عربستان از تبدیل شیعیان به پازل اصلی قدرت در خاورمیانه واهمه دارد
خبرگزاری تسنیم: سعودیها سیاست راهبردی خود را در قبال تحولات خاورمیانه کاملاً تغییر دادهاند. آنها میخواهند با گروههای تروریستی تکفیری مبارزه کنند تا آن وظایفی که جامعه بینالملل میخواهد برای مهار این گروهها به شیعیان بدهد، خودشان بهعهده بگیرند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، عربستان یکی از کشورهای تاثیرگذار بر تحولات منطقه محسوب میشود. شناخت ساختار قدرت در ریاض میتواند نقش بسزایی در تصمیم گیریها و سیاستگذاریها داشته باشد. بر همین اساس، میزگردی با حضور دکتر نبی الله ابراهیمی استاد روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس تحولات عربستان و سعدالله زارعی کارشناس مسائل خاورمیانه و غرب آسیا برگزار شد. در این میزگرد دکتر ابراهیمی بر ساختار قدرت در ریاض، شخصیتهای تصمیم گیرنده و خاندان آل سعود، رابطه این خاندان با جریانات تکفیری، سیاستهای احتمالی ملک سلمان در خصوص جریانهای تکفیری، روند اصلاحات در عربستان و مبارزه با تروریسم را مورد بررسی قرار داد. آقای سعدالله زارعی نیز ضمن بررسی ساختار جدید قدرت در عربستان بیشتر بر روی سیاست خارجی این کشور در خصوص تحولات خاورمیانه تاکید کرد. اینک با دیدگاههای دکتر ابراهیمی درخصوص ساختار قدرت در عربستان آشنا میشویم.
تسنیم: در رسانه های ایران خبرهایی درخصوص ابتلای ملک سلمان به بیماری آلزایمرمنتشر شد اگرشاه عربستان به این بیماری مبتلا باشد، به نظرمیرسد عزل ونصبهایی که در این کشور شاهد بودیم، توسط یک جریان انجام شده است. نظر شما در این زمینه چیست؟
دکترنبی الله ابراهیمی: به اعتقاد بنده مسئله بیماری آلزایمر ملک سلمان بیشتر یک شایعه است. این شایعات نیز از درون عربستان تولید شده و انتشار آن بخاطر رقابتی است که در بین جریان سدیریها و لیبرالها وجود دارد. در حقیقت، یک جریان فکری در زمان ملک عبدالله به رهبری "خالد التویجری" رئیس دفتر شاه سابق و متحد "متعب بن عبدالله " شکل گرفت. این جریان جنگ روانی علیه ملک سلمان به راه انداخت و در نظر داشت با شایعه کردن ابتلای او به بیماری آلزایمر" فراموشی" شورای بیعت و شورای پزشکی را تشویق کنند تا تخت پادشاهی عربستان به سلمان نرسد. شما میدانید که این دو شورا نقش مؤثری در تعیین پادشاه دارند. اما ملاحظه شد که پس از مرگ ملک عبدالله؛ پادشاهی بدون هیچ گونه چالشی به ملک سلمان رسید.
این کارشناس مسائل سیاسی عربستان با مطرح کردن این سؤال که چرا در هنگام انتقال قدرت هیچ گونه چالش اساسی در عربستان به وجود نیامد و این کشور دستخوش بی ثباتی نشد؟ گفت : پاسخ این پرسش به یک موضوع مربوط میشود و اینکه سازوکاری اجتماعی و سیاسی میان نخبگان آل سعود وجود دارد. این سازوکار، همواره انتقال قدرت را در عربستان آسان ساخته است. این سازوکار نیز ریشههای جامعه شناسی و عشایری دارد. خاندان آل سعود در نظام آموزشی خود چند نکته را مطرح می کنند. یکی بحث اجماع است. اعضای این خاندان براجماع و بحث ریش سفیدان به شدت تاکید دارند.
وی تصریح کرد: تصمیم گیریهای خاندان آل سعود چندان در دست پادشاه نیست بلکه بیشتر در دست ریش سفیدان این خاندان است که در پس پرده قدرت قرار دارند. یکی از این ریش سفیدان " بندر بن عبدالعزیز" است. وی هم اکنون بیش از 90 سال سن دارد یا "احمد بن عبدالعزیز" که برادر بندربن عبدالعزیز است. اینان برادران ملک عبدالله، سلمان ، سلطان و نایف و از مادری دیگر هستند. مشورت و رای ریش سفیدان خاندان آل سعود در روند تصمیمگیریها در عربستان مهم است. به علاوه، در کنار آن اجماع و بحث ریش سفیدان یک عرف دیگری در عربستان وجود دارد که بر اساس آن شاه جدید میتواند حدود 50 الی60 در صدد افراد مورد اطمینان خود را به شورای وزیران و دیوان پادشاهی بیاورد. سعودیها این عرف را قبول دارند. این قوانین و عرف مثل یک هنجار اجتماعی در خاندان آل سعود پذیرفته شده و این موضوع باعث گردیده تا یک انسجام در این خاندان وجود داشته باشد. البته غیر از این مسائل، یک موضوع مهم دیگری به نام رانت وجود دارد. شاهزادگانی که مخالف روند حاکمیتی هستند مثل جریان ولید بن طلال (یا شاهزادگان آزاد) اینها بک جریان روشنفکری با گرایش چپ در خاندان آل سعود هستند. از آنجایی که این جریان با نگاه خاندان آل سعود همسو نیست، به نحوی با مسئله رانت مهار شده اند. برای نمونه؛ اعضای این جریان در حوزه سرمایه گذاری یا ساختمانسازی و غیره فعال شده اند. یعنی شاهزادگانی که احتمال دارد سرکش شناخته شوند آنان را به حوزههای تجاری سوق داده و به این حوزه راهنمایی می کنند.
* آیا این جریان رانت به سمت تحت فشار قراردادن دولت ریاض حرکت نمی کند. مثلا از گروه های تکفیری حمایت کند؟
بله، یکی از موارد؛ "عبدالعزیز بن فهد" یکی از پسران فهد شاه اسبق عربستان است. وی به خاطر ارتباط داشتن با داعش هم اکنون تحت بازداشت خانگی بسر میبرد. عبدالعزیز که از پدرش پولهای کلانی به ارث برده از داعش حمایت مالی میکرد. فهد برای پسرانش 30 تا40 میلیارد دلار پول به ارث گذاشته بود. برخی شاهزادگانی که به دنبال قدرت هستند و روند حاکم بر عربستان را به نفع خودشان نمیدانند، به حمایت از گروههای تروریستی تکفیری روی آوردند.
جریانی به نام اخوانیها در عربستان وجود دارد البته نه از آن نوع اخوان المسلمین مصر. اخوانیهای عربستان افراد تندرویی هستند. آنها مثل جریان الصحوه الاسلامیه، فاقد گفتمان اصلاحی اند. جریانهای سلفی جهادی بخشهای متفاوت دیگری اند. مثلا جریان سلفیه هم سلفیه تبلیغی، علمی و تکفیریها را در بر میگیرد. به دلیل وجود همین گفتمان افراطی درعربستان است که غرب از رژیم آل سعود حمایت می کند.
*منظورشما این است اگرخاندان آل سعود از قدرت کنار برود این طیف حاکم خواهد شد؟
تا زمانی که این جریان و ریشههای تکفیری درعربستان وجود دارد، روند اصلاحات اجتماعی سیاسی در این کشور به تعویق خواهد افتاد. چنانچه غرب برای انجام اصلاحات در عربستان فشار زیادی بر ریاض وارد کند، این فشار دوپیامد به همراه خواهد داشت. اول تضعیف خاندان آل سعود و دوم تحریک سلفیهای تکفیری است. به همین لحاظ، ما شاهد بودیم که در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما و اواخر پادشاهی ملک عبدالله روند اصلاحات و مشارکت شهروندان سعودی در امور شهرهایشان مسکوت ماند.
* در دوران ملک عبدالله روند اصلاحات در عربستان شروع شد ویک مقداری هم پیش رفت اما به دلیل درگیری میان سلفیهای تندرو و معتدل این روند متوقف شد. آیا شما این درگیری را تائید میکنید؟
بله، روند اصلاحات در این دوره شروع شد. بنده معتقدم در شرایط کنونی شاید این درگیری وچالشها بین دوجریان سلفی یعنی تکفیری و علمی یا تبلیغی وجود دارد؛ ولی ظاهرا این مسئله در عربستان در حال تشدید است. مثلا"عبداللطیف آل شیخ" رئیس امر به معروف و نهی از منکر سعودی که به جریان تکفیریها نزدیک است، کنار میرود و ملک سلمان "عبدالرحمان السند" را جایگزین او میکند. این جابجایی موجی را در شبکه های اجتماعی ایجاد کرد و از آن حمایت شد. جریانی که ملک سلمان شخصا بدنبال آن است تقویت سلفیه علمی و تبلیغی برای مهار کردن سلفیه تکفیری جهادی است. این یکی از کارهای اصلی شاه جدید عربستان است.
*شما میدانید بنیانگذار عربستان؛ اخوانیهای خشک مذهب را که حاضرنبودند دستاوردهای نوین را بپذیرند دریک مکان جمع و قتل عام کرد اما این کشتار نتوانست اخوانیها را ریشه کن کند. در زمان ملک عبدالله شاهد تحرکات این جریان بودیم لذا شاه سابق عربستان مبارزه با سلفیه تکفیری را آغاز کرد. حال چطور ملک سلمان میتواند این جریان را ریشه کن کند؟
جریان اصلاحاتی که در عربستان به راه افتاده است همچنان ادامه خواهد داشت ولی با یک روند آرام تر. این نیست که متوقف شود زیرا ملک سلمان قبل از آنکه یک شخصیت سیاسی باشد یک شخصیت فرهنگی است. وی جایگاه خوبی در میان شخصیتهای فرهنگی جهان عرب بویژه نویسندگان لبنانی و مصری دارد. ملک سلمان اعتقاد به ارتباط با دانش و قدرت داشته و معتقد است چنانچه عربستان بخواهد قدرتی در جهان عرب کسب کند، باید سعی نموده، فرهنگیان و نویسندگان عرب را مورد حمایت خود قرار دهد. وی یک ارتباط مستقیمی با مسائل روشنفکری در جهان عرب دارد. اما حوزه آن، روشنفکری لیبرالی است. لذا میتوان پیش بینی کرد که در مصر و لبنان و تونس و سایر کشورهایی که روشنفکران عرب قلم میزنند، مورد حمایت ریاض قرار بگیرند. این احتمال بسیار قوی است. شما ملاحظه میکنید دکتر "عادل الطریفی" به عنوان وزیر فرهنگ و اطلاع رسانی عربستان انتخاب شده؛ وی رئیس شبکه تلویزیونی العربیه است؛ الطیفی تنها سی و یک سال سن دارد. در مقابل مشاهده میشود که شورای وزیران از لیبرالها، علماء ، نمایندگان قبائل و جریانهای مختلف در خاندان آل سعود تشکیل شده است. این شورا یک موازنهای بین تمام نیروهای سیاسی و اجتماعی در عربستان ایجاد میکند و این نشان میدهد که دشمن اصلی عربستان شیعیان و افرادی نیستند که به دنبال اصلاحات، جامعه مدنی هستند بلکه جریان سلفی تکفیری است که دشمن این کشور است. اکنون این جریان به دشمنان خاندان آل سعود تبدیل شدند.
*خانواده اسامه بن لادن رهبر پیشین القاعده بیشتر به دلیل همین رانت معروف و مشهور شد.گویا تندروهای مذهبی حامیان قدرتمندی در میان گروههای خاندان سعودی دارد. حال با توجه به سهمی که تندروها درقدرت و اقتصاد عربستان دارند چطور می توان آنان را مهار کرد؟
پس از اقدامات غیر انسانی داعش، مهارجریان افراط گرایی در عربستان با فشار بین المللی صورت میگیرد. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا ظهور داعش، غرب فکر نمیکرد ریاض و کشورهای حوزه خلیج فارس از پشت به او خنجر بزنند. غرب به این کشورها اعتماد داشت اما جریان داعش نشان داد که بخشی از خاندانهای حاکم در این کشورها تفکراتی دارند که علیه آمریکا است و درپس پرده قدرت در حال فعالیت هستند. البته آمریکاییها در خیلی از جاها از فعالیت آنان چشم پوشی کردند اما اقداماتی که داعش انجام داد، به گونهای بود که آمریکاییها نتوانستند، فعالیت حامیان داعش را نادیده بگیرند لذا واشنگتن عربستان و برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس را متهم کرد که از طریق انجمنهای خیریه و صرافی ها از داعش حمایت میکنند. اکنون غرب به این نتیجه رسیده که باید به خاندانهای مورثی در این منطقه بویژه عربستان فشار وارد کند تا برنامه هایشان را برای مبارزه با گروههای سلفی تکفیری به غرب ارائه دهند و حمایت غرب از این خاندانها به این مسئله منوط شده است لذا برای سعودیها نحوه مهار و مبارزه با جریان سلفی تکفیری اهمیت دارد.
این کارشناس مسائل عربستان با بیان اینکه کشورهای حوزه خلیج فارس میخواستند از ابزار تروریستی تکفیری علیه ایران و شیعیان استفاده کنند، گفت: در شرایط کنونی غرب به این نتیجه رسیده تاریخ خاورمیانه تاریخ بالانس نیروهای اجتماعی است، ثبات این منطقه بدون در نظرگرفتن نقش شیعیان غیرممکن است. غربیها خیلی مایل بودند، ایران به ائتلاف ضد داعش بپیوندد اما ایران به دلیل مسائل راهبردی خودش به این ائتلاف نپیوست. غرب به این نتیجه رسید که نیروهای شیعه می تواند از مهم ترین قدرت در جهان برای مهار جریانهای سلفی تکفیری باشد اما درمورد بحث عربستان خود این کشور به این یقین دست یافته که بالانس بین شیعه و سنی در خاورمیانه از طریق شیعه و سنی در حال پیگیری است. به همین دلیل مشاهده میشود که سعودیها سیاست راهبردی خود را در قبال تحولات خاورمیانه کاملا تغییر دادهاند و ریاض میخواهد سریع به قاعده بازی در منطقه برسد. سعودیها میخواهند با گروههای تروریستی تکفیری مبارزه کند تا آن وظایفی که جامعه بین الملل میخواهد برای مهار این گروه ها به شیعیان بدهد، خودشان به عهده بگیرند. عربستان از این واهمه دارد که شیعیان به پازل اصلی قدرت در خاورمیانه تبدیل شود. شیعیان نیز این مسئله را خوب فهمیدهاند.
*ملک سلمان کابینهای از نمایندگان قبائل، علما، جریانهای مختلف در خاندان آل سعود و لیبرالها تشکیل داده است.. اگرملک سلمان بتواند جریان سلفیه تکفیری را مهار کند، برمحبوبیتش افزوده میشود. با چنین نگاهی به نظرمیرسد عربستان درحال حرکت به سمت یک اسلام معتدل است. آیا این اسلام معتدل قدرت را در آینده بدست خواهد گرفت که شیعیان بخشی از این قدرت باشند ؟
دو گرایش در خاندان آل سعود در خصوص گروههای تندرو مذهبی وجود دارد اول یک جریان امنیتی به رهبری بندر بن سلطان است. این جریان معتقد است که جریان سلفی تکفیری ابزار مناسبی در سیاست خارجی عربستان بشمار میرود یعنی ریاض میتواند از جریان سلفی تکفیری به عنوان یک ابزار برای مهار حزب الله لبنان، تضعیف بشار اسد، کاهش نفوذ ایران در خاورمیانه استفاده کند. جریان دوم معتقد است گروههای سلفی تکفیری را باید مهار کرد و در جاهایی باید سرکوب شود. شاه سابق و ملک سلمان از حامیان این جریان هستند. یکی از مباحثی که مطرح کردم بحث برقراری توازن بین نیروهای اجتماعی در خاورمیانه بودلذا کنار زدن بندربن سلطان عضو سرویس اطلاعات و امنیت عربستان اولین پیام ملک سلمان به غرب در راستای تضعیف حامیان گروههای تروریستی تکفیری است.این خیلی مهم است که فردی به نام "خالد بن عبدالله الحمیدان" به عنوان رئیس استخبارات عربستان انتخاب شود و این در تاریخ 37 ساله عربستان بی سابقه است که یک عضو غیرخاندان آل سعود به این سمت انتخاب شود. خالد بن عبدالله الحمیدان تحصلیکرده آمریکاست. این جابجایی ریاست استخبارات عربستان معنادار است و این پیام را میخواهد به غرب بدهد که حکمرانان جدید عربستان برای مبارزه با تکفیریها در خدمت آمریکاست. لذا معتقدم یک رقابت بین ایران و عربستان برای مبارزه با گروههای تروریستی تکفیری شروع شده تا از غرب امتیاز بگیرند و این مسئله ارتباط مستقیمی با آینده امنیت در خاورمیانه پیدا کرده است.
*شما فرمودید جریانی در عربستان وجود دارد که میخواهد با گروههای تروریستی تکفیری مثل داعش مبارزه کند.به نظر میرسد این کار برای ریاض چندان آسان نخواهد بود. نظر شما در این باره چیست؟
جریان داعش نتوانست در افکار عمومی جهان عرب نفوذ کند. نشان اولین شکست الگوی داعش این است که این جریان فاقد قدرت نرم است که بخواهد مردم جهان عرب را به خودش جذب کند. در اوائل تاسیس این گروه برخی افراد که دارای گرایشهای مذهبی بودند و از حاشیه نشینان جهان عرب محسوب میشدند به داعش پیوستند اما با اقداماتی که انجام دادند؛ روند از دست دادن مشروعیت این گروه شروع شد. سعودیها نیز به این نتیجه رسیدهاند که از چند جهت ضربه میخوردند اول اینکه غرب ریاض را تحت فشار قرارداده دوم اینکه ریاض متهم به حمایت از گروههای تروریستی شده است سوم داعش موضوعی به نام دربار وخاندان گرایی را قبول ندارد و در فقه آنان اصلا این مسائل محرز نیست اصولا داعشیها به دنبال خلافت هستند. چهارم اینکه اگر جریانی مثل داعش بخواهد در عربستان شکل بگیرد مشروعیت آن زمانی است که خلیفه در مکه یا مدینه باشد. به هرحال، سعودیها میفهمند اگر بخواهند امنیتشان تامین شود این امنیت با جریان سلفی تکفیری تامین نمیشود. این خاندان از جریان داعش ترسیده است. عربستان در حال احداث کانال در مرزهایش با عراق است. چرا که خطر داعش این کشور را تهدید میکند به دلیلی که نگاه داعش از لحاظ فقهی این خاندان را قبول ندارد. داعشیها مدعی هستند که این خاندانهای موروثی بر خلاف آئین صحابه عمل میکنند و این درباریگری و اشرافیت در اسلام جایگاهی ندارد و مسئله اهل حل و عقد که مشروعیت حکومت از نگاه اهل تسنن به آن بستگی دارد. اینها ازجمله دلائل اختلاف داعشیها با عربستان و سایرکشورهای حوزه خلیج فارس است.
این استاد روابط بین الملل با تاکید بر حمایت عربستان از گروه های تروریستی تکفیری درسوریه گفت: این حمایت تنها بدلیل سقوط بشار اسد نبود بلکه ریاض یک طرحی داشت که میخواست بر اساس آن افرادی که در عربستان از لحاظ مذهبی تندرو بودند به سوریه و عراق صادر شود دوم جنگ شیعه و سنی را در این کشورها راه بیندازند. سعودیها بدنبال این نبودند که نظام بشاراسد سقوط بکند یا نکند بلکه بدنبال اجرای این برنامه ها بودند. نگاه آنان به سوریه و عراق دقیقا مثل نگاه رژیم صهیونیستی به این کشورهاست. یعنی فرسایش نیروهای دشمن. این نگاه بین سعودیها و اسرائیلیها مشترک است. در حقیقت ریاض و تل آویو یک سیاست و راهبرد را در این زمینه اتخاذ کرده اند. تضعیف استراتژی دشمن یعنی جریان سلفیه تکفیری شیعیان. همچنین آنها قصد دارند پای ایران را به تحولات سوریه باز کنند و از این بابت تهران متحمل هزینه شود تا در جاهای دیگر مثل یمن و بحرین نقش آفرینی نکند. این استراتژی سعودیهاست و در آینده شاهد خواهیم یود که عربستان پای خودش را از دخالت در امور داخلی عراق و سوریه عقب خواهد کشید و بر روی یمن و مصر متمرکز خواهد شد.
*یکی از چالشهای اساسی که دربرابر عربستان قرار دارد بحث دموکراسی، حقوق شهروند از جمله حقوق شیعیان است با توجه به سیر تحولاتی که در این کشور وجود دارد آیا عربستان آماده پذیرش چنین مسائلی است؟
عربستان در زمان ملک عبدالله شاهد بوجود آمدن طبقه متوسط یا شهرنشین بود. در این کشور حدود 80 درصد از جمعیت را شهرنشینان تشکیل میدهند. مثلا در ریاض 6 میلیون نفر ساکن هستند مکه 5 میلیون نفرجمعیت دارد. مدینه بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد. در حقیقت، جامعه عربستان تبدیل به یک جامعه شهرنشین شده است. هنگامی که شما از مردم عربستان بپرسید که وابسته به کدام قبیله اند بسیاری از آنان نمیدانند. فقط یک میلیون از مردم عربستان وابستگی قبیلگی دارند. به هرحال، در این کشور طبقه متوسط تا حد زیادی تقویت شده و بحث جامعه مدنی در عربستان بسیار قوی است. سرعت تحول وشکل گیری جامعه مدنی در عربستان از تمام کشورهای خاورمیانه بیشتر شده است. عربستانیها بیشترین افرادی هستند که نسبت به جمعیت کشورشان از اینترنت، توئیتر، فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و در آمارها آمده بود که عربستان از لحاظ استفاده از این شبکه های اجتماعی در جهان رتبه اول را دارد. نکته جالب این است که 60 درصد از جمعیت این کشور زیر30 سال سن دارند. اکنون مشکلی که پیش روی شاه جدید عربستان قرار دارد، معضل بیکاری جوانان است. عربستان در آینده یک تمرکزخود را از سیاست خارجی به مسائل داخلی خود تغییرخواهد داد. زیرا ریاض مسائل داخلی مثل بیکاری را خیلی جدی گرفته است. مشکلات جوانان، مسائل زنان، مسائل اجتماعی، مسئله فقر از مهم ترین مشکلات داخلی عربستان است. همین فرمان 30 مادهای که ملک سلمان صادرکرد، 10 ماده آن مربوط به خدمات اجتماعی است وحدود 220 میلیارد ریال سعودی برای آن در نظرگرفته است تا مسائل اجتماعی این کشور را سر و سامان دهد.
*به عنوان آخرین سؤال اگر حکمرانان سعودی بخواهند جامعه مدنی را در عربستان محقق سازند با شیوه و ساختارحکومتیشان جور در نمیآید، این تضاد سعودیها چطور میتواند برطرف سازند.
برخی از اصلاحات اجتماعی سیاسی که شما میخواهید انجام دهید، این منوط میشود به اینکه جامعه مدنی و طبقه متوسط خود بخود شکل بگیرد شما نمیتوانید شهرک صنعتی ملک عبدالله را در ریاض افتتاح کنید و کنارش طبقه اجتماعی شکل نگیرد. این طبقه در عربستان شکل گرفته است. دلیل آن هم بخاطر شهرکهای صنعتی متعددی است که در عربستان ایجاد شده است. طبقه متوسط اولین خواستهاش مشارکت در قدرت و سیاست است مکانیسمهای داخلی در عربستان جوابگوی خواستههای طبقه متوسط نیست اما بدنبال این است که طبقه متوسط را در بخشهای تجاری، خدماتی و اجتماعی مشارکت دهد، یعنی چیزی که از آن به عنوان "الگوی رانتریسم متاخر" نام برده میشود. این رانتریسم متاخر الگویی است که در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به دنبالش هستند. عربستان سعودی هم به دنبال اجرای همین الگوست. بخاطر همین است که بخشی از شورای وزیران در این کشور وابسته به خاندان آل سعود نیستند. مثلا علی النعیمی وزیر نفت و الطریفی وزیر فرهنگ؛ این شخصیتها ارتباطی با خاندان آل سعود ندارند. خاندان آل سعود میخواهد این پیام را به جامعه عربستان بدهد که اولا بخشی از شورای وزیران 30 ساله و31 ساله هستند. مثل محمد بن سلمان وزیر دفاع که 32 ساله و الطریفی 31 ساله است یعنی میخواهد به جوانان بگوید که ما میخواهیم ازحضور شما درقدرت استفاده کنیم و از طرف دیگر میخواهد بگوید که تمام شورای وزیران از خاندان آل سعود نیستند. این یک الگو و شیوه در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است که درکنار هسته اصلی قدرت هستههای دوم و سوم قرار دارند. هستههای دوم و سوم از نخبگان و نوتکنوکرات های داخل جامعه عربستان تشکیل شده اند. استفاده از این گروه ها قبلا رایج و مرسوم نبود. اما هم اکنون یک تغییرات بزرگی در عمان، قطر و عربستان انجام شده و این کشورها بتدریج افرادی را وارد ساختار قدرت می کنند که عضو خاندان سلطنتی و حاکمیتی نیستند.
انتهای پیام/ر