«جشن رمضان», سیاهنمایی نیست

«جشن رمضان», سیاهنمایی نیست

خبرگزاری تسنیم: مجری مشهور برنامه «جشن رمضان» معتقد است: این برنامه‌ سیاه‌نمایی نیست و باید با تولید این گونه برنامه‌ها انجام کار خیر و کمک به هم نوع نیز به مردم یادآوری شود.

خبرگزاری تسنیم:

«جشن رمضان»، حالا دیگر یک برنامه سنتی و پرطرفدار ماه رمضان‌های تلویزیون ایران است.«جشن رمضان» را همه با اجرای سیدکاظم احمدزاده می‌شناسیم، این برنامه امسال با محوریت گره گشایی از خانواده‌های بی بضاعت تقریبا یک ساعت پس از افطار، آخرین روزهای اجرای خود را پس از هجده سال فعالیت مستمر روی آنتن می‌برد و با دعوت مهمانان چهره مردم را به سنت پسندیده نیکوکاری دعوت می‌کند.

با مصائب مختلفی، فرصت حضور در پشت صحنه «جشن رمضان» را پیدا کردم.بین روزهایی که والیبالیست‌ها و بازیگران می‌خواستند مهمان برنامه باشند؛ من حضور والیبالیست‌ها را انتخاب کردم. همه چیز مرتب بود تا پنج دقیقه مانده به حرکت ما به سمت جنوب تهران؛ تا اینکه خبر دار شدم که والیبالیست‌ها یک شب دیگر به برنامه می‌آیند و من هم برنامه‌ام را به هم نریختم و راهی فرهنگسرای بهمن شدم. حدود سی دقیقه زمان برد تا از اتوبان امام علی(ع) به فرهنگسرای بهمن رسیدم. وارد فضای فرهنگسرا شدم؛ فضایی بسیار بزرگ و بی نهایت شلوغ!

اطرافم پر از غرفه‌های فروش اقلام مختلف بود و تمامی این غرفه‌ها توسط کمیته امداد زده شده بود و صندوق‌های کمیته امداد به وفور به چشم می‌خورد، روبرویم استیجی برای برگزاری برنامه؛ اما آن استیج ارتباطی با جشن رمضان نداشت. بین مسیر پشت ساختمان شهید آوینی فضایی را داربست بسته بودند و بین این داربست‌ها جمعیت زیادی در صف ایستاده بوند تا وارد ساختمان و برنامه شوند، که بلندگو اعلام کرد درهای سالن شهید آوینی به دلیل پر شدن سالن بسته شده است.

از کنار آنها گذشتم و دوباره یک مسیر طولانی را طی کردم و تقریبا بعد از یک ربع  به یک ساختمان رسیدم. یک آقا با بی‌سیم جلوم را گرفت و بعد از هماهنگی به من گفت که پشت سرش حرکت کنم. وارد ساختمانی شدم، پشت سر آن آقا راه افتادم و به اتاقی رسیدم. اتاقی که فقط چند صندلی داشت و دو در، یکی از درها همان دری بود که من از آن داخل شدم و دیگری دری که به یک اتاق دیگر راه داشت. اتاق چهار صندلی داشت و دو نفر روی صندلی‌ها نشسته بودند و من وارد اتاق شدم. حسینی و نوری که از عوامل پشت صحنه بودند در حال صحبت با آقایی بودند که داشت از روزهای سختی که پشت سر گذاشته بود می‌گفت. او فردی سُنی بود که به تازگی شیعه شده بود. دختر بچه‌ای شش ماهه را در آغوش داشت و مشغول صحبت بود.

در اینستاگرام هم دعوت شدم

تازه نشسته بودم که سمانه پاکدل و بعد از آن فریبا نادری از آن یکی در بیرون آمدند. سمانه پاکدل روی صندلی کناری من نشست و من هم با یک سلام و علیک شروع کردم به صحبت کردن با او، پاکدل پس از یک سلام و علیک گرم گفت که از طرف پویا نوری(تدوینگر  و یا شاید مدیر تولید) دعوت شده و قبل‌تر از آن هم مردم در صفحه اینستاگرامش از او خواسته بودند تا به این برنامه بیاید و خودش هم تمایل داشت که با فریبا نادری در این برنامه حضور پیدا کند.

او گفت که این برنامه را دنبال می‌کرده و برایش برنامه جذابی بوده و با استقبال تمام به «جشن رمضان» آمده. او در مقابل این سوال که آیا نشان دادن غم و درد مردم سیاه نمایی است یا نه، بدون اینکه واکنشی هیجانی نشان دهد؛ گویی که این را قبل‌تر‌ها هم خوانده یا شنیده است گفت: برنامه‌های ماه مبارک رمضان برنامه‌های قشنگی است و نمی‌توان این‌ها را سیاه نمایی ... که حرفش را پویا نوری نا تمام گذاشت و او را به رفتن روی سن دعوت کرد.

به سمت سالن حرکت کردم. از راهرو عبور کردم و درب سالن را باز کردم و وارد سالن برنامه شدم. سالن مسطح نبود و فکر می‌کنم بیشتر از 2000 نفر را در خود جای داده بود. من دست چپ سن کنار دیگر عوامل پشت صحنه ایستادم؛ تقریبا پانزده نفر جلوی من ایستاده بودند و فقط ناظر برنامه بودند.

کاغذ و خودکارم را در آوردم و ایستاده کنار سالن مشغول به نوشتن شدم. تقریبا یک ربع از شروع برنامه گذشته بود و هنوز برنامه شروع جدی خود را آغاز نکرده بود. زمانی که من به سالن رسیدم سلام و علیک‌های احمدزاده با مهمانان به پایان رسیده بود و احمدزاده شروع کرده بود از دکور حرف زدن. از گره‌ای 180 کیلوگرمی که شبیه گره است. در نقاط مختلف سالن فیلم‌برداران ایستاده بودند. دو نفر از آنها روی سن و دو نفر در دو طرف سالن و یک نفر هم مسئول هدایت کرین بود وسط سالن حضور داشت. چیزی نگفتند اما مشهود بود که ردیف اول سالن را افرادی خاص و مسئول نشسته‌اند. احمدزاده با مهمانان راجع به مهمانان شب گذشته صحبت می‌کرد و تفاوت سلیقه قرمز و آبی! و هر کدام طرفداری‌های خودشان را می‌کردند.

کلیپ تمام شد و فریبا نادری و سمانه پاکدل با شوخی و خنده دو بچه را از طرح محسنین انتخاب کردند و بعد احمدزاده از آنها خواست تا یک صندوق انتخاب کنند.

من شروع به عکاسی کردم و بقیه وقایع را از پشت لنز دوربینم تماشا می‌کردم. بعد از آن فریبا نادری با بغض این صندوق را هدیه امام رضا(ع) خواند و وعده داد که آن خانواده را با ماشینش به مشهد می‌برد.

سمانه پاکدل هم از احساسش گفت و مردم را به نیکوکاری و کمک به خانواده‌های بی بضاعت دعوت کرد.

برنامه رو به اتمام بود و احمدزاده با مهمانان خداحافظی کرد. سمانه پاکدل و فریبا نادری به سمت خروجی رفتند و من هم از درب خروجی سالن دوباره به همان اتاق برگشتم. وقتی به اتاق رسیدم همهمه‌ای آنجا را فراگرفته بود؛ و کلی از مردم و مخاطبان برنامه خانواده و یا اقوام خود را آورده بودند تا با مهمانان یا بهتر است اینجا بگویم بازیگران عکس بگیرند؛ چند نفر دیگر هم عکس گرفتند و عده‌ای هم مشغول صحبت بودند.

سیاه نمایی یا از بین رفتن حیات

برنامه تمام شده بود و سیدکاظم احمدزاده هم وارد اتاق شد. جلو رفتم و به او خسته نباشید گفتم و البته اجازه ندادم خستگیشان در برود سریع صحبتم را شروع کردم.

احمدزاده هم با رفتار و لبخندی پدرانه پذیرای شنیدن سوالهای من شد؛ بخاطر کم بودن وقت و اینکه فقط مجبور بودم حرفهایم را به چند سوال ختم کنم بی مقدمه پرسیدم کمک کردن به مردم بی بضاعت کمیته امداد را از انجام وظایف خود دور نمی‌کند؟ اینکار بابی نمی‌شود تا ارگان‌های ذی‌ربط شانه خالی کنند؟ او هم که نگاهی دینی به موضوع کمک به نیازمندان داشت گفت: قطعا در روز قیامت به من نخواهند گفت تو مسئولیت نداری چون کمیته امداد بوده؛ بلکه از من می‌پرسند تو چه کردی؟ من در طول یک ماه فقط 20 سوژه را پیگیری می‌کنم اما کمیته امداد در طول سال بیش از دومیلیون و هفتصد هزار نفر را تحت پوشش قرار می‌دهد. اگر فقط بخواهیم به این فکر کنیم که در یک روز فقط بخواهیم دومیلیون و هفتصد هزار نان خریداری کنیم، چقدر می‌شود! کسانی داشته‌ایم که تحت پوشش کمیته امداد بوده‌اند و حال افراد بسیار موفقی در جامعه هستند حتی نماینده مجلس، پزشک و یا اندیشمند هم شده‌اند.

اگر بخواهیم همه چیز را به گردن کمیته امداد بیندازیم بی رحمی کرده‌ایم. با کمک چند نفر آدم در ماه نمی‌توانیم مجموعه‌ای که با چند هزار نفر آدم در ماه سر و کار دارد را در نظر نگیریم.

احمدزاده در خصوص اینکه برخی نشان دادن غم و درد مردم را سیاه‌نمایی میخوانند هم مثالی زد: اگر بگوییم این کار سیاه‌نمایی است و آنرا نشان ندهیم مثل این است که, وقتی دستی زخم می‌شود و عفونت می‎کند، شما می‌گویی عفونت دستم را به هیچ کس نشان نمی‌دهم آنوقت این عفونت به تمام انگشت و سپس به تمام دست می‌رسد و شما مجبوری دستت را از مچ و سپس از آرنج قطع کنی و حتی ممکن است عفونت به قلب برسد و آنوقت حیات از بین می‌رود. ما باید نشان بدهیم که مشکل این انگشت چیست تا دوا شود.

جشن رمضان بدنبال حرکت است

احمدزاده اضافه کرد: در کنار این برنامه مردم خودشان با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند و به نیازمندان کمک می‌کنند و حتی از طریق «جشن رمضان» خیلی‌ها توانسته‌اند خانواده‌شان را پیدا کنند. من دنبال حرکت هستم و آرزو می‌کنم با این برنامه رضای خدا را بدست بیآورم. باید با تولید این گونه برنامه‌ها انجام کار خیر و کمک به هم نوع نیز به مردم یادآوری شود.

از سیدکاظم احمد زاده تشکر کردم و بسراغ فریبا نادری که در حال نوشتن یادداشت برای «جشن رمضان» بود رفتم؛ در همین حین به اطراف که نگاه می‌کردم هنوز داشتند با سمانه پاکدل عکس می‌گرفتند و در رزرو بودند تا با فریبا نادری هم عکس بگیرند، جلو رفتم و صحبتم را آغاز کردم؛ او هم در جواب اینکه من می‎خواستم بدانم نظر او راجع به اینکه آیا نشان دادن این همه غم و غصه و درد و دل‌های تلخ سیاه نمایی محسوب می‌شود یا نه نیز، چهره‌ای ناراحت به خود گرفت و گفت: دلم می‌خواهد آن فرد که این حرف را زده ببینم، که گره باز کردن از کار چند نفر بی‌بضاعت، که دستشان بجایی جز صدا کردن ائمه بند نیست را سیاه نمایی می‌گوید؟ هرکاری بکنیم کمکی به خلق‌الله است و اسمش سیاه‌نمایی نیست.

در جواب این سوالم که به او گفتم برای محبوبیتتان امشب به اینجا آمدید یا کار خیر، گفت: من بخاطر سیاه‌نمایی‌ام نیامده‌ام، احتیاجی هم به محبوبیت ندارم چرا که به اندازه کافی طرفدار و فَن دارم که چه به این برنامه بیآیم و چه نیایم باز هم طرفدار من هستند؛ من هم اعلام نکردم که «جشن رمضان» میروم و هوایم را داشته باشید. دلیل منم به عنوان یک انسانه نه هنرمند حتی اگر بازیگرم نبودم به هر دری می‌زدم به برنامه بیایم و دلم می‌خواهد که این اتفاق فقط در جشن رمضان نباشد و در تمام ماه‌ها باشد.

از فریبا نادری هم تشکر کردم و خواستم تا با دیگر عوامل صحبت کنم و گفتگوی ناتمامم را با سمانه پاکدل به اتمام برسانم که یکی از عوامل پشت صحنه از تمامی عوامل و سمانه پاکدل و فریبا نادری خواست که به داخل اتاق دیگر که جنب همان اتاق بود بروند. همه به داخل آن اتاق رفتند و در را بستند.

گزارش از: مهسا فرزان

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران