گفتوگوی شهیدان بهشتی و غدیریان قبل از انفجار ساختمان حزب جمهوری
خبرگزاری تسنیم: برادر شهید غدیریان از ملاقات برادر شهیدش با شهید بهشتی ۲ ساعت قبل از انفجار ساختمان حزب جمهوری گفت و از علاقه شدید خبرنگار اهوازی به روحانیت پرده برداشت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، شهدای رسانه با رسالت زینبی خود نقش اصلی را در انتقال ارزشها و مفاهیم دوره دفاع مقدس و کربلای ایران داشتند، رسالتی که سردمدار آن سید شهیدان قلم سید مرتضی آوینی بود و سایر شهدای خبرنگار نیز همگی در این راه زینب گونه فعالیت کردند.
شهید احمد غدیریان در آذرماه 1341 در یکی از محلات قدیمی اهواز و در خانواده پرجمعیت 13 نفره چشم به جهان گشود.
شهید کودکی را در بستر مذهبی و مسجدی خانواده و مسجد آیت الله جزایری سپری کرد و در نزد خانواده با فرامین دین مبین اسلام آشنا شد. برای آشنای با ابعاد زندگی این شهید رسانه گفت و گویی را با حسن غدیریان برادر شهیدان محسن و احمد غدیریان انجام دادیم که حاصل آن در پی میآید.
تسنیم: در ابتدا گوشهای از فضای خانوادگی و فعالیتهای شهید احمد غدیریان را برای ما تشریح کنید.
برادر شهیدان غدیریان:ضمن عرض سلام و خسته نباشید به همه فعالان عرصه خبر و به ویژه کسانی که درباره شهدا قلم میزنند که کار بسیار ارزشمندی است. ما در یک خانواده مذهبی و اسلامی تربیت یافتهایم و چون منزلمان نزدیک مسجد آیتالله جزایری بود همیشه به طور دسته جمعی و خانوادگی در مراسم ها و نماز جماعت این مسجد شرکت می کردیم.
تسنیم: درباره فعالیتهای خانواده و شهدا قبل از انقلاب بفرمائید؟ چه فعالیتهایی داشتید؟
برادر شهیدان غدیریان: مادر و خواهرانم بیشتر در مساجد حضور داشتند و در تظاهرات شرکت میکردند ولی پسرهای خانواده بیشتر فعال بودند. مثلاٌ احمد اولین کسی بود که آوای اعتصاب در مدرسه شهید فاطمی اهواز را سر داد و با پخش اعلامیه به آگاهی سیاسی دوستان همدرسش کمک میکرد که به همین خاطر پس از انقلاب و پاکسازی محل سازمان ساواک متوجه شدیم ساواک به همین خاطر دنبال دستگیری احمد بوده.
تسنیم: در دوران مبارزات انقلاب اسلامی مسجد آیت الله جزایری یکی از کانونهای مهم انقلابیون اهواز بوده است، شما چه فعالیتهایی در مسجد داشتید؟
برادر شهیدان غدیریان: یکی از حوادث مهم و شاید کلیدی انقلاب در اهواز مراسم چهلم شهدای تبریز در اهواز بود. ماجرا از این قرار بود که آیت الله جزایری برای صیانت از حرکت دلیرانه شهدای تبریز از آقای غفاری برای سخنرانی در مسجد جزایری دعوت کرده بود و ساواک هم که متوجه این قضیه شده بود به مسجد هجوم آورده و بسیاری از مردم را به طرز وحشیانه ای در خیابان های اطراف مجروح کرد.
با وجود اینکه منزل ما در مجاورت مسجد جزایری قرار داشت آن روز ما از برگزاری این مراسم بی اطلاع بودیم و به طور اتفاقی وقتی از جلوی مسجد رد شدیم از مسجد صدای سخنرانی را شنیدیم و برخلاف انتظار در چنین روز تعطیلی خیل گسترده مردم فوج فوج راهی مسجد میشدند. با اینکه نماز تمام شده بود ولی هنوز هم مسجد شلوغ بود و صدای سخنرانی به گوش میرسید.
تسنیم: بعد از حمله ساواک به مسجد چه اتفاقی افتاد؟
برادر شهیدان غدیریان: من به همراه برادرانم (شهید محسن و شهید احمد) روانه مسجد شدیم. جلوی ورودی مسجد چند تن از ساواکیهای خشن از جمله شخصی به نام چهارلنگ_که شهید کتانباف را به شهادت رساند_ حضور داشتند. ما بیاعتنا از کنار آنها عبور کرده و به سرعت وارد مسجد شدیم. جای سوزن انداختن نبود. پس از اتمام برنامه تمامی آن جمعیت بدون توجه به اخطارهای مامورین که به وسیله بلندگوی دستی اعلام میشد؛ بی هیچ ترس و واهمه ای به خیابان ها ریخته و با فریادهای بلند شعارهای ضدِ رژیم سر می دادند.
تسنیم: در آن واقعه ساواک به سمت مردم تیراندازی هم میکرد؟
برادر شهیدان غدیریان: بله مستقیم به سمت مردم تیراندازی می کرد که شهادت محمدتقی کتانباف نیز در همین روز و در خیابان نوذر سابق که اکنون به نام شهید کتانباف نام گذاری شده است، به وقوع پیوست. در واقع شهید کتانباف اولین شهید انقلاب در اهواز است.
تسنیم: شهید احمد غدیریان هم در این روز و وقایعی که در درگیری با ساواک بود، حضور داشت؟
برادر شهیدان غدیریان: بله من به همراه 2 برادر شهیدم آنجا بودیم و اتفاقاٌ محسن (برادرم) یکی از معدود کسانی بود که در نزدیکی شهید کتانباف قرار داشت و هنگامی که او به شهادت رسید نیز نظاره گر تمامی ماوقع بود و بارها از این فاجعه به عنوان یکی از دردناکترین صحنههای زندگی خود یاد میکرد.
بعد از حمله ساواک ما از خیابانهای پشتی برای اینکه توسط ساواک دستگیر نشویم وارد خانه شدیم ولی جالب است شهید احمد با اینکه هیکل درشت داشت و چون کلی دویده بود خسته بود مستقیم از سمت نیروهای ساواکی به طرف خانه آمد.
تسنیم: نیروهای ساواکی شک نکردند؟
برادر شهیدان غدیریان: چرا اتفاقاٌ دستگیرش کردند و هنگامی که داشت از خیابان عبور میکرد یکی از افسرها مچ دست احمد را گرفت و گفت اینجا چکار می کنی؟ چرا نفس نفس می زنی؟ در آن دوران مبارزه بچهها برای اینکه بتوانند راحت فرار کنند کفشهای کتانی می پوشیدند که به کتانیهای تظاهراتی معروف بود ، چون ساواکیها به کفشهای احمد زل زده بودند احمد بدون هیچ واهمه ی کفش های خود را در آورد و بالا برد و گفت «چیه!! کتانی تاحالا ندیدید؟ رفته بودم سینما دارم برمی گردم.» خلاصه با ترفندی از شر ساواکیها رها شد.
تسنیم: درباره روحیات اخلاقی شهید احمد بیشتر توضیح بدهید؟
برادر شهیدان غدیریان: احمد پای ثابت مسجد آیت الله جزایری بود و همیشه یک رادیو کوچک به همراه داشت که اخبار را دنبال میکرد و این اخبار و تحلیل ها را به آیت الله جزایری میرساند. او اوایل انقلاب هم که میتینگهای سیاسی در نیوساید اهواز برگزار میشد این شهید همیشه حضور داشت که به همین خاطر منافقین و نیروهای چپی به شدت از احمد متنفر بودند و در لیست ترور منافقین بود اما موفق به ترور احمد نشدند.
تسنیم: چطور شد که برادر شهیدتان وارد عرصه خبرنگاری شد؟
برادر شهیدان غدیریان: احمد پس از پیروزی انقلاب و از اولین روز تاسیس حزب جمهوری اسلامی به عضویت آن در آمد و به عنوان تنها خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت.
احمد با شهید بهشتی ارتباط نزدیکی داشت، او همچنین با آغاز جنگ تحمیلی در سپاه پاسداران شروع به فعالیت کرد و مسئولیت بخش اطلاعات بسیج سپاه اهواز را بر عهده گرفت و در کنار رزمندگی به عنوان خبرنگار به میادین نبرد می رفت و عاشقانه حرفه خبرنگاری را دوست داشت،گزارشهای احمد بسیار دقیق بود.
تسنیم: به علاقه برادرتان به حرفه خبرنگاری اشاره کردید، از کجا متوجه این روحیه احمد شدید؟
برادر شهیدان غدیریان: جالب است بدانید احمد با اینکه در جبههها میجنگید به عنوان خبرنگار بدون ترس در خط مقدم حاضر میشد و اخبار ناب را تهیه میکرد.
احمد از روز اول جنگ خبرنگار بود ولی یک ریال هم از این بابت حقوق دریافت نکرد او معتقد بود رسالت قلم هدایتگری است و خبرنگاران باید مواظب باشند که قلم شان نلغزد.
تسنیم: خاطره خاصی از فعالیتهای خبری شهید احمد در ذهن دارید؟
برادر شهیدان غدیریان: احمد در یکی از عملیاتها در کمین افتاده بود و مجبور شده بود مسیر زیادی را به صورت سینه خیز طی کند و دشمن را غافلگیر کند.
او در آن مرحله دو سرباز عراقی را اسیر کرد و وقتی همرزمانش اعتراض کرده بودند که حداقل یک تفنگ با خود به همراه داشته باش، احمد مداد خبرنگاریاش رانشان میدهد و میگوید سلاح من این است.
تسنیم: نحوه ارتباط برادرتان با شهید آیت الله دکتر بهشتی چگونه بود؟
برادر شهیدان غدیریان: شهید احمد علاقه بسیار شدیدی به دکتر بهشتی داشت و حتی در وصیت نامه هم به آن اشاره کرده است. او همیشه در کناز نظم و ولایت مداری توصیه موکد به ارتباط با روحانیت داشت.
روز قبل از شهادت شهید بهشتی، احمد در تهران نزد شهید بهشتی در حزب رفته بود و 2 ساعت قبل از انفجار با شهید بهشتی جلسه داشته و قرار بود صبح مجددا با شهید بهشتی دیداری داشته باشد.
احمد بعد از جلسه با دکتر بهشتی به خانه دوستش می رود و فردای آن روز که از خانه به سمت حزب حرکت میکرده میبیند روزنامهها تیتر زدند: انفجار در محل حزب جمهوری اسلامی.
به گفته دوستش او همان جا دو دستی برسر خودش م زند و به دوستش میگوید بهشتی را کشتند. دوست احمد میگوید معلوم نیست که دکتربهشتی شهید شده یا نه؟ ولی احمد با قاطعیت میگوید من میدانم بهشتی را کشتهاند .
این عشق احمد به شهید بهشتی زبان زد همه بود به طوری که در تشیع جنازه احمد مردم شعار می دادند "بهشتی بهشتی مهمان برایت آمد" یا شعار می دادند "بهشتی بهشتی احمد به سویت آمد" و جالب اینکه احمد حدود 70 روز بعد از حادثه حزب در سن 19 سالگی در منطقه کرخه نور هنگام تهیه گزارش جنگی به شهادت رسید.
تسنیم: نحوه شهادت شهید غدیریان چگونه بود؟
برادر شهیدان غدیریان: هر چند احمد از همان ابتدای انقلاب به عنوان مسئول اطلاعات بسیج اهواز فعالیت میکرد ولی پس از پیروزی انقلاب و اخذ دیپلم در پاسخ به ندای امام مبنی بر پر کردن پادگانها خود را جهت خدمت مقدس سربازی معرفی نمود و با وجود اینکه شش ماه به نوبت وی مانده بود با اصرار فراوان وارد خدمت شد. 4 ماه دوره آموزشی خود را در خرمشهر طی کرد و پس از آن (10 روز قبل از شروع جنگ) وارد سپاه و برای طی آموزش به تهران اعزام شد.
پس از آن برای مدتی در سپاه تهران به فعالیت پرداخت ولی با آغاز جنگ روح خود را در نوعی حصار می دید که به جز با اصرار زیاد و گریه در نزد فرمانده سپاه در تهران شکسته نشد، به همین دلیل با موافقت فرمانده برای مدت یک ماه عازم جبهه شد و در سوسنگرد به فعالیت پرداخت.
هفته سوم اعزام وی به جبهه بود که در درگیری هویزه حضور یافت و با وجود اینکه در سوسنگرد در قسمت اطلاعات کار می کرد، وی آر.پی.جی بهدست گرفته و در خط مقدم دوشادوش دیگر رزمندگان به مبارزه پرداخته بود و 27 شهریور سال 60 در خط مقدم از ناحیه شکم احمد مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به فیض شهادت می رسد و روز 28 شهریور با حضور با شکوه مردم اهواز در بهشت آباد اهواز آرام گرفت.
تسنیم : مادرتان پس از شنیدن خبر شهادت احمد چه واکنشی داشتند؟
برادر شهیدان غدیریان: مادرم 3 روز بعد از شهادت احمد از سفر حج برگشتند و در جریان شهادت احمد نبودند و آن موقع اهوازی ها از شیراز عازم می شدند. من در فرودگاه شیراز مادرم را دیدم و جالب قبل از هر چیزی گفت احمد حالش چطور است؟ من و پدرم چیزی به مادرم نگفتیم و در مسیر آرام آرام به ایشان خبر شهادت احمد را دادیم تا شنید گفت: من می دانستم تو مدینه به من الهام شده بود. شهادت احمد برای خانواده خیلی سنگین بود چون 9 ماه قبل احمد، برادر بزرگم محسن در هویزه مفقود شده بود و پیکر آن برنگشت و مادرم از اینکه پیکر هیچ یک از فرزندان خود را ندیده بود خیلی ناراحت بود.
تسنیم: پیکر برادر بزرگ شما شهید محسن پیدا شد؟
برادر شهیدان غدیریان: یک سال بعد از شهادت احمد، خبر دادند که چند پیکر در هویزه پیدا شده که من و مادر و دامادمان برای شناسایی به هویزه رفتیم اما پیکرها کامل متلاشی شده بودند .
یک پیکری را دیدیم که سرش برعکس گذاشته شده و پشت سر مقداری مو داشت من گفتم این برادرم است ولی به مادر نگفتم. مادر هم داشت پیکرها را نگاه میکرد وقتی به این پیکر رسید ایستاد گفت: این محسن است عشق و محبت این پیکررا احساس می کنم ولی کمی شک داشتم چون آن موقع بسیجی ها پلاک نداشتند واز طرفی محسن لباس فرم بسیجی داشت ولی پیکر لباس ارتشی به تن داشت.
بعد دامادمان گفت: صبح خواهرت در خواب دیده که محسن آمده منزل و گفته ببین این لباس ارتشی چقدر به من میاد. بعد از این قضیه حقیقت باز من مطمئن نشدم و پیش یکی از همرزمان محسن که شب شهادت با هم بودند رفتم و درباره لباس شهید پرسیدم: همرزم اش گفت: محسن روز نخست لباس سپاهی داشت و روز دوم لباس ارتشی پوشیده بود که بالاخره محسن هم پیدا شد و مادرم به ارزویش رسید.
گفتوگو از اکبر بهاری
انتهای پیام/ ب