بگذار هنرمند رادیو فردایی چشمش دودوبزند به دست جایزه بده آنسوی مرزی
خبرگزاری تسنیم: ایرج رحمانپور: نوری شادها هستند که نمیگذارند دفتر موسیقی این سرزمین به صفحه آخر برسد و این الماسهای درخشانند که باید بزرگ داشته شوند و نوازندگان «مِدیا دوست» این سرزمین با افتخار کنارشان بنشینند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شبِ چهارشنبه 31 مرداد 1394 بود که خبرِ مرگِ رحمخدا نوری شاد نوازنده سُرنا و هنرمند پیشکسوت لرستانی به گوشمان رسید. خبری که خبر از مدفون شدنِ گنجینهای از نواهای موسیقی غرب ایران بود.
مراسم تشییع پیکرِ رحمخدا نوریشاد پنجشنبه در شهر درود و با حضور چهرههای شناخته شده موسیقی لرستان انجام شد.
در همین بازه ایرج رحمانپور خواننده موسیقی کشورمان، با انتشار یادداشتی به بیان برخی از ویژگیهای رحمخدا نوریشاد پرداخته و به نوعی اعتراض خود را به وضعیت هنرمندان گرانقدر موسیقی نواحی بیان کرده است. رحمانپور این یادداشت را برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است. متن یادداشتِ رحمانپور به این شرح است:
با دریغ و درد با تأسف و حسرت و به نوای چمریانه
از دیار فراموش شده ام، از سرزمین به فراموشی سپردهام، با دست بی رحم مرگ درشت جواهر نایاب دیگری از هنر ایران در خاک شد. رحم خدا نوری شاد استاد بزرگ سرنا نواز دیار فراموش شده رفت.
همه از ایران میگویند، از باستان، از گذشته ای سرشارِ نیکی و داد و دِهش و خنیای انسان ساز، اما هرگز نمیخواهند بدانند آیا از آنچه که در موردش داد سخن میدهند، در جایی نشانی یافت میشود؟
وقتی به توسط روشنفکری بیمار و سیاست باز یک سرزمین هر آنچه از گذشتهاش... با چنگ و دندان و از خودگذشتگی مردمانی وطن پرست باقیمانده با عنوانهای جعل شدهای مثل عشایر، ایلات، قبیله، به کناری گذاشته میشود و با بی توجهی به ویترینی از هویت خودی که در جای جایِ این سرزمین به جا مانده، همه آرزوهایشان را در سبد آنچه از بیرون آمده میگذارند باید همین بشود که شده است.
به راحتی ایران شهری، گذشته و تمدن را در بوق و کرنا میکنند، گیل گمش را شعر و کتاب و نمایش میکنند، بی آنکه سعی کنند مردمانی که این رویاها را پرداختهاند و بر مفرق جاودانه کردهاند بشناسند.
برای اطلاع عزیزان روشنفکر عرض میکنم «رحم خدا نوری شاد» ورجاوندِ قرناقرنِ نواهایِ این سرزمین از باربد تا شجریان بود، دریغ و هزار دریغ که در نهایت تنهایی، گمنامی، تنگ دستی و فراموشی از طرف جامعهی روشنفکری میآیند، میبالند، به سلسله جبالی صعب العبور از نوا و نغمه تبدیل میشوند و میروند.
آنوقت روشنفکر سیاست دوستِ در عین حال قربانی سیاستِ این سرزمین از سر شیفتگی و دلدادگی دست چندمترین نوازنده بالابان آنسوی مرزی را روی سر میگذارد حلواحلوایش میکند از ذوق در پوست نمیگنجد که بهزودی سی دی دونوازیش با نوازنده ای از «خارج» به بازار میآید و دارد میترکد که بهزودی چند فریم از فیلم او و فلان و بهمان از «خارج» از «شبکه های خارجی»! پخش خواهد شد.
در حالیکه نوری شادها هستند که نمیگذارند دفتر موسیقی این سرزمین به صفحه آخر برسد و این الماسهای درخشانند که باید بزرگ داشته شوند و نوازندگان «مِدیا دوست» این سرزمین با افتخار کنارشان بنشینند.
از شمال تا جنوب سرزمین لر، از ممسنی تا خلیج فارس، از نهاوند تا مرز عراق بزرگانی هستند که چون بلوطهای روییده بر افقهای بادگیرِ سرزمینشان بیرق همیشه در احتزاز نوا و نغمه این سرزمینند.
بگذار هنرمند رادیو فردایی این دیار چشمش دودوبزند به دست جایزه بدهی آنسوی مرزی.
این ضایعه بزرگ را به خانواده محترم استاد به همه هنرمندان دلباخته و وطن پرست خصوصاً استاد علی اکبر شکارچی که همواره این عزیزان را بزرگ میداشت و به عزیز هنرمند احسان عبدی پور که نگذاشت سرنانوازی زاگرسی به صفحه آخر برسد تسلیت میگویم.
انتهای پیام/