هانکه: خوشی مصرف کنندگان خشونت را میگیرم
خبرگزاری تسنیم: صحبت کردن از خشونت درسینما بدون یادکردن از میشاییل هانکه ناقص خواهد بود. خشونت و آزاری که در فیلمهای هانکه هست، قاعدتا قابل مقایسه با هیچ سینمای دیگری نیست.
خبرگزاری تسنیم- محمد مهدی فلاح:
صحبت کردن از خشونت درسینما بدون یادکردن از میشاییل هانکه ناقص خواهد بود. خشونت و آزاری که در فیلمهای هانکه هست، قاعدتا قابل مقایسه با هیچ سینمای دیگری نیست. در فیلمهای هانکه نوعی رواداری خشونت در سرنوشت و زندگی افراد مختلف جاری و گویی تقدیر ناگزیر است. گاهی عذاب و رنجی که جسم از آن رنج میبرد مانند معلم پیانو که از نظر عدهای خشنترین فیلم اوست، گاهی به صورت سادیستی نسبت به دیگری اتفاق میافتد (بازیهای مفرح). اما هرگونه که هست دائما با عذابی همراه است. هانکه در این مصاحبه که بعد از فیلم «روبان سفید» و برنده شدن نخل طلا انجام داده به نوعی نگاهش به خشونت را بازتعریف میکند. نکته جالبتر این مصاحبه نگاه هانکه به دیگر کارگردان بزرگ خشونت ساز سینما، تارانتینو است که به شدت به او حمله میکند. خشونت هولناک، سادیستی و ملتهب هانکه در مقابل خشونت تفننی، مضحک و به همراه مقادیر زیادی خون، گلوله و شمشیر تارانتینو. یادداشت بعدی، جواب تارانتینو به این انتقادات مرسوم به نوع پرداختش به خشونت ونگاهی به مختصات سینمای او خواهد بود.
****
آقای هانکه! شما جایزه نخل طلای امسال را به خاطر فیلم شُکبرانگیز «روبان سفید» بردید. امیدوارم در اسکار هم شانس بیاورید و داوران بعد از این همه سیاهی در فیلم به معالجه نیازمند نشوندَ!
هانکنه: سیاهی؟! فیلم من دربردارنده یک داستان عاشقانه زیباست که به هیچ وجه تاریک نیست و لحظاتی ظریف دارد. ولی من در جایگاهی هستم که فقط وجوه سیاه آن را به تصویر بکشم. من عاشق مردم هستم ولی هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی دوستداشتنیترین آدمها نیز همیشه دوستداشتنی باقی بمانند. هر یک از ما قادر به انجام هر کاری هستیم فقط باید در موقعیت مناسب آن قرار بگیریم.
فیلم «روبان سفید» یک روستای آلمانی را در سال 1913 و 1914 کمی قبل از آغاز جنگ جهانی اول به تصویر میکشد که در آن رفتارهای خشونتبار عجیبی رخ میدهد. روابط انسانی در روستا شدیداً دچار مشکل شده است. هیچ قهرمانی وجود ندارد و هیچ رستگاریای در کار نیست. آیا شما واقعاً اینچنین نگاه منفیای نسبت به انسانیت دارید؟
هانکنه: نگاه من به انسانیت منفی نیست. ولی جهانی که ما در آن زندگی میکنید زیر سلطه آشفتگیهاست. من فکر میکنم که کارکرد درام این است که تنشها را نشان دهد و این چیزی است که برای من بسیار جدی است.
فیلمهای شما هیچ راه حلی برای دوگانگی زندگی ارائه نمیدهد. شما بینندگان خود را در یک وضعیت یأس رها میکنید.
هانکنه: این احساس شما [نسبت به فیلمهای من] است. هر بحثی در برابر احساسات بیفایده است. درعین حال هر تفسیری نیز صحیح است چون در ذهن دریافت کننده آن رخ میدهد (در این مورد ذهن شما). در این معنا شما امیدوارانه در فیلم مشارکت کردهاید.
این به نظر [بسیار] پرتوقعانه است و نه سرگرم کننده.
هانکنه: و شما به مثابه یک بیننده انتخاب دیگری ندارید. شما در هر فیلمی، حتی آنانی که با پیشداوریهای شما موافق هستند، مشارکت میکنید. تنها کاری که من قصد انجام آن را دارم این است که مانع از این شوم که شما مستقل بمانید. هرچند شما همیشه میتوانید یک فیلم را نیمه کاره رها کنید. من هیچ مخالفتی با آن ندارم. در جریان اکران نسخه آمریکایی فیلم «بازیهای مسخره» من...
که در آن دو نوجوان یک خانواده را شکنجه میدهند...
هانکنه: خیلی از مردم از سینما خارج شدند. من میگویم: این فیلم کار خود را کرد، چون خوشی افرادی که خشونت را مصرف میکنند را از آنان گرفت.
شما احساس اعتبار میکنید وقتی که مردم سینما را ترک میکنند؟ این موضعی عجیب نسبت به مخاطبانتان است.
هانکنه: «بازیهای مسخره» یک مورد بخصوص است. این فیلم به قصد زدن سیلی توی صورت مخاطبان ساخته شده بود.
چرا ما باید به دیدن یک فیلم برویم تا فقط سیلی به صورتمان بخورد؟!
هانکنه: این یک جمله تحریکآمیز بود. سیلی یعنی بیننده شُکزده شود و شاید ناگهان همه چیز را متفاوت ببنید. یا شاید [درعوض] برروی برآورده شدن انتظارات اصرار ورزد و در این حالت مأیوس خواهد شد و سینما را ترک خواهد کرد. اگر میخواهید با قوت قلب قبلی به خانه برگردید بهتر است فیلمهای پررونق را ببینید.
ما دوست داریم با قوت قلب به خانه بازگردیم.
هانکنه: من باور دارم که کارکرد درام این نیست که شما را با قوت قلب قبلی به خانه برگرداند. این حتی در تراژدیهای یونان نیز هیچگاه هدف نبوده است. همه فیلمها فریبکار هستند، آنان به بیننده تجاوز می-کنند. بنابراین سوال این است که چرا من به بیننده تجاوز میکنم؟ تا اینکه آنان به فکر وادار شوند، تا اینکه از لحاظ ذهنی مستقل شوند و نقش خود را در بازی فریبکاری دریابند. من به هوشمندی آنان اعتقاد دارم. در بهترین حالت یک فیلم باید مثل پرش در آسمان باشد. فیلم باید گزینه پرواز کردن را پیش روی بیننده قرار دهد در حالی که پریدن در نهایت وابسته به اوست.
فیلمهای ترسناک تجاری جدید هم تصاویر و صحنههای آشفته کنندهای نشان میدهند. شیطان در آخر این فیلمها زنده میماند تا ساخت قسمتهای بعدی فیلم تضمین شود. آیا این فیلمها هم با مخاطب روراست هستند؟
هانکنه: این فیلمها خشونت را غیرواقعی و بنابراین قابل مصرف میکنند. مثل این است که سوار قطار وحشت شده باشید. من عامدانه به خودم اجازه میدهم که بترسم چون میدانم که هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد. یادم میآید وقتی که فیلم Pulp Fiction کوانتین تارانتینو بیرون آمد من در یک مهمانی نشسته بودم که مملوء از جوانان بود. آن صحنه معروف که در آن سر یک پسر منفجر میشد سروصدای زیادی به پا کرد. آنان فکر میکردند که صحنهٔ عالیای بوده و تقریبا از خنده داشتن میمردند.
و شما؟
هانکنه: من عصبانی شدم چون به نظرم بسیار غیرمسئولانه میآمد. من نمیتوانم خشونت را تحمل کنم. من به هر شکلی از خشونت فیزیکی حساسیت دارم. من را مریض میکند و این اشتباه است که آن را همچون چیزی سرگرم کننده قابل مصرف کنیم.
جالب است که شما این حرف را میزنید چون فیلمهای شما مملوء از خشونت است.
هانکنه: ولی آنان خشونت را نشان نمیدهند. آنان ارزش [معنایی] خشونت را از آن میگیرند و آن را چون [عاملی] برای جذابیت عرضه میکنند. به خاطر آنکه [خشونت] قبیح است. به نظر من کار کردن با تخیّل بیننده هوشمندانهتر است. تخیّل بیننده همیشه قدرتمندتر از هر تصویری است. صدای غژغژ کفپوش زمین همیشه بدتر از وجود یک هیولا درون خانه است.
میتوانیم فیلمهای شما را بدون هیچ نگرانیای ببنیم چون این ترسی که شما پیشنهاد میکنید در ما چیزی برنمیانگیزاند؟
هانکنه: این آدمهایی که شما توصیف میکنید وجود ندارند. من باور دارم که همه ما نسبت به وحشت وسوسه داریم. این یکی از شرایط بنیادین هستی انسان است.
انتهای پیام/