از مسکن مهر تا مدرسه پولی!/چرا نباید به سرمایهداری رأی بدهیم؟
این واقعیتی است که مردم برخلاف بخشی از سیاستمداران، با موقعیتهای حساسی که در یک حکومت «مردمسالار» برای امر مهم «انتخاب» و «تصمیمسازی»، قانونا به آنها واگذار میشود، صادقانه و به دور از بازیهای معمول سیاسی رفتار میکنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، قاطبه مردم شعارهای نامزدهای انتخاباتی را پایش میکنند و مثلا در بحبوحه مشکلات معیشتی، فرد یا افرادی را برمیگزینند که شعارهای اقتصادی جدیتری میدهند. اما در یک فضای سیاسی، «انتخاب» شرایط پیچیدهتری دارد. اگر ندانیم چه تفاوتی میان نسخه اقتصادی نظام سرمایهداری و نظام اسلامی وجود دارد، طبیعتا ممکن است به دست خود گرفتاری عظیمی را به جان بخریم.
تعطیل باید گردد!
سرمایهداری نیاز به پولسازی دارد و هدف از آن انباشت سود و سرمایه در طبقه سرمایهسالار است. پس هواداران چنین سیستم اقتصادیای طبیعتا نمیتوانند طرفدار طرحهایی مثل «مسکنمهر» باشند که براساس آن دولت باید بخش مهمی از هزینه خانهدار شدن اقشار ضعیف جامعه را تامین کند! ساخت و ساز برای «خانهدار شدن» مردم چه نامش «مهر» باشد و چه «مسکن اجتماعی»، خرج دارد و سودآور نیست. پس ترجیح هواداران سرمایهداری این است که هزینه چنین طرحهایی را به یک شرکت اروپایی بپردازند تا مثلا برای راهآهن ایران «هتل» بسازد. البته هتلسازی سودآور است و برای کشور نیز درآمدهایی در نهایت به همراه خواهد آورد اما اولویت نظام سرمایهداری هرگز «عرضه مسکن ارزانقیمت» با طرحهای انبوهسازی نیست، چرا که نتیجه مستقیم آن «کاهش تقاضا» برای مسکن در جامعه است و در چنین وضعیتی سرمایه مالکان 500 هزار خانه مسکونی «خالی» در تهران، افت شدیدی میکند. علاوه بر آن به واسطه تغییر ترکیب جمعیتی شهر، سوداگری و دلالی کاهش یافته و مثلا یک متر زمین در خیابان میرداماد تهران احیانا دیگر مشتری
35 میلیون تومانی نخواهد داشت.
با این احتساب «مسکنمهر» بدترین طرح تاریخ پس از انقلاب است، چرا که سرمایهگذاری سوداگرانه بر حوزه «مسکن» در دهه 60 یکی از مهمترین حوزههای تبدیل بخشی از «تجدیدنظرطلبان» به «اشراف» و «سرمایهسالاران» فعلی است!
اشتغالآفرینی بیحاصل!
اصولا سرمایهداری رابطه خوبی با اقشار ضعیف و متوسط جامعه ندارد، چرا که میزان پولسازی و سودآوری آنها در جامعه بالا نیست. با این احتساب وقتی به هواداران نظام سرمایهداری رای میدهیم نباید انتظار داشته باشیم آمار اشتغال در جامعه چندان تغییر کند، چرا که دولت برای ایجاد هر «شغل» ناچار است دستکم هزینهای معادل 35 میلیون تومان بپردازد و به اصطلاح «نانخور» بر سر سفره سرمایهداری اضافه کند و نسبت 99 به یک را دستخوش اندکی تغییر کند.
چنین دولتی سود و سرمایهای برای «واردات هنگفت» و خرج کردن در سفرهای خارجی برای خرید کالاهای لوکس و آنچنانی اختصاصی طبقه مرفه جامعه ندارد. یعنی مثلا نمیتواند 10 درصد از کل سرمایه آزادشده به واسطه رفع بخشی از تحریمها را خرج خرید هواپیمای قارهپیما کند که تنها یک درصد از مردم سوارش شوند و برای تعطیلات مثلا به آمریکا سفر کنند.
پذیرای امپریالیسم
اتفاقا یک دولت سرمایهدار توسعهنیافته برای مردم بسیار هزینهساز است چرا که نظام اقتصادی سرمایهداری ذاتا «اختلاف طبقاتی» را دامن میزند و حاکمیت چنین سیستمی تنها در صورتی که جیب پرپولی در عرصه بینالملل نشان دهد، تحویل گرفته میشود. پس اقتصاد چنین دولتی «سیاسی» است مگر اینکه «توسعهیافته» باشد و هزینههای بالای مدیریت گران جامعه خود را با سرکیسه کردن مستعمرات جدید تامین کند. به همین دلیل است که سرمایهداری جهان اولیها را «امپریالیستی» مینامند. به واژههایی رسیدیم که دهه فجر وقت خوبی برای بازتعریف آنها در جامعه است. امپریالیسم به نظامی گفته میشود که به دلیل مقاصد اقتصادی یا سیاسی از مرزهای خود تجاوز کرده و مثلا بازار و سیاست دیگران را به کنترل خود درمیآورد. به زبان سادهتر «امپریالیست»ها، دیگر کشورها را - با تسلط بر هیات حاکمه یا سیاستمداران- وادار میکنند پول و سرمایهشان را در اقتصاد آنها خرج کنند. یعنی مثلا به جای اینکه 10 میلیارد دلار خرج رونق اقتصاد خود کنند، خرید غیرضروری و کمفایده از صنایع و زیرساخت اقتصادی آنها داشته باشند.
یک علت مهم انقلاب مردم ایران در برابر دولت آمریکایی شاه، مبارزه با همین نوع سیاستورزی بود. سیاستی که اقتصاد کمتوان ایران را هزینه روابط سیاسی سطح عالی خود میکرد. هزینه استقبال باشکوه کارتر و همسرش از شاه و ملکه ایران، باج اقتصادی به کلانشرکتهای آمریکایی بود. هماکنون نیز آمریکاییها از «آل سعود» و سایر دیکتاتورهای خاورمیانه، مانند پهلویها استقبال میکنند چرا که «بابانوئل» با کیسه دلارهای نفتی، به سودآوری و انباشت سرمایه در آمریکا و اروپا کمک شایانی میرساند!
اقتصاد ملی کیلویی چند؟
پس اقتصاد سیاسی، دقیقا مقابل سیاست اقتصادی است. دولت یا نمایندگانی که با شعار «گشایش اقتصادی» از مردم رای میگیرند اما برای تضمین دوام سیاسی خود میلیاردها دلار از سرمایه به رنج بهدست آمده مردم خود را خرج «اقتصاد سیاسی» میکنند، مستعمره نظام سرمایهداری بینالمللی میشوند و پرواضح است که چنین کشوری در «دروازه تمدن غرب» نایستاده که اگر ایستاده باشد برای «دوشیدن» است!
سرمایهداری و حامیان نظام سرمایهداری براساس متون علمی به چند دلیل در میان 99 درصد مردم جهان منفور هستند:
ـ توزیع ناکارآمد و ناعادلانه پول و قدرت
ـ گرایش به انحصارطلبی بازار
ـ امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
ـ پدیدههایی مانند ازخودبیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
سرمایهداری جهان سومی هزاران بار از نوع اصلی و قانونمدار جهان اولیاش خطرناکتر است چرا که از فروش هیچ زیرساختی برای حل مشکل خرج بیش از دخل خود ترس ندارد. لازم باشد زیرساخت آموزش عمومی را در قالب طرح «مدرسه پولی» میفروشد! بیمارستانها را مثل بانکهای زودبازده با مشتریانی که خرج سلامت را در هیچ شرایطی نمیتوانند به تاخیر بیندازند به اروپاییها و ژاپنیها واگذار میکند. اما به هیچ وجه حاضر نیست سهم 99 درصدی خود از «انحصار بازار» را با واگذاری زیرساختهای ملی به مردم دستخوش تغییر کند. آنچه برای «مردم» است به فروش خواهد رفت اما آنچه برخلاف قانون میان طبقه اشراف و سرمایهسالاران تقسیم شده، هرگز «خصوصی» نخواهد شد!
عدالت کشک اجتماعی
سرمایهداری، «عدالت اجتماعی» را قبول ندارد پس طبیعتا با «اختلاف طبقاتی» مبارزهای ندارد! کاپیتالیسم «برابری قانونی» را به رسمیت نمیشناسد پس پرداخت «یارانه» را اگر براساس سازوکارهای قدیمی مدتی ادامه دهد، با هدف فرصتسازی برای برنامه «حذف یارانه» است.
اگر انقلابیها به هواداران اقتصاد سرمایهداری به بهانه «گشایش معیشتی» رای دادند، بدانید با «گذشته تاریخ انقلابی» خود به واسطه تعطیلی مطالعه، بیگانه شدهاند.
انقلابی به سرمایهداری رای نمیدهد تا تولید رونق بگیرد! تا چرخ اقتصاد بچرخد! چرخ سانتریفیوژها بچرخد و انرژی ارزان کشور را دوام بخشد. سرمایهداری جهان سومی برخلاف نسخه امپریالیستی، دنبال «فناوری بومی» و «اشتغال دانشمندان» و رشد علمی دانشگاهها نیست
چرا که «خودکفایی» و «پیشرفت درونزا»، هزینهها را کاهش میدهد و سود سرمایه ملی را به جیب اقتصاد ملی واریز میکند! دلالی را از رونق میاندازد و واردات را کم میکند!
انقلابی رأی بدهیم
البته هزینه سیاسی انقلابی زیستن بالاست اما آینده اقتصادیاش درخشان است. در مقابل «اقتصاد سیاسی»، با حیف و میل درآمد
چند ده میلیاردی حاصل از «سیاست خارجی نئولیبرالی» در مسیر دوام سیاسی، به حیات خود ادامه میدهد... با زیرساخت اقتصادی فلج، با آینده تاریک نفت 20 دلاری! با بیکاری و اختلاف طبقاتی روزافزون و انحصار بازار مسکن و طلا و بیثباتی بورس!
فراموش نکنیم هیچ راه میانبری برای پیشرفت وجود ندارد! هیچ قدرت خارجی در بحبوحه بحران اقتصادی، سرمایه حاصل از استثمار دیگران را خرج رشد و توسعه یک کشور در حال توسعه و ضعیف نمیکند، مگر اینکه سرمایه به رنج بهدست آمده آنها را خرج رونق سهام پژو و ایرباس و توتال و سودآوری کارخانجات و زیرساخت اقتصادی خود کند. تصمیم با ماست... «گشایش اقتصادی» را از هواداران سرمایهداری طلب کنیم یا مسیر سخت و دشوار اقتصاد مقاومتی را با تلاش مضاعف پدران و مادران و فرزندان انقلاب با هدف تحقق عدالت اسلامی، با رای به سیاستمداران راستگو و حقطلب، مهیا کنیم.
انتهای پیام/