«دورهمی زنان شکسپیر»: میل به تماشای ستارههای رسانهای مهمتر از «بورلسک پست» نمایش
خبرگزاری تسنیم: «دورهمی زنان شکسپیر» از نوع «بورلسک پست» است. میل به تماشای «ستارههای رسانهای سینما» چنان تماشاگران غیرجدی تئاتر را مسخ کرده که بالکل محتوای نمایش اهمیت خود را از دست داده است. نمایشی که محتوایی فراتر از «دورهمی» ندارد.
خبرگزاری تسنیم_ وحید شیخییگانه
ما برای چه آمدهایم؟ آنها برای چه آمدهاند؟ تکلیف ما با خودمان مشخص است. برای ما پیش از دیدن نمایش اهمیتی ندارد که بازیگران نمایش چه کسانی هستند، هر چند که با شروع نمایش حضور بازیگر با توجه به تواناییهایش اهمیت مییابد.
در نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» بازیگران مشهور سینما و تلویزیون حضور دارند که حضور هر کدام از آنها برای دقایقی بدون در نظر گرفتن تواناییهایشان میتواند مسبب جذب تماشاگران زیادی به سوی تماشاخانه ایرانشهر شود. بدون شک ما مخالف حضور بازیگران سینما بر روی صحنه تئاتر نیستیم کما اینکه در تئاتر دیگر کشورها همیشه حضور جسته گریخته بازیگران سینما بر روی صحنه سبب جذب تماشاگر میشود همانند حضور «داستین هافمن» در تئاتر برادوی که تماشاگران برای دیدن او دست و پا میشکستند و یا حضور «ژرار دوپاردیو» بازیگر فرانسوی که او نیز به اندازه خود برای تماشاگران غیر جدی تئاتر همواره جذاب بوده است. البته باید به این امر توجه داشت که بازیگران یاد شده خود بازیگران قابلی در تئاتر بودهاند که بعدها به سینما راه پیدا کردهاند. به عنوان مثال میتوان به حضور «پرویزپرستویی» بازیگر توانمند سینما اشاره کرد که پیش از سینما بازیگر تئاتر بوده و سالها پیش در دورانی که محمد رحمانیان هنوز «تئاتر»، روی صحنه میبرد درنمایش «فنز» یکی از به یادماندنیترین نقشهای تئاتری خود را بازی کرد. حضور پرستویی روی صحنه علاوه بر اینکه سبب جذب مخاطب بیشتری شده بود بر کیفیت کار رحمانیان نیز افزوده بود. به طوری که سالها پس از اجرا نیز همچنان در ذهن نگارنده جا افتاده است که کسی جز پرستویی توانایی بازی نقش مجری برنامه هواشناسی را نداشت.
حال چند صباحی است که حضور بازیگران سینما در نمایشهای مختلف دیده میشود که بازخوردهای آن متفاوت است. البته بسیاری از این نمایشها عمدتا متنهای نمایشی ضعیفی دارند که به واسطه حضور یک چهره سینمایی سعی در پنهان کردن ضعفهای متون خود دارند که البته این ترفند در اغلب اوقات چندان کارگر نمیافتد.
نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» از متون نمایشی ضعیفی محسوب میشود که تنها کارکرد آن «وقت گذرانی» است. داستان نمایش به ماجرای پایان نامه یک زن درباره شخصیتهای زن نمایشنامههای شکسپیر میپردازد و بعد مهمانی زنان به میزبانی ژولیت. نمایشنامه از یک پرولوگ و اپیلوگ تشکیل شده است که سعی بر آن دارد که به نمایشنامه انسجام بخشد و مهمترین بخش نمایش همان مهمانی زنان است. اگر به این موضوع نپردازیم که نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» کمدی است یا درام (درام به اداعای کارگردان اثر!!!) میتوان گفت که این نمایش اثری است که به گونه نمایشی «پارودی» پهلو میزند. هر کدام ازشخصیتهای نمایشنامههای شکسپیر یک ویژگی عمده آنها که بعضا هامارتیای شخصیت نیز محسوب میشود به هجو کشیده میشود. حتی زنده کردن شخصیتها و مهمانی آنها نیز نوعی هجو موقعیت است.
پارودی در واقع نوعی تقلید طنزآمیز است. شاخهای از طنز است به قصد اصلاح و نیز استهزاء. پارودی به سه گونه لفظی، صوری، درون مایهای وجود دارد که «دورهمی زنان شکسپیر» از نوع پارودی درون مایهای محسوب میشود. پارودی زیر مجموعه بورلسک عالی است. بورلسک به معنای شوخی و استهزا است و در اصطلاح ادبیات، تقلیدی کمیک است از اثری ادبی که وجه ممیز آن اغراق مسخره آمیز است. ویژگی اصلی بورلسک همساز نبودن موضوع و سبک اثر است. برخی منتقدان باتوجه به موضوع و سبک اثرادبی، به دو نوع بورلسک عالی و پست قائل شدهاند. اگر سبک اثر تقلیدی جدی و موقر باشد و موضوع آن مضحک و تمسخرآمیز، با بورلسک عالی روبرو هستیم و چنانچه لحن و بیان آن ناموقر و سبک باشد و موضوعش جدی و سنگین با بورلسک پست مواجهایم.
با این تعریف میتوان گفت که «دورهمی زنان شکسپیر» از نوع «بورلسک پست» به شمار میآید. زیرا موضوعاتی که مورد استهزاء و شوخی قرار میگیرند در اصل اثر موضوعی جدی هستند مانند پریشانی افلیا یا مرگ ژولیت و حتی دستمال دزدمونا و شک اتللو به همسرش که در نمایش «دورهمی....» مورد استهزاء قرار میگیرند.
محتوای این نمایش ناخواسته و یا آگاهانه از مسئله عشق فاصله میگیرد و به مسئله خیانت میپردازد. زنان نمایش به زبان شوخی با برملا ساختن اسرار خود از تمایلاتشان نسبت به دیگران میگویند. این موضوع در سرتاسر نمایش سایه افکنده است و میتوان گفت نمایش در پی القای عادی بودن تمایلات نسبت به مردان دیگر از سوی زنان است البته با چاشنی شوخی و خنده.
خوشبختانه حضور دو بازیگر تئاتر سحردولتشاهی و نسیم ادبی علیرغم بیمایه بودن محتوای نمایش تا حدود زیادی تحمل نمایش را آسان نموده است. تماشاگرانی هستند که خسته شدهاند و قصد خروج از سالن را دارند اما مجال حرکت ندارند. میل به دیدن ستارههایی همچون مهناز افشار و بهنوش بختیاری چنان تماشاگران غیرجدی تئاتر را مسخ نموده است که بالکل محتوای نمایش اهمیت خود را از دست میدهد. گویی که تماشاگران این نمایش هم به مهمانی ژولیت دعوت شدهاند که زرق و برق لباسهای مهمانان را ببینند و یا شاهد حرکات عجیب و بی معنای ملکه کلئوپاترا (بهنوش بختیاری) باشند. این ادعای بهاره رهنما کارگردان نمایش که بهنوش بختیاری را مستعد بازی کردن تئاتر میداند بدون شک یک شوخی محسوب میشود. اگر به بهنوش بختیاری مجال کارهای بی معنا و ادا و اطفارهای مسخره داده نشود و به جای شوخیهای فی البداهه چند خط دیالوگ درست و حسابی داده شود آن گاه عیار بختیاری برای بازی در تئاتر مشخص میشود و مسلما او به همان سینما و تلویزیون باز میگردد که برای هر دیالوگ سادهای به تعداد ستارههای آسمان مجال تکرار وجود دارد.
وجود اسپانسر برای این نمایش و آن هم از نوع اسپانسر غنی (حسین هدایتی) و جذب تماشاگران عمدتا غیر جدی تئاتر چه عوایدی برای تئاتر کشور دارد؟ مسلما نکته در خور توجه برای هر نمایشی که متاسفانه بیش از 99 درصد نمایشها فرصت دستیابی به آن را ندارند؛ داشتن اسپانسر است که البته نمایش «دورهمی زنان...» از آن بهرمند است. اسپانسر تمام هزینههای تولید را بر عهده میگیرد. حتی دستمزد بازیگران که در این نمایش نمیتوان انتظار داشت که بازیگران سینما به نرخ بازیگران تئاتر میل به حضور در صحنه تئاتر داشته باشند. از طرفی حضور ستاره سینما تماشاگر را به سوی سالن جذب میکند پس درآمدزایی کافی برای این نمایش هم وجود دارد تا اسپانسر هزینه انجام داده شده خود را جبران کند. به این میگویند یک سرمایه گذاری مطمئن و این سوال همچنان وجود دارد که آیا بازیگران حرفهای تئاتر که ماهها و چه بسا به سالی هم باید انتظار تسویه حساب با مرکز هنرهای نمایشی را داشته باشند؛ روزی فرصت داشتن قراردادهایی از نوع بازیگران سینما در عرصه تئاتر را خواهند داشت؟
آیا توجه شده است که عده ای میگویند این گونه نمایشها فقط مجالی است برای ارضای نیاز ستارههای سینما؟ آیا این تعبیر درست است که آنها صحنه تئاتر را هم به تسخیر خود درمی آورند و چه بسا در آینده از افتخارات و تواناییهای خود در بازی کردن در تئاتر یاد کنند؟ آیا این قضاوت کف سالنها صحیح است که آنها با اختلاف فاحشی از لحاظ دستمزد نسبت به سایر بازیگران تئاتر صحنه را ترک میکنند تا در آینده به حضور کوتاه خود فخر بفروشند؟ اینها سؤالاتی جدی ولی با پاسخ هایی مبهم است.
در این میان باید این سوال را نیز مطرح کرد که در این میان شورای نظارت و ارزشیابی کجاست؟ آیا باز بینان این نمایش عکسی یادگاری با عوامل دارند؟ آیا آنها به این فکر کردهاند ارزش نمایش بهاره رهنما ایرانشهر است یا مثلا سالن چند منظوره پارک جنگلی چیتگر؟ بازبینان نمایش تنها به قصد عکس یادگاری با بازیگران چهره نمایش که به آن جا نرفتهاند. قطعاً نظارت و ارزشیابی برایشان مهم باید باشد. آیا تماشاخانه ایرانشهر سالنی معتبر برای دورهمیهای چند نفره است؟ مشخص است که پاسخ این سؤال را چه کسی باید بدهد.