انتشار کتاب خاطرات شهید «علی خلیلی» در سالگرد تولد این شهید
خبرگزاری تسنیم: مدیر انتشارات تقدیر گفت: در آخرین کتابهای خاطرات شهدا به سراغ شهید علی خلیل، شهید پلارک، شهید مهدی نجمی و شهید محمدعلی رحیمی رفتهایم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمد عامری، مدیر انتشارات تقدیر در گفتوگو با تسنیم با اشاره به استقبال خوانندگان از کتاب «موحد» که به موضوع خاطرات شهید موحددانش پرداخته است، گفت: اکنون در حال تدوین و انجام کارهای نهایی بر روی دو کتاب خاطرات جدید از شهید پلارک و شهید مهدی نجمی هستیم و این کتابها بزودی منتشر میشود. شهید نجمی از یک چشم نابینا بوده است و در شب شهادت امام علی علیه السلام مجروح شده و شب شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها به شهادت میرسد.
وی افزود: تعدادی از دانشجویان برخی از دانشگاههای تهران نیز تاکنون تلاشهای زیادی را برای جمعآوری خاطرات شهید علی خلیلی در ماههای گذشته و به خصوص ماه مبارک رمضان انجام دادهاند که این کتاب نیز به زودی آماده انتشار میشود.
عامری تصریح کرد: در این خاطرات، تلاش شده است که کتاب پربار و کاملی در مورد این شهید و از منبع خاطرات دوستان و آشنایان و خانواده این شهید و در حدود 50 صفحه منتشر شود. تلاش داریم که بتوانیم این کتاب را در روز تولد این شهید و یا سالگرد وی رونمایی کنیم.
مدیر انتشارات تقدیر همچنین از فعالیت این انتشارات بر روی کتاب شهید سیدمحمدعلی رحیمی، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان خبر داد که این شهید در حمله تروریستی به سفارت ایران در پاکستان به شهادت رسیده است.
وی با اشاره به محتوای این کتاب تصریح کرد: در این کتاب تلاش کردهایم که به خاطرات این شهید از نظرگاه همسر وی بپردازیم. تاکنون نیز حدود 170 صفحه مطلب ابتدایی از خاطرات این شهید جمعآوری شده است که تلاش میشود این کتاب نیز به زودی آماده انتشار در همین انتشارات و یا انتشاراتهایی که مذاکرات اولیه با آنها انجام شده است، شود.
پدر شهید محمدعلی رحیمی در خاطرهای در مورد پسر شهید خود میگوید: داشتم پیرمرد میشدم و بچه هایم بزرگ شده بودند. دلم می خواست بتوانم برای هرکدام سرپناه مستقلی فراهم کنم. ولی توان مالی نداشتم. فکر و خیال های ناامید کننده هجوم آورده بود به ذهنم. آهی از سر حسرت کشیدم. همان وقت محمد علی در را باز کرد. چهره مهرباش قاب نگاهم را پر کرد. مثل همیشه آمده بود بهمان سر بزند. گفت:
چرا ناراحتید؟
اخم هایم که در هم می رفت سریع علتش را جویا میشد.
سفره دلم را برایش باز کردم. از رویاهایی که برای او و خواهر برادرهایش داشتم گفتم. از غصه خانه نداشتنشان و خالی بودن دست و بالم. خوب گذاشت درد و دل کنم. تمام که شد با آرامش خاص خودش نگاهم کرد.
این فکرها چیه؟ خونه آخرت آدم باید خوب باشه. این دنیا که مهم نیست.
انتهای پیام/