راز به سوسو افتادن نور قدرتمند خورشید...

راز به سوسو افتادن نور قدرتمند خورشید...

واقعا باید به همین تک اثرها دل خوش باشیم و به این مهم فکر نکنیم که چطور خورشید درخشان این گونه، امروز چونان شمع سوسوزنی است که تمام امیدواری ما به این محدود شده که همین نور سوسو زن خاموش نشود.آیا این فقدان، جای تاسف ندارد؟

خبرگزاری تسنیم: مجتبی اردشیری

دگردیسی سینمای دفاع مقدس طی سه دهه اخیر، به دلیل شاخص های کمی است که در طول هر دهه، خود را متمایز از دوره های دیگر نشان داد و این پارامتر، کاملا مغایر با دیگر گونه های موجود در سینمای ایران عمل کرده است.

در دهه شصت، مسیر آزمون و خطا شکل گرفت، دهه هفتاد، دهه تفکیک سره از ناسره و تعریف مستقل سینمای دفاع مقدس بود و در دهه هشتاد، این سینما به چنان بلوغی می رسد که از خاستگاه ایجابی خود فاصله گرفته و گهگاه جلوتر از دغدغه های مسائل روز اجتماع گام بر می دارد.سینمایی که اگر فعالان آن امروز زنده بودند و یا این گونه را کمی جدی تر نگاه می کردند، می توانست بالاتر از ملودرام هایی باشد که امروز جشنواره های مختلف جهانی را به سیطره خود درآورده اند.

دهه 60 ) مسیر آزمون و خطا

سینمای دفاع مقدس بلافاصله پس از وقوع جنگ تحمیلی در ایران، اعلام موجودیت کرد و سبب شد تا همان معدود آثاری که پیش از این با محوریت ساواک، فساد دولتی، اعتیاد و مسائل ارباب رعیتی ساخته می شد، جای خود را به جبهه و توپ و ترکش و عملیات بدهد.

برخی ها پیش قدم شدند و روایت های مختلفی از رشادت های نیروهای ایرانی را به تصویر کشیدند.کم کم کارگردانان دیگر نیز پا به عرصه گذاشتند.در آن سال ها، دو دسته کارگردان به ساخت فیلم های دفاع مقدس می پرداختند : نخست کارگردانانی که پیش از انقلاب فعالیت داشتند و در مورد فعالیت پس از انقلاب خود تردید داشتند مانند "مسعود کیمیایی" یا "ساموئل خاچیکیان" که "عقاب ها" را ساخت و پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را رقم زد و دسته دوم کارگردانانی بودند متشکل از نسل جوانی که دغدغه سینما داشتند و چه خاستگاهی بهتر از جریان روز جامعه ایران که تمام طیف ها را تحت الشعاع خود قرار داده بود.چهره هایی مانند "رسول ملاقلی پور"، "ابراهیم حاتمی کیا"، "جمال شورجه"، "جواد شمقدری"، "احمدرضا درویش" و . . . بخشی از این نیروی جوان بودند که تماما وسط میدان بودند و با دیدی میدانی خود به روایت در این عرصه می پرداختند.

طبیعتا به دلیل نبود سابقه در زمینه تولید این گونه و هم چنین فقر سخت افزاری و نرم افزاری تجهیزات مورد نیاز این گونه، آثار درخور زیادی در این دهه ساخته نشد.عمده ساخته ها مبتنی بر عملیات هایی بود که نیروهای ایرانی را پیروز نشان می داد.در بسیاری از مواقع، اغراق و غلو غیرمنطقی، نقش غیرقابل انکاری در قهرمان پروری داشت و آثار از آن ریزه کاری ها و هوشمندی های اصیل این گونه بی بهره بود.

تنها چهره شاخص این دهه، "رسول ملاقلی پور" بود که آشکارا یک سر و گردن بالاتر از دیگر کارگردانان این گونه قد علم کرده بود.کارگردان پیشروی سینمای جنگ که روایات دراماتیک معقول تری را به نسبت دیگر هم نسلان خود به تصویر می کشید و پیچ و خم های لابیرنتی این گونه سینما را ترسیم کرد.به تبع او، کارگردانان دیگر نیز دست از موازی کاری برداشتند و بدین ترتیب آثار سینمای دفاع مقدس در نیمه دوم دهه 60 از آن بیان صرف عملیات ها و قهرمان سازی ها خارج شد و شکل معقولانه تر و منطقی تری به خود گرفت اما هنوز جا برای رشد و بلوغ این گونه بسیار بود.

دهه 70)  دهه تفکیک سره از ناسره و استقرار آموزه های نوین سینمایی در این گونه

در اواخر دهه شصت و با پایان جنگ، نگاه مردم از جنگ برداشته شده بود و حال، آبادانی مملکت و حل مشکلات ریز و درشتی که در کشور به واسطه 8 سال جنگ پدید آمده بود، سرلوحه فکری مسئولان و مردم قرار گرفته بود.در چنین فضایی، طبیعتا ملودرام می توانست گونه مورد توجه فیلمسازان باشد؛ همینطور هم شد و با ساخت چند ملوردام ساختارمند نظیر "هامون"، "مادر" و "عروس"، مسیر تولیدی سینمایی ایران تغییر کرد.بسیاری از کارگردانی که با سینمای دفاع مقدس قدم در سینمای ایران گذاشته بودند، تغییر مسیر دادند و به این گونه پرزرق و برق جهانی (ملودرام) رو آوردند و تنها فیلمسازانی در این گونه ماندند که دغدغه آن را داشتند که عموما از سینماگران پیشروی آن زمان محسوب می شدند که آثار آنها در دهه 60، به نسبت دیگر کارگردانان از غنای کیفی بیشتری برخوردار بود.

در این دهه، ریزبینی های بیشتری در رخدادهای مربوط به سینمای دفاع مقدس صورت پذیرفت و سناریست ها توانستند قوه "خیال" بیشتری را در فضای جبهه و جنگ خرج کنند.بنابراین می شد حدس زد که چاشنی داستانی این آثار، بسیار بیشتر از دهه قبل بود و بهتر می توانستند نظر مخاطب را به خود جلب کنند.

آثاری که در نیمه اول دهه هفتاد در حوزه سینمای دفاع مقدس ساخته شد، عموما تنها به قصد داستان پردازی ساخته شدند و آرمان های بلندی را به خود نمی دیدند و در پی شکل دادن جریانی نبودند.آنجه در این 5 سال ساخته شد، نمونه های متکامل سینمایی بود که در دهه 60 حیات یافته و حال توانسته بود سر و شکل سینمایی تر و جدی تری به خود بگیرد اما این گونه، مستعد شکوفایی بیشتر و کنوکاوی عمیق تر بود.

نیمه دوم دهه هفتاد، نخستین گام ها در جهت محقق شدن آرمان در این گونه برداشته شد: "ابراهیم حاتمی کیا" این بار در مقام کارگردان پیشرو ظهور کرد و "آژانس شیشه ای" را با هدف پیاده شدن آرمان های مورد مطالبه بچه های جبهه و جنگ در اجتماع پس از دوران سازندگی جلوی دوربین برد و طوفانی سهمگین را رقم زد.ورق قصه گویی در این گونه برگشت و آثار خاموش و مظلوم این ژانر به آثار مطالبه گر و معترضی تبدیل شدند که "عصیان"، از سر و روی کاراکترهای آن می بارید.نیمه دوم دهه هفتاد زمانی بود که بسیاری از حاضران در جبهه، به پست هایی رسیده بودند که نمی توانستند خیلی خالصانه در مقام قرب الی الله باشند و همین، زمینه را برای اعتراض آنها فراهم می کرد.

از دیگر سو، در نیمه دوم دهه هفتاد، نسلی از جوانان در جامعه قد علم کرده بودند که خاطره چندانی از جنگ نداشتند و همین، پارادوکسی بود برای مسئولانی که در دل جنگ بودند و حال می بایست به سوالات و نیازهای پرتعداد و امروزی و نوین این نسل پاسخ می گفتند.رقم خوردن انواع و اقسام اعتراضات در این دوره، امری کاملا طبیعی بود به گونه ای که حتی بسیاری از روایت های عاشقانه و درام های خانوادگی و شهری نیز درگیر این موضوع می شدند که نمونه آن را می توان در "آواز قو" یا حتی "کما" که هیچ ربطی به این گونه سینمایی نداشتند، به عینه مشاهده کرد.

همان طور که حاتمی کیا، پیشروی اعتراض مطالبه خواهانه حاضران در جنگ علیه نسل خودشان بود، "رسول ملاقلی پور" پیشروی اعتراض نسل دیروز از نسل امروز آن سال ها و بالعکس بود."نسل سوخته" نخستین گام در این روند اعتراضی بود که تا حدودی در لفافه شکل اعتراضی خود را فریاد می کشید و به یکباره دو سال بعد در "قارچ سمی"، تمام فریادها و اعتراض های نسل قدیم از خودشان و نسل جدید، به یکباره نعره شد و یکی از قوام یافته ترین و ساختارمندترین فیلم های تاریخ سینمای ایران ساخته شد.یک حسن ختام فوق العاده برای سینمایی که دیگر هویتی ساختاری و تکینیکی داشت و نیمی از جاودانه ترین ساخته های تاریخ سینمای ایران را از آن خود می دید.

دهه 80 ) بلوغ گونه ای که ملیتی ایرانی داشت

دهه 80 سینمای دفاع مقدس با دو بیگ پروداکشن "دوئل" و "مزرعه پدری" آغاز شد.آثاری که به لحاظ داستانی، نوعی بازگشت به قبل محسوب می شدند اما با سر و شکلی امروزی و استفاده های بی حد و حصر از دانش های روز سینما که به بلوغ تکنیکی این گونه کمک قابل توجهی نمود.این بلوغ در گونه ای شکل گرفت که اصلا آموزه های آن وارداتی نبود و هر چه بود، در داخل همین کشور به دست آمده و پله پله با طی مراحل مختلفی به این تکامل و پویایی رسید.

اتفاق تاثربرانگیزی که در این دهه برای سینمای دفاع مقدس افتاد آن بود که این گونه پس از طی دو دهه تعالی کیفی، به ناگهان توقف کرد و به تکثرگرایی نرسید.عمده دلیل این اتفاق، جدا شدن فعالان این گونه از بدنه آن بود: "رسول ملاقلی پور" که برجسته ترین فیلمساز گونه دفاع مقدس ایران به شمار می رفت سال 85 درگذشت و این گونه، سینماگر پیشروی خود را از دست داد درست مانند سپاهی که فرمانده و مغز متفکر آن کشته می شود و دیگر سربازان، به هرج و مرج ناخودآگاه دامن می زنند و در نهایت شکست می خورند."ابراهیم حاتمی کیا" مرد جوان شماره یک این گونه، فاصله ای عجیب با این ژانر گرفت و به تولید "دعوت"، "به رنگ ارغوان" و "گزارش یک جشن" پرداخت."احمدرضا درویش" درگیر پروژه زمان بر و دینی "رستاخیز" شد، "جمال شورجه" به سینمای مقاومت (که مقوله ای جدا از سینمای دفاع مقدس است) روی آورد، "جواد شمقدری" مسئول شد و عملا از حوزه ساخت فیلم دور ماند و دیگر کارگردانان نیز ترجیح دادند به جای تولید اثر در این گونه، شانس خود را در دیگر گونه های پرطرفدار امتحان کنند.

از نیمه دوم دهه هشتاد تا به امروز، سینمای دفاع مقدس تبدیل به تک آثاری شد که هر ساله با کلی شکایت و اعتراض از نبود امکانات و نداشتن حمایت از سوی مسئولان ساخته می شود که عملا جریان ساز نیستند و فراموش می شوند.

هر ساله در این روزها، صحبت هایی از بازگشت این گونه به دوران طلایی خود گفته می شود که آن هم خیلی زود فراموش می شود.نمی توان ادعا کرد که سینمای دفاع مقدس تمام شده؛ شکل زیبایش آن است که بگوئیم این گونه در حال حاضر، دوران رکود شدید خود را سپری می کند و باید منتظر باشد که یا جریان سازی مانند ملاقلی پور در این سینما رونمایی شود که تقریبا محال است و یا سینماگران بزرگ ما با تولیدات خود در این عرصه، اجازه رخوت در این گونه انسانی را ندهند یا اینکه به همین تک اثرها دل خوش باشیم و به این مهم فکر نکنیم که چطور خورشید درخشان این گونه، امروز چونان شمع سوسوزنی است که تمام امیدواری ما به این محدود شده که همین نور سوسو زن خاموش نشود.آیا این فقدان، جای تاسف ندارد؟

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران