شروع شد، ناخودآگاه توجه بنده به این برنامه جلب شد و حساس شدم که ببینم این برنامه چه چیزی میخواهد به مخاطب منتقل کند؛ با خودم گفتم احتمالاً از کتابدارها و متخصصان «علم اطلاعات» دعوت کردهاند اما دیدم تمام این برنامه که از ساعت 21:00 شروع شده بود و تا یک بامداد ادامه داشت، سراسر درباره شیوههای تستزنی و معرفی یک مؤسسه خاص و بستههای آموزشی آن مؤسسه بود و دریغ از یک کلمه که اشاره کند شما میتوانید برای «آگاهی بیشتر» به کتابها و منابع مختلف مراجعه کنید.
نکته جالبتر اینکه در این برنامه «رفتن به کتابخانه» اتلاف وقت به حساب میآمد؛ در این برنامه عنوان شده بود که شما میتوانید به جای رفتن به کتابخانه از این منابع (کتابهای تستزنی) استفاده کنید؛ وقتی در یک رسانهای راجع به «مطالعه» چنین دیدگاهی (رفتن به کتابخانه وقت تلف کردن است) وجود داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت فرهنگ کتابخوانی ترویج پیدا کند.
«مطالعه کردن» در مدارس ما ابزاری غیرآموزشی است
متاسفانه همین تفکر در اکثر مدارس ما وجود دارد و مطالعه، ابزار غیرضروری، غیرآموزشی و فوقبرنامه به حساب میآید در حالی که باید عین خود «برنامه آموزشی» باشد؛ در حقیقت تشویق دانشآموزان به سمت کتاب و مطالعه باید در محیط کلاس و مدرسه انجام شود.
معلم باید کتابهای مختلف را با خود سر کلاسِ درس بیاورد و این کتابها را به دانشآموزان معرفی کند و شوق رفتن به سمت منابع مختلف را در دانشآموزان ایجاد کند؛ این مکانیزم را جز معلم یا آن «کتابدار آموزشگاهی» نمیتواند در دانشآموز به وجود بیاورد البته در حوزه ترویج فرهنگ کتابخوانی، حلقههای مختلفی وجود دارد؛ یکی از این «حلقهها»، خانواده است و خود خانواده باید اهل مطالعه باشد.
وجود «کتابخانه در منزل» یکی دیگر از این حلقههاست؛ اینکه یک قفسهای برای کتابها وجود داشته باشد و فرزندان مشاهده کنند که والدینش اهل مطالعه هستند و هر روز راجع به یک کتابِ خاص گفتگو میکنند؛ این شرایط خودبهخود میتواند اثرگذار باشد و این کودک یا نوجوان را به سمت مطالعه هدایت میکند.
این نکته را باید متذکر شوم که مطالعه کردن به معنای انزوا نیست بلکه مطالعه کردن آغاز کار است؛ افراد، مطالعه میکنند که بتوانند در جامعه اثرگذار باشند؛ اثر بخشیِ مطالعه در رفتار، گفتار، شیوه صحبتکردن، شیوه نگاه و برخورد و بسیاری از موارد دیگر قابل مشاهده است؛ بنابراین «موضوع مطالعه» باید از خانواده آغاز و در محیط مدرسه تقویت شود.
مدرسه باید کاری کند که «فرهنگ کتابخوانی» در دانشآموز فراموش نشود و به جای اینکه دانشآموز از مطالعه زده شود، به سمت مطالعه حرکت کند؛ در بسیاری از کشورهای دنیا تجربه «کتابخوانی در مدارس» یک «تجربه جمعی» است؛ در این کشورها یک کتابی را به دانشآموزان معرفی میکنند و از او میخواهند این کتاب را در منزل با خانواده بخواند و سپس در محیط کلاس برای همکلاسیهایش تعریف کند که از این کتاب چه چیزی فهمیده و چه برداشتی کرده است.
اگر «نوشتن» مهمتر از «خواندن» نباشد، همتراز آن است
خیلی از کشورهای دنیا پروژه یا بستهای به نام «کیف کتاب » دارند؛ بر اساس این پروژه، دانشآموزان وارد کتابخانه میشوند، کتابی را انتخاب میکنند، با هم مطالعه میکنند و سپس حاصل یافتههای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند؛ طبق این پروژه بعد از «خواندن»، «نوشتن» آغاز میشود.
اگر «نوشتن» مهمتر از «خواندن» نباشد، همتراز آن است؛ این همان موضوعی است که خیلی در کشور ما به آن تاکید نمیشود؛ در واقع «درس انشاء» زمانی اهمیت پیدا میکند که فرد اهل مطالعه و خواندن باشد و دایره لغاتش نیز زیاد باشد تا بتواند آن چیزی را که در ذهنش است، پیاده کند.
خیلی از اوقات وقتی برگه دانشجویان را صحیح میکنم، مشاهده میکنم که پاسخها با ادبیات عامیانه و به اصصطلاح «آرگو» که مخصوص شبکههای اجتماعی است، نوشته شده است؛ این طرز نگارش، برگرفته از دوران مدرسه است زیرا در آن دوران تاکیدی بر «خواندن صحیح» و «نوشتن اصولی» نشده است.
تسنیم: ما با یک واقعیات اجتماعی در مدارس روبهرو هستیم و آن کتابِ درسیمحوری است؛ اگر بخواهیم یک نسخهای را پیشنهاد دهیم که سازنده باشد، باید به چه عواملی اشاره کنیم، در واقع اگر بخواهیم «تفکرمحوری» در مدارس رایج شود از کجا باید شروع شود؛ آیا سیاستهای کلان آموزش و پروش باید تغییر کند یا اینکه مدیران مدرسه میتوانند خودشان این تغییر را ایجاد کنند و آیا با ورود یک کتابدار متخصص در مدارس این کار عملی خواهد شد؟
زمانی میتوانیم در زمینه مطالعه به نقطه مطلوب برسیم که تفکر، نگرش و دیدگاه مدیران در حوزه «کتابخوانی» و «کتابخانه» تغییر کند؛ تا وقتی که ذهنیت ما درباره کتابخانه، یک فضایی است که فقط برای «هیس گفتن»، «ساکت نشستن» و «بشین مطالعهت را بکن» باشد، یقییناً هیچ نسخهای نمیتواند دوای درد باشد.
این باور باید در مدیران آموزش و پرورش ما ایجاد شود که وجود یک «کتابخانه مجهز و استاندارد»، همراه با یک «کتابدار متخصص»، نیاز ضروری مدرسه است البته منظور ما از «کتابدار متخصص» صرفاً به این معنا نیست که نسبت به علم کتابداری اشراف داشته باشد بلکه «تخصص» در اینجا علاوه بر دانش کتابداری، این است که «کتابدار» بتواند با دانشآموزان خوب ارتباط برقرار کند؛ الان در دانشگاههای کشور، گرایشی تحت عنوان «کتابخانههای آموزشگاهی» وجود دارد اما در عمل فضایی در مدارس وجود ندارد که دانشجویان این رشته، پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی، مشغول به کار شوند و آرمانهای فراگرفته خود را اجرا کنند.
تسنیم: آیا آموزش و پرورش مانع حضور این افراد در مدارس میشود؟
وقتی سِمتی به نام کتابدار در آموزش و پرورش تعریف نشده است، خب عملا این افراد در مدارس جایی ندارند؛حذف پست کتابدار بیشترین آسیب را به ما زده است و برای مقابله با این آسیب باید در مدارس، علاوه بر راهاندازی یک کتابخانه مجهز که توسط یک کتابدار متخصص اداره میشود، ساعتی را تحت عنوان «ساعت مطالعه» اختصاص داد.
بر اساس این دیدگاه در طول هفته دانشآموزان برنامه منظمی برای مطالعه و استفاده از کتابخانه دارند نه اینکه زنگ تفریح، زمانی است که دانشآموزان از فضای کتابخانه استفاده میکنند؛ از سوی دیگر در برنامه «ساعت مطالعه» باید فضایی برای شکلگیری «حلقه مطالعه» در نظر گرفته شود؛ «حلقه مطالعه» یعنی اینکه دانشآموزان دور هم بنشینند و راجع به یک کتاب با یکدیگر صحبت کنند.
چرا در گذشته نویسندگان مشهور ما در کافه نادری و جاهایی شبیه به این فضا، دور هم مینشستند و افکار خود را با یکدیگر مبادله میکردند و از دلِ این همنشینی، رمانهای بسیار قوی تولید میشد و چرا الان شاهد چنین تولیداتی نیستیم؟ زیرا این دورهم نشستنها یا وجود ندارد یا کمرنگ شده است و چه مکانی بهتر از کتابخانه برای این هماندیشیها.
یک تجربه خوب از مدارس انگیلس برای ترغیب دانشآموزان به «نوشتن»
این نکته را هم باید بگویم که «کتابخانه آموزشگاهی» صرفاً مکانی برای صحبت کردن درباره کتاب نیست بلکه در معانی جامعتر، مکانی برای تبادل افکار است؛ در این مکان میتوان دانشآموزان را به نوشتن تجربههای روزانه زندگی خود تشویق کرد.
یکی از همکاران ما تعریف میکرد وقتی پسرش، علی در یکی از مدارس انگلیس شروع به نوشتن کرد، در آن مدرسه فایلی برایش باز کردند تحت عنوان «ali`s book» (این کتاب علی است)؛ این همکار ما میگفت از آن روز، علی تمام خاطرهها و تجربیات روزانه خود را در این فایل ثبت میکرد؛ در آن مدرسه «نوشتن» منحصر در یک زنگ تحت عنوان «زنگ انشاء» نبود بلکه نوشتن در طول تحصیل جریان داشت.
تسنیم: شما موضوعی را تحت عنوان تفکرمحوری مطرح کردید؛ آیا طرح این بحث به معنای حذف کتاب درسی از مدارس است؟
منظور بنده از تفکرمحوری به معنای حذف کتب درسی نیست بلکه مقصود این است که تکیه کامل به کتب درسی نباشد؛ برای اینکه توضیح دهم، تکیه نکردن به کتب درسی چگونه محقق میشود با یک مثال موضوع را بیان میکنم.
فرض کنید پدیدهای مثل «آتشفشان» سرفصل یکی از کتابهای درسی است؛ در اینجا معلم میآید علاوه بر مطالب کتاب به فرهنگنامه کودک و نوجوان اشاره میکند و به دانشآموزان میگوید در این فرهنگنامه مدخلی درباره آتشفشان وجود دارد که میتوانید اطلاعات بیشتر را از این منبع مطالعه کنید.
معرفیِ «منابع مرجع»، نوعی تمرکززدایی در این حوزه است؛ دانشآموزان هیچ اطلاعاتی از کتابهای مرجع ندارند؛ تنها با کتابهای درسی و کنکور آشنایی دارند و در واقع دانشآموزان ما نمیدانند چگونه باید از یک دایرهالمعارف یا اطلس استفاده کنند و اطلاعاتی از این منابع در دوران مدرسه به دانشآموزان داده نمیشود و از آنها خواسته نمیشود که پاسخ سؤالهایشان را از دورن این منابع پیدا کنند.
تسنیم: با توجه به این نکتهای که شما مطرح کردید، در بحث افزایش سرانه مطالعه در مدارس، اشاره مستقیم شما به شخص معلم بود؛ در فضای فعلی آموزش و پرورش با استفاده از ظرفیت فعلی، میتوان چین برنامهای را اجرایی کرد؟
یک دسته از معلمها ذاتاٌ دنبال «یافتن» هستند بنابراین چنین معلمی، شاگردانش را به سمت «یافتن و کنکاش کردن»، هدایت میکند اما گروهی از «معلم»ها صرفاً پا را از محدوده کتاب درسی فراتر نمیگذارند و به اصطلاح، دانشآموز را «کتابِ درسیمحور» باور میآورند؛ برای این دسته از معلمان شاید لازم باشد یک فرد دیگری کنار وی قرار گیرد یا اینکه کلاس درسی در مکان دیگری برگزار شود.
به عبارت بهتر شاید بتوان این پیشنهاد را مطرح کرد که یک فضای تعاملی بین معلمان و کتابدارها ایجاد شود؛ در پرتو تعاملِ «معلم و کتابدار» علاوه بر همافزایی اطلاعات، تنوع در کلاسداری هم صورت میگیرد، به این معنا که در راستای این همکاری مشترک، میتوان کلاس را در محیط کتابخانه برگزار کرد تا هم معلم و هم کتابدار بتوانند اطلاعات لازم را در جهت افزایش آگاهی به دانشآموزان منتقل کنند.
ما در درس تکنولوژی آموزشی به دانشجویان میگوییم، تکنولوژی فقط ابزار نیست بلکه میتواند تغییر کلاس و ساختار فضا هم باشد؛ اگر این تعامل بین کتابدار و معلم ایجاد شود و اگر بتوانیم این ساختار ذهنیای را که «معلم یگانه فردی است که میداند» و «دانشآموز یگانه فردی است که نمیداند» و «کتابدار یگانه فردی است که تنها کتاب امانت میدهد»، بشکنیم، احتمالاً بتوانیم شیوه نادرست تدریس را تغییر دهیم.
البته این شرایط زمانی اتفاق میافتد که معلم به درک بالایی رسیده باشد؛ اگر معلم صرفاً تدریس میکند تا حق التدریسش را بگیرد، بحث دیگری است اما اگر میخواهد فردی را تربیت کند که فردا در جامعه اثرگذار باشد باید یک همگرایی بین او و کتابخانه آموزشگاهی ایجاد شود ضمناً فقط همگرایی معلم با «کتابخانه آموزشگاهی» مطرح نیست، بلکه همگرایی معلم با «کتابخانههای عمومی» نیز حائز اهمیت است به گونهای که معلم باید دانشآموزان را به سمت استفاده از کتابخانه عمومی سوق دهد.
در واقع معلم باید از شاگردانش سؤال کند که چند نفرشان عضو کتابخانه عمومی هستند، هفتهای چند مرتبه به این کتابخانهها میروند و کتاب امانت میگیرند.
خانهای که در محله منیریه پژوهشگر تربیت میکند
کتابخانهای نزدیک میدان منیریه، تحت عنوان «خانه کتابدار کودک» در اواخر سال 83 راهاندازی شده است؛ بچههایی که در این خانه عضو شدند، به خاطر اینکه کار با انواع منابع را آموختند، کتابهای متنوعی را مطالعه کردند و از همه مهمتر نوشتن را تمرین کردند، به پژوهشگران صاحبنظری تبدیل شدهاند.
در «خانه کتابدار کودک» خانوادهها سبد کتاب دارند و با هم به این کتابخانه میروند، کتاب را به امانت میگیرند و با هم آن را مطالعه میکنند؛ در ضمن خانوادهها در این مکان با هم آشنا میشوند و هر سال در مناسبتهای خاص دور هم جمع میشوند و حاصل یافتههای خود را در اختیار همدیگر قرار میدهند.
شما کافی است که سری به آن محله بزنید و ببینید راهاندازی «خانه کتابدار کودک» چه تغییرات فرهنگی در آن محله نسبت به مثلاً 20 سال پیش ایجاد کرده است؛ «خانه کتابدار کودک» میتواند نمونهای از اثر کتابخانه عمومی بر جامعه باشد؛ مدرسه و دانشگاه در یک بازه زمانی، افراد را تحت آموزش قرار میدهند اما کتابخانه عمومی در حوزه «آموزش مادامالعمر» فعالیت میکند که از بچگی تا زمان مرگ میتواند همراه ما باشد.
بنابراین علاوه بر اینکه باید بین معلم و کتابخانه آموزشگاهی (کتابدار) تعامل ایجاد شود، معلم باید تلاش کند تا دانشآموزان را به سمت کتابخانههای عمومی هدایت کند از سوی دیگر باید به وظیفه کتابدار نیز اشاره کنیم؛ در حوزه «کتابداری» بحثی تحت عنوان «کتابداری اجتماعی» مطرح است.
در این بحث کتابدار باید «کتابخانه» را به جامعه ببرد نه اینکه منتظر بماند تا افراد جامعه به داخل کتابخانه بیایند؛ اگر کتابدار بتواند این تفکر را در افراد جامعه (معلم، دانشآموزان و خانواده) ایجاد کند که برای افزایش اطلاعات و آگاهی خود باید از کتابخانه استفاده کنند، توانسته ماموریت خود را با موفقیت انجام دهد.
در واقع هر زمانی که کتابخانه رشد و بالندگی داشته، جامه نیز پیشرفت کرده است و هر زمانی که کتابخانه حذف شده، جامعه از مسیر پیشرفت دور مانده است؛ بر همین اساس هر زمانی که در آموزش و پرورش، کتابخانه رو به توسعه بوده و منابع اطلاعاتی متعدد و کتابدارِ متخصص وجود داشته است، نسلی که در آن دوره تربیت شده نسلی کاوشگر بودهاند.
با توجه به همین نکته، اگر بخواهیم کتابخانه را تعطیل کنیم، نسلی هم که تربیت میشود یک نسل فستفودی میشود؛ همه چیز را سریع میخواهد، دنبال اطلاعات نمیرود و تنها یکسری اطلاعات خاص را میخواند و حاضر نمیشود اضافه بر کتابهای مدرسهای یا دانشگاهی منابع دیگری را مطالعه کند.
تسنیم: وظیفه سازمانی آموزش و پرورش در حوزه ترویج فرهنگ کتابخوانی چگونه قابل تبیین است؛ به طور مشخص دستورات و ابلاغیهها مانند حذف کتابدار از آموزش و پرورش به مدارس ابلاغ میشود؛ با توجه به نکاتی که شما فرمودید، آموزش و پرورش در این حوزه چگونه میتواند در راستای تربیت نسلی کاوشگر ایفای نقش کند؟
اگر بخواهیم از جنبه سازمانی به این موضوع نگاه کنیم، وقتی که سازمان میخواهد به سمت توسعه و «بهسازی» حرکت کند، باید زیرساختهایی داشته باشد یا آن زیرساختها را ایجاد کند؛ در راستای تحقق «تفکر محوری» یکی از زیرساختهای مهم برای آموزش و پروش توجه به منابع مهم کتابخانهای و حوزه مطالعه و کتابخوانی است.
کتابخانههای آموزشگاهی بستری برای مقابله با «شکاف دیجیتالی»
شما نمیتوانید انتظار داشته باشید سازمانی مانند آموزش و پرورش (سازمانی که میخواهد بر روی تفکر و توسعه ذهن افراد اثر بگذارد) به سمت بالندگی حرکت کند اما توجهی به مطالعه و کتاب نداشته باشد؛ چه زمانی میتواند به این موضوع توجه کند؟ زمانی که در زیرساختهای خودش یک مکان استانداردی را به عنوان کتابخانه در نظر بگیرد و این فضا فقط میز و صندلی و کتابهای چاپی نیست بلکه منابع الکترونیکی را هم شامل میشود.
ما نمیتوانیم این واقعیت را کتمان کنیم که عصر امروز، عصر فضای مجازی هم هست بنابراین در کتابخانههای آموزشگاهی علاوه بر منابع اطلاعاتی باید منابع الکترونیکی نیز وجود داشته باشد تا دانشآموزان بتوانند برای کسب «اطلاعاتِ استاندارِ موثق» از این منابع استفاده کنند.
البته این نکته را باید متذکر شوم که یکی از مشکلات «عصر مجازی»، استفاده از «منابع اطلاعاتی غیرموثق» است؛ خیلیها نمیدانند اطلاعاتی را که در این فضا بدست آوردهاند، چقدر موثق است در حالی که هیچگاه توصیه نمیشود یک فرد برای فعالیتهای پژوهشی در گام اول سراغ موتورهای جستجو برود.
در چنین دورانی برای مقابله با اطلاعات غیرموثق و در اصطلاح «شکاف دیجیتالی» باید به مهارت «سواد رسانهای» مجهز شویم؛ شکاف دیجیتالی دارای دو معنا است؛ شکاف دیجیتالی در معنای اول این است که من به عنوان دانشآموزان نه کامپیوتر، نه تبلت و نه موبایل دارم و نه از لحاظ مالی، امکان خریدن چین وسایلی را دارم بنابراین چون از این وسایل استفاده نمیکنم، طرز استفاده از آنها را نیز نمیدانم.
اما شکاف دیجیتالی در معنای دوم این است که من تمام این وسایل و تجهیزات را دارم اما نمیدانم چگونه از محتوای آن استفاده کنم؛ معنای دقیق «شکاف دیجیتالی» ناظر به این معنا و مفهوم است؛ این ظرفیت در داخل کتابخانههای آموزشگاهی وجود دارد که مهارتهای «سواد اطلاعاتی» به افراد آموزش داده شود.
تسنیم: بخشی از دانشآموزانی که وارد مدرسه میشوند، در منزل تجربه کتاب خواندن ندارند و این تجربه را برای نخستین بار در مدرسه بدست میآورند؛ در واقع بخشی از جامعه ما از مطالعه کردن فراری هستند و اوقات خودشان را با چیزی غیر از کتاب، پر میکنند؛ برای چنین افرادی که اصلاً تمایلی به کتابخوانی ندارد، با همین سیستم آموزشی چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
ترغیب افراد به مطالعه کردن یک دوره «آنی» نیست بلکه باید به صورت «پلکانی» انجام شود؛ با توجه به این نکته کارهایی که در مدرسه و در محیط کتابخانه میتوان انجام داد را میتوان به چند بخش تقسیم کرد؛ نخستین اقدام برای حضور دانشآموزان به محیط کتابخانه، میتواند برگزاری جلسات قصهگویی، اکران فیلم و کارتون در محیط کتابخانه باشد؛ بچهها دوست دارند در این مراسمها شرکت کنند و با این کار آنها متوجه میشوند که اگر بخواهند در هفته یک کارتون خوب تماشا کنند باید به کتابخانه بروند.
ایجاد فضای دلانگیز و نشاطبخش در محیط کتابخانه با استفاده از ابزارهایی که دانشآموزان در آنجا احساس راحتی و آرامش کنند، یکی دیگر از این اقدامات است مانند اینکه کتابخانه را فرش یا موکت کنیم یا یکسری مبل راحتی در کتابخانه قرار دهیم تا دانشآموزان در هنگام مطالعه اذیت نشوند ضمن اینکه برای اداره کتابخانه میتوان از خود دانشآموزان استفاده کرد؛ اینکه به بچهها فرصتی داده شود تا یکبار کتابخانه را به هم بریزند و با راهنمایی کتابدار، کتابها را از نو در قفسه بچینند، تجربه جالبی برای دانشآموزان میتواند باشد.
ماجرای بدرقه کتابدارها از زندان با گریه
ایده دیگری که خیلی از کشورها استفاده میکنند و در ایران نیز استفاده شده است، بهرهگیری از تجربههای «ترویج خواندن» است؛ مطابق با این ایده کسی که «مربی خواندن» است با معلم فرق دارد؛ فقط یک کتابدار است که میتواند «مروج خواندن» باشد.
یکی از راههای پیاده کردن این ایده، استفاده از طرح «سفره کتاب» است؛ بر اساس این طرح، سفرهای در کتابخانه پهن میشود و داخل آن کتاب چیده میشود و بچهها هر کتابی را که دوست داشتند برمیدارند و مطالعه میکنند؛ راهکار دیگری که میتوان به آن اشاره کرد خواندن کتاب با صدای بلند در جمع دوستان و همکلاسیها است، با توجه به اینکه گاهی اوقات مطالعه انفرادی میتواند افراد را به انزوا بکشاند، ایده مطالعه جمعی مطرح شده است.
خواندن با صدای بلند آن هم در حضور دیگران علاوه بر اینکه ترس افراد را از خواندن از بین میبرد، دامنه لغات افراد را افزایش میدهد؛ تجربههایی از «ترویج خواندن» در کانون اصلاح و تربیت و زندانهای مرزی کشور وجود دارد که نشان دهنده اثرگذاری اینگونه طرحهاست.
کتابدارهای ما با حضور در چنین فضاهایی کاری کردند که پس از پایان ماموریت خود و هنگامی که میخواستند با این بچهها خداحافظی کنند، این افراد با گریه تقاضا داشتهاند که چند روز دیگر این کتابدارها در آنجا بمانند در حالی که اگر اثر کتاب خواندن در مدرسه بود شاید اصلاً پای این افراد به چنین فضاهایی باز نمیشد.
این یک سؤال اساسی است که چرا من کتابدار باید در مراکز اصلاح و تربیت با خواندن کتاب و تعریف قصههای مختلف ذهن آن بچه را تغییر دهم و از او انسان دیگری بسازم در حالی که اگر تکنیکهای افزایش سرانه مطالعه در کشور اجرا میشد، این افراد به احتمال زیاد گرفتار زندان نمیشدند.
حق شکایت برای زندانیان سوئدی بابت کمکاری کتابدارها
در سفری که سه سال پیش به سنگاپور داشتم در حاشیه کنگره ایفلا (کنگرهای برای کتابداران جهان) با یک آقای ایرانی آشنا شدم که در سوئد کتابدار افراد خاص مانند زندانیها بود؛ او میگفت: وظیفه من این است که به این افراد کتاب برسانم و اگر روزی به یک زندانی کتاب نرسد، آن زندانی میتواند از ما شکایت کند.
این فرد میگفت ما توری با عنوان تور «آشنایی با کتابدار و کتابخانه» برگزار کردیم و در این تور بر تن هر از یک این کتابدارها، کاوری بود که روی آن نوشته شده بود: «از کتابدار بپرسید»؛ این کتابدارها در شهرها میچرخیدند و بین محلههای مختلف کتاب و بروشور توزیع میکردند؛ همه این اتفاقات بیانگر این است که خلاقیت در حوزه ترغیب افراد به مطالعه و کتابخوانی، آن عامل مغفولی است که اگر به آن توجه شود میتواند بسیار اثرگذار باشد.
تسنیم: آیا شیوههای ترغیب افراد به مطالعه، ردهبندی سنی دارد؟
طبیعتاً این شیوهها از سنی نسبت به سن دیگر فرق میکند؛ نمیتوانیم رفتاری را که با یک دانشآموزان دبستانی داریم با یک نوجوان دبیرستانی داشته باشیم و شاید بتوان با یک قصه، شوق رفتن به کتابخانه را در یک کودک ایجاد کرد اما با چنین روشهای بچهگانهای نمیتوان یک فرد نوجوان را به سمت کتابخانه سوق داد.
از سوی دیگر روشهای اجباری و زوری هم جواب نمیدهد بلکه باید کاری کرد که نوجوان خودش رفتن به کتابخانه را انتخاب کند؛ وقتی مزیتهای مطالعه برای نوجوان بیان شود و از طرفی این امکان برایش فراهم باشد که خودش انتخاب کند، «مطالعه کردن یا نکردن را»، این احتمال مفروض است که به سمت مطالعه کردن گرایش پیدا کند.
یک ماه پیش برای تهیه یک سیدی بازی، پای بنده به یک گیمنت باز شد و مشاهده کردم که در ساعت هشت شب، بچههایی با شوق و ذوق فراوان در حال بازیهای کامپیوتری هستند؛ با خودم گفتم اینجا دو نهاد اشتباه کردهاند، یکی آموزش و پروش و یکی کتابخانههای عمومی.
اگر این دو نهاد با هم همگرایی داشتند، این اتفاق نمیافتاد که این بچهها در این ساعت از شب در چنین فضایی مشغول بازی باشند و هر آن چیزی را که بلند نیستند، در آنجا یاد بگیرند؛ این افراد میتوانستند در همین زمان در جای دیگری مشغول خواندن یا نوشتن باشند یا حتی در محیطی بازی کنند که به سلامت جسم و ذهن آنها آسیبی وارد نشود.
تسنیم: شما به موضوعی اشاره کردید که نوعی هشدار به حساب میآمد و آن این بود که چرا باید فرزند ما در ساعت هشت شب در گیمنت، آن هم در فضایی مسموم مشغول بازی شود؛ به نظر شما آیا چنین کودکی حاضر است به کتابخانه بیاید و در فضای خشک کتابخانه مثلا کتاب بخواند؟
همان طور که اشاره کردم کتابخانه فقط مکانی برای نگهداری کتاب نیست بلکه میتوان در قسمتی از کتابخانه امکاناتی برای بازی و سرگرم شدن افراد فراهم کرد؛ کتابخانه میتواند بخش مولتیمدیا داشته باشد که افراد فیلم و کارتون تماشا کنند یا اینکه مشغول بازی شوند.
نمیدانم چرا اما واقعیت این است که یک هراس عجیبی یا به اصطلاح «فوبیایی» وجود دارد که در کتابخانه نمیشود بازی کرد، نمیشود قصه گفت و نمیشود فیلم پخش کرد، در حالی که تجربههای کشورهای خارجی در حوزه ترویج مطالعه، خلاف این هراس را نشان میدهد.
تسنیم: به نظر شما اگر تجربه «مروج خواندن» در آموزش و پروش یا کتابخانههای عمومی شکل بگیرد یا اینکه فضای کتابخانههای آموزشگاهی یا عمومی به گونهای باشد که افراد در سنین مختلف بتوانند در این فضا علاوه بر مطالعه، به تفریح و بازی کردن مشغول شود، آیا این اقدام میتواند میزان استفاده افراد از ابزارهای دیجیتالی را کاهش دهد؟
به طور قطع نمیتوانم این موضوع را تایید کنم چون باید آزمایش شود ولی حدس بنده این است که میتواند این کار را انجام دهد.
تسنیم: آیا این اتفاق در کشورهای دنیا رخ نداده است؟
در ایران ما چنین تجربهای را نداریم اما در کشورهای مختلف، فضاهای این چنینی وجود دارد به طور مثال مشاهده میکنید که یک کتابخانهای دارای چند طبقه است؛ یک طبقه مخصوص بازی کردن است و در یک طبقه دیگر، فعالیتهای هنری مثل اجرای موسیقی انجام میشود و در طبقه بعدی، فضایی برای مطالعه و کتاب خواندن وجود دارد؛ نکته اینجاست که تمام این فعالیتهای در طبقات مختلف تحت مدیریت کتابخانه انجام میشود.
شبکههای اجتماعی مَثَل سیگار برگ برای سرخپوستهاست
تسنیم: در حال حاضر پدیدهای به نام شبکههای اجتماعی در حال فراگیر شدن است که همه سنین را مشغول خود کرده و این مشغولیت به اندازهای شده که نه تنها به موضوع مطالعه و کتابخواندن که به امور مهم زندگی افراد صدمه و آسیب وارد کرده است؛ آیا این دو پدیده (کتاب و شبکههای اجتماعی) روبهروی همدیگر هستند یا نسبت این دو پدیده به شکل دیگری است؟
قبل از پاسخ به این سؤال باید مقدمهای را مطرح کنم؛ جوامعی که خیلی زود غرق تکنولوژی میشوند و عقبه تمدنی خود را فراموش میکنند مثال آن سرخپوستهایی هستند که با یک سیگار برگ، سر آنها را گرم و کل کشورشان را چپاول کردند.
ما باید مراقب باشیم این شبکههای اجتماعی مثل آن سیگار برگ نشود که جذابیتش ما را غرق خودش کند و بعد از مدتی همه چیز ما چپاول شود؛ حالا برگردیم به پاسخ سؤال شما، زمانی یک پدیده میتواند رقیب پدیده دیگری باشد که عنصر ارزشمندیتری نسبت به آن یکی در وجود خود داشته باشد تا بتواند رقابت کند و از همین جهت، شبکههای اجتماعی و کتاب را نمیتوانیم در تقابل با یکدیگر در نظر بگیریم؛ این «ماییم» که در تقابل با آنها هستیم و شیوه برخورد ما با کتاب و شبکههای اجتماعی این تقابل را ایجاد کرده است.
بنده معتقدم نه کتاب را میتوان حذف کرد و نه میتوانیم شبکههای اجتماعی را حذف کنیم؛ این دو پدیده را باید در کنار هم دید و از هر دوی اینها میتوانیم برای آگاهی استفاده کنیم در واقع این خود افراد هستند که باید به این موضوع برسند که صرف زمان برای استفاده از شبکههای اجتماعی چه فرصتهایی را از آنها میگیرد.
در کشورهایی که پهنای باند آنها بیشتر از ما است، هیچگاه کتابخانه حذف نشده است، هیچوقت کتابفروشی و کتاب چاپی حذف نشده است بلکه اپلیکیشن ابزاری برای دسترسی آسان و سریعتر به اطلاعات شده است؛ ما در کتابخانههای امروزی، سمتی به عنوان « data Liberian » داریم و مسئول این بخش، افراد را راهنمایی میکند که برای رسیدن به اطلاعات مورد نیازشان از چه نرمافزارهایی و از چه شبکههایی استفاده کند؛ این دو پدیده هیچ منافاتی با همدیگر ندارند بلکه استفاده نابهجای افراد است که مشکلاتی را ایجاد کرده است.
تسنیم: سؤال واضحتر در این بحث این است که در حال حاضر شبکههای اجتماعی نمیگذارد ما به سمت کتاب حرکت کنیم.
تقصیر خود ما است.
تسنیم: این حرف درست است که ما خودمان مقصر هستیم اما آیا کسی نباید متولی این امر باشد؛ اگر بخواهیم صرفاً افراد را مقصر بدانیم، رشد استفاده از شبکههای اجتماعی از یکسو و کاهش سرانه مطالعه از سوی دیگر میتواند پیامدهای ناگوارتری را در جامعه ایجاد کند.
ببینید شما نمیتوانید اصرار داشته باشید که همه به سمت کتاب بروند و از شبکههای اجتماعی استفاده نکنند؛ شبکههای اجتماعی را به عنوان یک واقعیت باید پذیرفت و نمیتوان آن را کتمان کرد اما در این فضا شاهد این هستیم که وزن شبکههای اجتماعی بیشتر میشود و توجه به کتاب کمتر شده است.
ما در این فضا چه کردهایم؟ ما فقط دیدگاه کلاسیک داشتهایم و باید شیوههای را اتخاذ کنیم که فضای کتابخانه جذابتر شود؛ علاوه بر خلاقیت در حوزه ترویج فرهنگ کتابخانه، آن نهادی که نقش اصلی را میتواند انجام دهد کتابخانه عمومی و آموزشگاهی است.
کتابخانه عمومی که مثلا در روزهای تعطیل هم تعطیل است یا در روزهای هفته تنها تا ساعات ادارای فعالیت میکند، نمیتواند بستر مناسبی برای ورود افراد به چنین فضاهایی را فراهم کند حتی در حوزه «کتابخانههای سیار» نیز خیلی فعال نیستیم.
کتابخانه سیار علاوه بر اینکه باید در مناطق محروم حضور داشته باشد، میتواند در شهر نیز حضور فعال داشته باشد؛ تجربهای که مثلا کشور کوبا دارد که در این کشور با استفاده از قاطر، قفسههای کتاب به مناطق صعبالعبور برده میشود و بین بچهها و افراد این مناطق کتاب توزیع میَشود البته در ایران نیز این تجربه را داشتهایم که با استفاده از «اتوبوس کتاب»، کتابهای مختلف را در مناطق محروم توزیع میکردیم.
در نهایت باید بگویم این وظیفه کتابدار است که بین کتابخانه و ذهن افراد پلی بزند و آنها را نیز به سمت آگاهی سوق دهد؛ اگر میخواهیم در آینده افراد آگاهی داشته باشیم و تفکرمحوری بر کتاب درسیمحوری غلبه کند باید کتابخانه تقویت شود.
گفتوگو از: روحالله متقی مجد و حسین یاراحمدی
انتهای پیام/