به اتفاق خانواده به عروسی دعوت شدهاید؛ ولی...
خبرگزاری تسنیم: اگرچه داستان کاهانی بکر و ناب است؛ ولی شیوه روایتی که وی انتخاب کرده به شدت فقیر است. همه چیز به یک سرهمبندی کودکانه میماند.
خبرگزاری تسنیم_ احسان زیور عالم
سال 1393، سال موجی از نمایشهایی بود که با استفاده از قراردادهای رئالیسم اجتماعی، تصویری بازنمایانه از واقعیت ملموس زندگی ارائه میدادند. «قصه ظهر جمعه»، «به مناسب ورود اشکان»، «ناصر سعید طهرانی» و... نمونههای موفقی بودند که خوشبختانه در بهترین سالنهای تهران روی صحنه رفتند و تابستان تئاتر تهران را پر مخاطب ساختند.
با شروع فصل پاییز، خزان این گونه نمایشی نیز آغاز شد و این موج تئاتری که در قبضه نسل جوان تئاتر ایران بود از حرکت ایستاد. حتی نمایش «خانهواده»، اثر تازه محمد مساوات نیز برخلاف اثر قبلیش، در فضایی کامل اکسپرسونیستی و غیررئالیستی رخ میداد و تجربه دیدن «قصه ظهر جمعه» دیگر برآورده نشد.
لذا با چنین تجربهای، در روز نخست 33 جشنواره تئاتر فجر، تالار استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر میزبان نمایش «به اتفاق خانواده» به نویسندگی و کارگردانی رسول کاهانی است که در ادامه همان موج تابستانی 93 است. «به اتفاق خانواده» داستان خانوادهای است که در روز عروسی پسر بزرگ، مسعود، متوجه بحران در رابطه میان عروس و داماد می-شوند. مسعود شب پیش، نازنین، عروس خود را مورد ضرب و شتم قرار داده است، در حالی که نازنین یک ماهه باردار بوده است. پزشک اعلام میکند نازنین به سبب سقط – که احتمالاً به سبب همان کتک زدن بوده است – دیگر قادر به بچهدار شدن نیست.
کاهانی در نقل داستان از همان قراردادهایی بهره میبرد که پیش از این در آثار مساوات و رشادت دیده بودیم و شاید حضور رشادت در مقام یکی از بازیگرها، تاثیر به سزایی بر چنین رویکردی داشته باشد. تمام سعی تیم اجرایی آن است که همه چیز واقعی و ملموس باشد. بازیها – بخصوص بازی بازیگر ژیلا – بازنمایی تیپهایی است که همواره با آنان سروکار داریم. البته بافت اجتماعی انتخابی از جانب کاهانی – و همچنین کارگردانان این موج – طبقه متوسط جامعه نیست؛ بلکه بیشتر شبیه به طبقه مهاجر پایین شهر میباشند که فقر عاملی اصلی تغییرات در روابط میان اعضای خانواده است.
اگر بازی واقعگرا را ملاکی برای پسندیده شدن از جانب مخاطب در نظر گیریم، «به اتفاق خانواده» نمره قبولی میگیرد و این احتمال وجود دارد، در صورت اجرا در شرایط مناسب، به فروش خوبی نیز دست پیدا کند. لیکن نمایش از فقر ادبی ویژه رنج میبرد، فقری که میتواند به مرور زمان اثر او را به چالش بکشد. این فقر در برخی از آثار این موج تئاتری همچون «تب تند ط» و «یوبیتسومه» نیز مشهود بود. این فقر در ساختار روایی اثر نمود پیدا میکند. اگر نمایش «به اتفاق خانواده» را به سه بخش مساوی تقسیم کنیم، دو سوم این نمایش در مقدمه و معرفی شخصیتها غوطهور میشود. سبک روایی این نمایش برپایه آن است که دو نوع شخصیت داستان را پیش برند: دسته نخست شخصیتهایی هستند که روی صحنه آنان را تماشا میکنیم و داستان را برایمان نقل میکنند و دسته دوم شخصیتهایی غایب هستند که در خارج از صحنه داستان را پیش میبرند.
به نظر میرسد شخصیتهای خارج از صحنه ارجحیت بیشتری نیز بر شخصیتهای روی صحنه دارند؛ چرا که کنش دراماتیک نیز از آن آنان است. برای مثال این نازنین است که گرهافکنی میکند، کنشی در نمایش ایجاد میکند و انگیزه-های شخصیتها را دگرگون میکند و هیچ یک از شخصیتهای درون صحنه از چنین قدرتی برخوردار نمیباشند.
اما این یک نقطه ضعف به حساب نمیآید و آن فقری نیست که مدنظر نگارنده است. فقر اصلی در چیدمان موقعیتهاست. دو سوم نخست نمایش کاهانی در مقدمه رخ میدهد، ناگهان پس از چهل دقیقه از گذشت نمایش به شکل کاملاً اتفاقی باجناقها درمییابند که نازنین باردار بوده، حال بد شده و اکنون به بیمارستان منتقل شده است. در عرض بیست دقیقه همه چیز تغییر میکند و نمایش بدون گرهگشایی به پایان میرسد. همه آن بیست دقیقه و کش و قوسهایش برای آن است که بدانیم نازنین دیگر باردار نمیشود.
اگرچه داستان کاهانی بکر و ناب است؛ ولی شیوه روایتی که وی انتخاب کرده به شدت فقیر است. همه چیز به یک سرهم-بندی کودکانه میماند. گویی نویسنده نمایشنامه توانایی کنترل داستان خود را نداشته و اگر نمایش بدون آن رخداد نهایی و با همان ضرباهنگ به انتها میرسید، به اثری مفرح و مخاطبپسند با یک شیوه روایی خاص – داستان بدون رخداد – تبدیل میشد تا اینکه فاجعه روی صحنه عامل خندههای مخاطب شود.
انتهای پیام/