اسماعیل شفیعی سروستانی تمام وقت خود را به نگارش کتاب و مقاله و پژوهش در حوزه های مختلف به ویژه در حوزه مهدویت اختصاص داده است. وی در ابتدا به تفکیک سه مفهوم، جهانی شدن، جهانی سازی و جهانی گرایی پرداخت و سپس نسبت این سه مؤلفه با مهدویت را برشمرد. متن کامل گفتگو با دکتر شفیعی سروستانی در ادامه می آید؛
*به عنوان اولین سوال می خواستیم نظر شما را درباره مفهوم جهانی اندیشی بدانیم؟
ما در حوزه علوم سیاسی و حوزه هایی که در این بحث مطرح است سه واژه داریم؛ یکی واژه جهانی شدن (Globalization)، دیگری واژه جهانی سازی(Globazing) و سوم هم واژه جهانی گرایی(Globalism). جهانی شدن به فرایند در حال وقوع نظر دارد، یعنی اشاره به یک پروسه است. یعنی واقعیتی که در جهان دارد رخ می دهد، واقعیتی که از آن تعبیر به کوچک شدن جهان می شود یا به تعبیری پهنه جهانی پیدا کردن مسایل و ظهور دهکده جهانی.
تلقی من چنین است که این یک امر طبیعی است و به دلایل مختلف به وقوع می پیوندد، از جمله آن دلایل می توان به تکنولوژی ها از جمله تکنولوژی غذا و پوشاک، فن آوری سطح اول، فن آوری سطح دوم یعنی دانش های حوزه بهداشت و فن آوری سطح سوم یعنی فن آوری حوزه ارتباطات و ... اشاره کرد. در جهان امروز فاصله ها کم شده، جهان به هم نزدیک شده و یک مسایلی پیدا شده که گستره و دامنه اش جهانی است. این در واقع معنای جهانی شدن است.
*جهانی سازی در گفتمان علوم سیاسی چه مفهومی دارد؟
جهانی سازی یک پروژه است که اشاره به یک طرح در دست انجام دارد. کسانی مثل آقای آنتونی گیدنز که در واقع در این زمینه ها کارهای فراوانی کرده اند، معتقدند که Moderning یک پدیده غربی است و جهانی شدن هم در واقع بنیادی ترین پیامد مدرنیته است. به یک معنا جهانی سازی یعنی گسترش و اشاعه نهادهای غربی و ارزش های آن در سطح جهان. یعنی حرکتی که برنامه ریزی شده و بر اساس روح مدرنیته دارد به سمتی می رود که ارزش های غربی را در جهان گسترش دهد و ارزش های غربی را به عنوان یک ارزش جهانی مطرح کند.
جهانی سازی در واقع همان به معنای آمریکایی شدن جهان است. یعنی حرکتی که دارد به سمتی می رود که ارزش های غربی را بر جهان حاکم کند. پشت این تفکر هم یک ایدئولوژی قرار دارد که معتقد است ارزش ها، اخلاقیات و اقتصاد غرب به ویژه امریکا یک ارزش و اقتصاد جهانی است و به همین خاطر صلاحیت دارد که بر کل جهان حاکم شود.
*مفهوم سوم یعنی جهانی گرایی به چه معناست؟
اصطلاح سوم یعنی جهانی گرایی(Globalism)، به معنای باور و اعتقاد به جهانی بودن است. این یک ایدئولوژی جهانی است. این مفهوم به کسانی اشاره می کند که تفکرشان تفکر جهانی است. روشنفکران غربی معتقدند که تفکر مدرنیته یک تفکر جهانی است، علیرغم این که معتقدند عصر ایدئولوژی پایان یافته اما در واقع بر این عقیده اند که در سراسر جهان پدیده مدرنیته، ارزش های اخلاقی و ارزش های غرب نهادینه و حاکم می شود.
چندین سال پیش روشنفکران امریکایی بیانیه ای دادند که در آن مطرح کردند که آمریکا باید تلاش کند حتی به قیمت جنگ هم که شده، ارزش های خود را مثل دموکراسی، مثل لیبرالیسم، مثل مدرنیته در سراسر جهان حاکم کند که این در واقع مبنایی برای لشگرکشی امریکا به عراق بود که به بهانه حاکمیت و دموکراسی در عراق جنگی را راه انداختند.
*اگر بخواهیم الگوی اندیشه مهدویت را با این سه مفهوم مقایسه کنیم و این سه مفهوم را در این اندیشه ببینیم، خروجی این مقایسه چیست؟
جهانی شدن در واقع همان به معنای پدیده در حال وقوع در جهان، کم شدن فاصله ها به ویژه با بهره گیری از فن آوری های حوزه ارتباطات است. ما معتقدیم در واقع جهانی شدن به این مفهوم برای تفکر مهدوی و تفکر اسلامی ما یک فرصت است، یعنی ما می توانیم از بستر فن آوری های ارتباطی جدید برای نشر و اشاعه و ترویج ارزش ها، باورها و اعتقادات خودمان، از جمله باور و اعتقاد به موضوع مهدویت و انتظار استفاده کنیم.
اما در بحث جهانی سازی، جهانی سازی در تقابل جدی با مهدویت قرار می گیرد و یک تهدیدی است در برابر اندیشه دینی به طور عام و موضوع مهدویت به طور خاص. چون به هر حال تفکری که تلاش می کند مدرنیته غربی، اخلاقیات غربی، ارزش های غربی را بر جهان حاکم کند و به تعبیر خودشان جهان را آمریکایی کند، این تفکر در تضاد و تقابل جدی با تفکر، ارزش ها و اخلاقیات دینی است. تفکر غربی برای خودش جامعه موعود و حتی منجی موعود دارد و در تقابل جدی با جامعه موعود و منجی موعودی است که ما مطرح می کنیم.
*به نظر می رسد بحث جهانی اندیشی مفهومی است که بین دو گفتمان و الگوی رقیب یعنی غرب و مهدویت مشترک است ولی در محتوا دچار تضاد جدی هستند.
بله. در حقیقت واژه سوم یعنی واژه جهانی گرایی به این معنی است که ایدئولوژی هایی که معتقدند ارزش ها و اخلاقیات و باورهایشان ویژگی جهانی دارد، می توانند جهانی شود. به این معنا جهانی گرایی غربی در تقابل با جهانی گرایی اسلامی است. هم چنان که غربی ها معتقدند باورهایشان، اخلاقشان و ارزش هایشان جهانی است و باید برای حاکمیت آن تلاش کنند، ما نیز به عنوان مسلمان این داعیه را داریم که باورها و ارزش های اسلامی جهانی اند و نهایتاً اسلام باید در جهان حاکم شود که تجلی عینی و عملی والای این اعتقاد با ظهور امام مهدی(ع) محقق می شود. به این معنا دو تفکر جهانی گرا در تقابل با هم قرار می گیرند و نزاع جدی برای حاکمیت در جهان میان این دو پیش می آید.
*با توجه به این تعریف، ابعاد جهانی گرایی اندیشه مهدویت چیست؟
ما اعتقاد به جهانی گرایی داریم، ما تفکر اسلامی را محدود به یک منطقه جغرافیایی خاص نمی دانیم و معتقدیم که باید برای تحقق آن تلاش کنیم. یک تعبیری از حضرت امام(ره) هست که بیان کننده همین موضوع است که فرمودند ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستم گران را در کشورهای اسلامی می شکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی(ص) است به سیطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه می دهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی و مصلح کل و امامت مطلق حق امام زمان(ارواحناه فداه) هموار می کنیم.
*پشتوانه روایی و دینی اعتقاد به جهانی گرایی که در بالا اشاره کردید، چیست؟
جمله ای که از حضرت امام خمینی گفتم، دقیقاً بیانگر همان تفکر جهانی گرایی اسلامی است. ما می خواهیم کل جهان را تحت حاکمیت احکام و ارزش های اسلامی درآوریم. همان طور که در روایت داریم که قرار است که قسط و عدل بر سراسر جهانی که از ظلم و جور پر شده حاکم شود. این در واقع بیان گر همان آیه شریفه است که می فرماید «دین اسلام علی رغم میل کافران و مشرکان در سراسر جهان حاکم می شود» و در تفاسیر و روایات آمده است که تحقق این آیه در عصر ظهور امام زمان(عج) است که دین خداوند بر همه جهان حاکم شده و خداوند بدون هیچ خوف و هراسی پرستیده می شود.
*بی شک الگوی رقیب ما راهبرد و عملیاتی برای رسیدن به اهدافشان دارند. تفاوتی که ما در راهبرد و عملیات با آن ها داریم چیست؟
این پرسش جای بحث مفصل دارد. قطعاً تفکراتی که به دنبال جهانی سازی هستند هر کدام راه خاص خود را برای رسیدن به هدفشان پیش می گیرند. تفکر غربی با تکیه بر مادیات بر هوا و هوس تکیه دارد و می خواهد از راه سیطره بر هوا و هوس انسان ها خودش را جهانی کند. این تفکر می خواهد با تحت تأثیر قرار دادن امیال مادی انسان ها جهان را تحت سلطه خود قرار دهد. در مقابل، تفکر دینی با هدف قرار دادن جان و دل انسان ها و تسخیر این دو می خواهد خود را جهانی کند.
تفکر ما تفکر معنوی است، در حالی که آن تفکر کاملاً مادی است. آن تفکر، تفکر این جهانی است در حالی که تفکر ما تفکر آن جهانی، آخرت گرا، معنا گرا و اخلاق گرا است. آن تفکر قائل به این است که حتی با جنگ و کشتار در کشورهایی مانند عراق و افغانستان داعیه خود را حاکم کند، در حالی که ما هرگز به دنبال این راه ها برای سلطه بر جهان نیستیم، ما می خواهیم بر قلوب و جان های مردم از راه توسعه معنویت و اخلاق حاکم شویم. قطعاً در روش ها و شیوه ها تفاوت وجود دارد که این محل بحث و گفت و گو است.
*با توجه به صحبت شما و فرموده حضرت امام(ره) و نیز با توجه به این که اعتقاد به ظهور امام زمان و تحویل حکومت به ایشان در اصول قانون اساسی ما آمده است، وظیفه مسئولین برای جهانی اندیشیدن چیست؟ چگونه باید تصمیم گیری هایشان را در این جهت تنظیم کنند؟
همان گونه که امام هم بارها در صحبت هایشان تأکید کرده اند باید در همه برنامه ریزی های نظام اسلامی موضوع تفکر جهانی و حاکمیت اسلام بر جهان لحاظ شود. اگر کسی به این موضوع توجه نکند در واقع خیانت کرده است.
ما نباید برنامه هایمان فقط به ایجاد رفاه برای مردم ایران خلاصه شود. امام می فرمایند دولت باید سعی خود را جهت ایجاد رفاه برای مردم به کار ببندد و تلاش کند که رفاه و آسایش را برای مردم ایران فراهم کند اما اگر اهداف این نظام صرفاً محدود به ایران باشد این خیانت غیرقابل بخشایش است. اهداف ما اهداف بسیار کلان تر و بزرگ تری است و باید در برنامه ریزی نظام اسلامی به این امر توجه شود.
*آیا این صحبت شما ناظر بر این است که جمهوری اسلامی در آرمان بلند خود می خواهد زمینه ساز ظهور باشد؟
من معتقدم تحقق دین اسلام و عدالت در سراسر جهان باید در زمره برنامه های نظام اسلامی قرار گیرد و هرگز نباید در پیچ و خم برنامه های توسعه و امنیت و آسایش و رفاه مردم ایران به طور خاص گم شود. اگر این گونه عمل کنیم می توانیم اعلام کنیم که ما بر خط اصل اسلام و برنامه های امام مهدی(ع) هستیم و حرکت ما به تعبیر امام(ره) یک حرکت زمینه ساز است.
نظامی که می خواهد برای زمینه سازی ظهور امام مهدی(ع) گام بردارد و خودش را زمینه ساز ظهور می داند هرگز نباید خود را محدود به مرزهای جامعه ایران و محدود به خواست ها و مطالبات مردم ایران بداند، بلکه باید رفاه کل جهان را در نظر داشته باشد و آزاد کردن همه مردم تحت سلطه مد نظرش باشد و خود را یک نظام مبتنی بر ارزش های دینی و تفکر مهدوی بداند.
*کشورهای غربی با استفاده از ابزار رسانه ای خود برای القای تفکر جهانی و گره خوردن سرنوشت جهان به تصمیمات خود، می آیند فیلمی مثل فیلم 2012 را می سازند که نشان می دهد اگر بحرانی در دنیا پیش می آید دقیقاً شروعش از امریکاست، سپس این بحران جهانی می شود و حل این مشکل هم تنها در دست امریکاست و امثال این فیلم ها که کم هم نیستند و سرنوشت دنیا را به خودشان گره می زنند. از نظر شما چگونه این ها، رسانه را برای القای جهانی اندیشی در اختیار گرفته اند؟ و ما در این حوزه رقابتی چه می کنیم؟
غرب در حوزه تولید فیلم چند ابزار مهم دارد. یک تکنولوژی و ابزار و امکانات بسیار پیشرفته ای است که برای تولید در سطح جهانی به کار می گیرد. این مسئله مهمی است که فیلم های بسیار پرخرج با پشتوانه های بالا تولید می کنند. نکته دوم تجربه طولانی غرب در ترجمه مسائل معنوی در قالب تصویر است. غرب در این زمینه به الگوها و دستاوردهای خوبی رسیده است که همه این مسائل حتی مفاهیم بالای معنوی را می تواند در قالب تصویر به ترجمه بکشد و ارائه دهد.
نکته سوم پشتوانه های ادبیات داستانی و رمان در مغرب زمین است، چون اساس فیلم و فیلم نامه، رمان است و فیلم نامه قوی برخواسته از رمان و داستان قوی است. بسیاری از فیلم های غربی فیلم نامه هایشان برخواسته از رمان های قوی و موفق غربی است.
اما از همه مهمتر این است که در غرب و به ویژه در امریکا یک نظام حاکم قرار دارد که این نظام حاکم همه توانش را در اختیار هالیوود قرار می دهد. اساساً در غرب هیچ تفاوت و تمایزی میان پنتاگون(وزارت دفاع امریکا) و وزارت امور خارجه امریکا و هالیوود نیست. یعنی دقیقاً خطی را که وزارت دفاع و وزارت خارجه دنبال می کنند همان خط را هم هالیوود دنبال می کند. یعنی هالیوود در خدمت اهداف و مقاصد و آرمان های نظام امریکا است. در واقع همه سازمان ها متحد و هم آوا برای تحقق اهداف غرب عمل می کنند و هیچ اختلافی در این زمینه با هم ندارند. کاملاً اشتراک منافع دارند و ابایی هم ندارند که مطرح کنند هالیوود در خدمت نظام امریکاست. هالیوود خیلی بی پرده از پنتاگون و ارتش امریکا برای خود تجهیزات و امکانات می گیرد و آن ها نیز از هالیوود حمایت همه جانبه می کنند.
*اگر بخواهیم دراین سه حوزه و در ارتباط هنر و اهداف کلان نظام خودمان را با غربیها مقایسه کنیم، چه جایگاهی داریم؟
ما در هر سه حوزه ای که منجر به ساخت فیلم قوی در غرب می شود، ضعف داریم. یعنی هم در حوزه رمان نویسی و فیلم نامه نویسی، هم در حوزه تخصص و توانمندی ترجمه مفاهیم معنوی به تصویر و هم به نسبت در حوزه تکنولوژی ضعف داریم.
ما در جمهوری اسلامی فاصله عمیقی بین سیستم هنری و فیلم سازی و اهداف نظام جمهوری اسلامی داریم، یعنی بسیاری از فیلم سازان و فیلم نامه نگاران ما در خدمت نظام اسلامی نیستند و حتی بدشان می آید که به آن ها بگویند شما برای نظام اسلامی فیلم بسازید، به تعبیری که می گویند ما سفارشی ساز نیستیم و می گریزند از ساخت فیلم هایی که بخواهند با تولید آن ها در خدمت اهداف و ارزش های نظام جمهوری اسلامی باشند.
*پیرو سخنان شما برخی از هنرمندان تمایل ندارند در خدمت اهداف کلان این نظام باشند. اما برخی از دانشگاهیان و حوزویان ما مایل به انجام این کار هستند اما به ابزارهایی مانند غنای فکری، زبان و... مسلط نیستند. نظر شما در این رابطه چیست؟
هیچ تفکری امروز نمی تواند بدون ابزار رسانه و هنر خود را جهانی کند. هر تفکری که امروز بتواند بیشتر از ابزار هنر و رسانه استفاده کند بیشتر می تواند خود را جهانی کند. اگر حوزه ما به هنر و رسانه مسلط شود و این ابزار را به خوبی بشناسد، توانمندی و قابلیت هایش را خوب درک کند و از این توانمندی ها به خوبی استفاده کند، می تواند برای جهانی کردن اهداف، ارزش ها و آرمان های خود تلاش کند، در غیر این صورت در عصر ارتباطات و رسانه تفکری که بخواهد منهای رسانه به دنبال جهانی شدن باشد به جایی نمی رسد.