سینمای عرب؛ فرصتی برای توسعه سینمای ایرانی - اسلامی
سینمای کشورهای عربی در وضعیتی قرار دارد که به نظر برای سینمای ایران فرصتی مناسب ایجاد کرده است. فقر هنری سینمای عرب می تواند عاملی برای حضور سینماگران و مدرسان ایرانی در کشورهای عربی شود.
باشگاه خبرنگاران تسنیم "پویا" - احسان زیورعالم
برای مخاطب ایرانی کمتر پیش میآید تا با آثار سینمای عرب مواجه شود. حتی فیلمهایی که در فضای جشنوارهای هیاهویی به پا میکنند، همانند فیلم «عمر»، مجالی برای نمایش در ایران پیدا نمیکنند. لیکن جشنواره جهانی فجر در بخش جلوهگاه شرق فرصتی بود برای عرضهاندام سینمای عرب و درک وضعیت فیلمسازی در کشورهای عربی.
شناخت کنونی ما از صنعت فیلمسازی کشورهای عربی بیشتر معطوف به شبکههای ماهوارهای و آثار سوری و مصری است که پس از اتفاقات اخیر رخ داده در منطقه، وضعیت فیلمسازی این دو کشور نیز آشفته و درهم است. با این حال آنچه در شبکههای مصری و سوری به عنوان فیلم سینمایی پخش میشود مخلوطی از دوران طلایی سینمای مصر در دهههای پنجاه و شصت میلادی و ملودرامهای متاثر از سریالهای ترکی است. باید گفت از سینمای عرب چیزی باقی نمانده است. یافتن یک یوسف شاهین دیگر به نظر مشکل به نظر میرسد.
برای درک ضعف کنونی سینمای عرب کافی است نگاهی به فیلمهای اکران شده در جشنواره فجر انداخت. از کشور عراق، فیلم «شهید» با موضوع زندگی شهید محمد باقر صدر، اکران شد. فیلم قرار است یک اثر بیوگرافی باشد و مخاطب را با ابعاد شخصیتی شهید صدر آشنا کند. در پی نشان دادن معصومیت این مرجع تقلید، طبق یک اصل کلاسیک، شخصیت منفی صدام را نیز به فیلم اضافه میکند؛ اما نتیجه یک اثر خامدستانه و ساده است.
با وجود تمام کاستیهای فیلم عبدالعلیم طاهر، یک نکته قابل تامل در اثر او وجود دارد و آن هم تاثیرپذیریش از داستانپردازی و شیوه روایت سینمای ایران است. این مهم به شکل کمرنگتری در آثار دیگر از جمله حبیب الارض نیز دیده میشود. جشنواره فجر بخشی از سینمای عرب را عرضه کرد که میتوان تلاش برای ساختن یک فیلم هنری را در آن مشاهده کرد. اما مساله اصلی آن است که این آثار برای رسیدن به یک اثر قابل توجه نیازمند آموزش و تجربهاندوزی بیشتر میباشند.
با توجه به تمایل بخشی از سینماگران منطقه به سینمای ایران و تاثیرپذیریشان از سینمای ایران – همانن آنچه در سینمای ترکیه یا افغانستان شاهدیم – فرصتی مغتنمی است برای سینمای ایران تا با جذب هنرمندان عرب، آنان را براساس آموزههای سینمایی خودمان تربیت کنیم. به هر روی آموزش و تربیت هنرمند مولفه مهمی در ترویج فرهنگ و پیرو آن نگرش ایرانی- اسلامی است.
اگرچه در دانشگاههای هنر ایران اندک دانشجوی عرب – بیشتر از سوریه و یمن – دیده میشود؛ ولی حضور اعراب در بخش دارالفنون کمرنگ بود. شاید بتوان با توسعه دارالفنون و ارائه امکاناتی منحصر برای کشورهای عرب همسایه، گام بلندتری برای بسط و توسعه اندیشه سینمایی ایرانی برداشت. این مهم در آینده میتواند به توسعه زیرساخت آموزشی در کشورهای عربی و البته تبادل اساتید و احداث پردیسهای هنری شود. شاید در نگاه اول این مساله با توجه به وضعیت منطق، بسیار سخت و ناشدنی به نظر رسد؛ ولی در درازمدت وضعیت دگرگون میشود.
چنین رویدادی حتی میتواند باعث ایجاد بازار جدیدی برای سینمای ایران باشد و مخاطبی را به سینمای ایران تزریق کرد که بیشترین قرابت را با مخاطب ایرانی دارد. برای شروع نیز نیاز است به سینمای عرب فرصت بیشتری داده شود تا در فضایی همچون جشنواره جهانی فجر بیشتر عرضه اندام کند.
انتهای پیام/