گرامیداشت سالروز قطع ارتباط آمریکا با ایران
پس از گذشت سالها هنوز هم توطئههای نافرجام دولت آمریکا باقی مانده است. قطع رابطه ایران و آمریکا را تنها نباید به قطع روابط دیپلماتیک محدود کرد. اگرچه این قطع رابطه دیپلماتیک است، اما آنچه سبب این قطع رابطه شده، تقابلی ایدئولوژیک است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، اگرچه آمریکا با وقوع انقلاب اسلامی ایران پایگاه خود را در این کشور از دست داد؛ اما دخالتها و توطئههای این کشور پایان نداشت تا اینکه با تسخیر سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 58 از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و افشای اسناد جاسوسی، پایههای قدرت خویش را بیش از هر زمانی متزلزل دید. آمریکا در همین راستا تلاش خود را برای مقابله با انقلاب اسلامی بیشتر کرد و در 20 فروردینماه 1359 رابطه سیاسی خود را با ایران قطع و دست به یکسری توطئههای نافرجام علیه انقلاب اسلامی ازجمله حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی زد، اما پس از گذشت سالها هنوز هم این توطئهها نافرجام باقی مانده است. قطع رابطه ایران و آمریکا را تنها نباید به قطع روابط دیپلماتیک محدود کرد. اگرچه این قطع رابطه دیپلماتیک است، اما آنچه سبب این قطع رابطه شده، تقابلی ایدئولوژیک است.
* جهانبینی الهی امام خمینی در برابر جهانبینی سکولار
تعبیری است که کارشناسان مسائل سیاسی آمریکا بهکار میبرند؛ بنابراین زمانی این روابط برقرار میشود که یا آمریکا از استکبارگری خود دست بردارد یا ایران اسلامی خوی استکبارستیزی خود را کنار بگذارد، که با توجه به تقابل ایدئولوژیک موجود، این امر اتفاق نخواهد افتاد.
آغاز روابط ایران و آمریکا به حدود یکصد سال پیش و به دوره مشروطیت برمیگردد. در دوران مشروطیت که قراردادهای استعماری انگلیس و روس در ایران به امضا رسیده بود، یکی از شیوههای سیاست خارجی، استفاده از نیروی سوم بود؛ اما آمریکا در آن دوران بهسبب اینکه چندان سابقهای در ایران نداشت، جزو کشورهای استعمارگر منطقه محسوب نمیشد، بلکه نیروی سوم منطقه بهحساب میآمد؛ بنابراین در برخی عرصهها قابل اعتماد بود. رابطه ایران و آمریکا از طریق یکی از مستشاران اقتصادی آمریکا به نام «مورگان شوستر» برقرار شد که با مخالفتهای بسیار زیاد انگلیسها و روسها همراه بود و سرانجام به اخراج این مستشار از کشور انجامید. پس از جنگ جهانی دوم و با اشغال ایران از سوی متفقین و آمریکا، چهره استعمارگری آمریکا بهنوعی رو شد؛ البته آن زمان هم روابط اقتصادی بین دو کشور حاکم بود تا اینکه اوایل دهه بیست، پای مستشاران آمریکایی به ایران باز شد. در آن برهه شاهد بودیم که کودتای 28 مرداد که کودتا علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت بود به وقوع پیوست و نخستین برخورد جدی تنشزا بین آمریکا و ایران ایجاد شد. پس از این کودتا، اگرچه به ظاهر حضور آمریکاییها در ایران و رابطه با حکومت موجود مثبت است، اما برخوردهای آمریکا همان برخوردهای سلطهگرایانه و استکباری است که اوج آن در لایحه کاپیتالاسیون که مصونیت قضایی آمریکایی در ایران را بهدنبال داشت، ایجاد شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی بهنوعی منافع آمریکا در ایران به خطر افتاد. مردم با سر دادن شعار نه غربی و نه شرقی در انقلاب اسلامی، نسبت خود را از قدرتهای سلطهگر که نفوذ زیادی در آن مقطع در ایران داشت، نشان دادند و با تسخیر لانه جاسوسی که از سوی مردم و بهطور خودجوش انجام شد، در حقیقت روابط بین آمریکا و ایران حالت بسیار منفعلانه و منفی به خود گرفت و زمینهساز قطع روابط رسمی دیپلماتیک ایران و آمریکا در 20 فروردینماه 1359 شد.
* آمریکاییها همواره بهدنبال سلطه در ایران
آمریکاییها همواره بهدنبال سلطه در ایران بودهاند و آن زمانی هم که با این کشور رابطه داشتند، بهدنبال امضای نوعی انحصار روابط نظامی با ایران بودند؛ یعنی ایرانیان تنها باید با آمریکاییها دارای این نوع روابط باشند. اما درباره نقش تحولات نفتی در ایجاد ارتباط آمریکا با ایران، باید گفت که پس از جنگ جهانی دوم، خوی استکباری و استعمارگری آمریکا بیشتر جلوه کرد. نخستین برنامه آمریکاییها پس از دهه بیست بهدست آوردن امتیاز نفت شمال در مقابل انگلیسها که امتیاز نفت جنوب را داشتند، بود. البته در این تقابل، روسها هم بهدنبال گرفتن امتیاز نفت شمال بودند که خوشبختانه نمایندگان مجلس شورای ملی ایران با تصویب قانونی که براساس آن هیچگونه امتیاز نفتی را صادر نمیکرد، این اتفاق نیفتاد که البته به کودتای 28 مرداد علیه دولت دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت انجامید که پس از آن دوباره پایه شرکتهای خارجی در بحث نفت ایران باز شد که بسیاری از این شرکتها آمریکایی بودند.
* اختلاف ایران و آمریکا ریشهای است
اختلاف ایران و آمریکا یک اختلاف بنیادی است که از شعار و جوهر انقلاب اسلامی برمیخیزد؛ شعار حکومت اسلامی که امام خمینی (ره) سر دادند و انقلاب را بر این مبنا جلو بردند، خلاف آنچیزی بود که آمریکاییها و اساساً غربیان در دنیا دنبال میکردند. غربیان بهدنبال یک تمدن سکولار بشری بودند و امام راحل بهدنبال تشکیل یک حکومت دینی و الهی بود. آمریکاییها از بعد فرا دینی به این امر مینگریستند و با روحیه استکباری بهدنبال بسط قدرت خود و یکهتازی در دنیا بودند؛ در آن مقطع شاهد بودیم که با زمینهسازی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، قدرت خود را در منطقه تثبیت کردند. در مقابل این حرکت استعماری، اما ایران بهدنبال مقابله با ظلم، سلطهگری و استکبار گام برمیداشت؛ اساساً نگاههای دو طرف متفاوت بود و بهطور طبیعی، روزبهروز این روابط را تیرهتر میکرد.
آمریکاییها در کودتای 28 مرداد دشمنی خود را به ایران نشان دادند و پس از انقلاب اسلامی هم با قطع رابطه سیاسی خود با ایران، دست به یکسری توطئههای نافرجام علیه انقلاب اسلامی ازجمله حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، انهدام هواپیمای ایرباس و تحریم اقتصادی زدند که پس از گذشت سالها، هنوز هم این روابط خصمانه خود را به ملت ایران نشان میدهند.
روابط خصمانه غربیها بهسردمداری آمریکا در یکی دو دهه اخیر در قالب رفتارها و صحبتهای تحریکآمیز و تحریمهای مختلف علیه ایران دنبال میشد؛ نوع برخورد سیاستمداران آمریکا از بوش پدر گرفته تا بوش پسر، همینطور کلینتون و اکنون اوباما که همواره سیاست خصمانه و تقابلی را با ایران داشتند، حکایت از خوی استعماری این دولتها داشت. آنان ایران را محور شرارت میخواندند و این کشور را تهدید به جنگ میکردند؛ پروژه ایرانهراسی را برای کشورهای منطقه بهویژه کشورهای مسلمان عربی بهراه انداختند و هیچگاه بهدنبال یک رابطه مسالمتآمیز با ایران نبوده و نیستند. غربیها و در رأس آنها آمریکا، همواره با افزایش تنش و تهدید تا میتوانستند از طریق برخوردهای سخت مانند جنگ و کودتا در صدد تضعیف انقلاب و نظام اسلامی ایران بودند. پس از دهه اول با عدم موفقیت در این اقدامات، به این نتیجه رسیدند که اقدامات سخت فایدهای ندارد؛ بنابراین به اقدامهای نرم و جنگ نرم در قالبهای فرهنگی و رسانهای رویآورند.
* ایران اسلامی الگو در چهارسطح
الگوی ایران اسلامی در چهار سطح قابل طرح است. سطح اول نه گفتن به سیاستهای آمریکایی و اسرائیلی است؛ سطح بالاتر آن است که لزوماً سیاستهایی متناسب با سیاستهای خارجی ایران را اعمال کنند، یعنی کاملاً ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی؛ مرحله بالاتر از آن نزدیک شدن در مدل حکومتی به جمهوری اسلامی ایران است یعنی پیاده کردن یک مدل مردمسالاری دینی و سطح عالیتر که شاید در کشورهای شیعهنشین اتفاق افتد، آن است که نظامی شبیه نظام ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران، در این کشورها شکل گیرد.
* بهسبب وابستگیهای پنهان بهدنبال ارتباط مستقیم ایران و آمریکا
این تلاش قطعاً بهسرانجام نخواهد رسید؛ چراکه همانطور که گفتیم ریشه این قطع روابط و در حقیقت تقابلی که بین ایران و آمریکا وجود دارد ریشهای ایدئولوژیک است و به نگاه دینی و حکومت و بحث استکبارستیزی ایران و خوی استکباری آمریکا برمیگردد؛ بنابراین روابط آمریکا با ایران به اینراحتی قابل تحقق نیست. آمریکاییها رسماً در عرصه بینالملل گفتهاند که نمیخواهند پس از فروپاشی شوروی، کشوری دیگر بهعنوان رقیب آنان در دنیا سر بلند کند و در مقابل ایران اسلامی هم هرگز زیر بلیط آمریکا نمیرود. آمریکاییها سیاستهای کلی جهانی و بینالمللیشان خلاف سیاستهای ایران است و این خود از ارتباط بین این دو کشور جلوگیری میکند.
* سیاست آمریکا
سیاستهای بینالمللی آمریکا با ایران کاملاً متفاوت است؛ سیاستهای منطقهای آمریکا در خاورمیانه تقویت اسرائیل و حذف فلسطین و حزبالله لبنان است و سیاست ایران کاملاً خلاف این است؛ از اینرو هرگز نمیتوان پای میز مذاکره حاضر شد. البته ایرانیان اعلام کردند که در صورت مذاکره باید حالات طرفین حالت تساوی باشد که آمریکاییها نمیتوانند بپذیرند. در اینباره یکی از محققان مرکز مطالعاتی آمریکا گفته است که چنینچیزی امکان ندارد. او میگوید گویا ایرانیها فهمیدهاند که آمریکا میخواهد همان بلایی را سر آنان بیاورد که نتانیاهو سر یاسر عرفات آورد.
زمانی که اوباما بهعنوان رییس جمهور آمریکا انتخاب شد و بر سر کار آمد، گفت حاضریم با ایرانیان دست دوستی دهیم که رهبر معظم انقلاب در جواب این گفته فرمودند: «زیر این دستکش مخملی یک پنجه آهنین است».
آمریکا اگرچه به ظاهر برای رابطه با ایران ابراز تمایل کند اما حرفهایی که خود محققان و سیاستمداران این کشور گفتهاند نشان میدهد که حسن نیت ندارند و حتی نزدیک شدن به ایران را برای از بین بردن ایران میخواهند، همانطور که درباره شوروی چنین سیاستی را بهکار بردند.
* تقابل ایران با آمریکا
تقابل ایران با آمریکا یک تقابل جدی است که منافع و سیاستهای آن از سطح کلان و ریشهای با هم متفاوت است. آمریکاییها دوست ندارند ایران از لحاظ اقتصادی و سیاسی قدرتمند و تقویت شود و هیچگاه دوست ندارند رشد کند تا بهعنوان الگویی برای دنیا مطرح شود؛ کسانیکه خیال میکنند با آمریکاییها رابطه برقرار کنیم مشکلات اقتصادی کشور حل میشود، خیالی واقعاً خام است چراکه اساساً آمریکاییها هیچ پیشرفتی را برای ایران اسلامی نمیپسندند. البته برخی در دورههای قبل بهدنبال رابطه با آمریکا بودند که امروز میبینیم کسانی مخالف نظام اسلامی ایران از آن سوی مرزها دست در دست این افراد، در تلاشند که اصل جمهوری اسلامی را به زمین بزنند.
* نفوذ صهیونیسم و لابی اسرائیل اصلیترین شاخص بیاعتمادی به آمریکا
در واقع مؤلفه لابی اسرائیل و نفوذ صهیونیسم در ارکان سیاسی ایالات متحده بهعنوان اصلیترین شاخصه بیاعتمادی ملت ایران در قبال آمریکا، با تغییری مواجه نشده است و احتمالاً تا سالها راهنمای عمل کاخ سفید در قبال منطقه خاورمیانه و نیز ایران خواهد بود. مگر اینکه در خصیصه اصلی تولیدکننده تضاد میان ایران و آمریکا، که همانا مسأله اسرائیل است، تغییری رخ دهد که بروز چنین تحولی نیز بعید مینمایاند.
* پیام امام راحل درخصوص قطع رابطه با آمریکا
ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین آمریکا و ایران را دریافت کردم. اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پا خاسته برای رهایی خود از چنگال چپاولگران بینالمللی با یک چپاولگر عالمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید دولت آمریکا از ایران است، ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که قدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاولگریها کرده اگر جشن بگیرد، حق دارد.
انتهای پیام/