ماجرای دروغین دانشجویان کشته شده در ۱۸ تیر/ دانشجویی که با گریه میگفت "من زندهام"
خبرگزاری تسنیم:"یکشنبه که اطلاعیه کشتهشدگان ادعایی اعلام شد یکی از دانشجویان دانشکده حقوق که اسمش را به عنوان کشته این حوادث اعلام کرده بودند، کارت دانشجوییاش را در دستش گرفته بود و با حالت بغض و گریه مُدام فریاد میزد که من زندهام."
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، مالک شریعتی در سال 78 از دانشجویان دانشگاه تهران و از فعالان دانشجویی بود که در گفتوگوی مشروح با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم به بیان خاطراتش از آن ایام و فضای تشکلهای دانشجویی و مواجهه دانشجویان حزباللهی با حادثه کوی دانشگاه پرداخته است.
-تسنیم: در سال 78 دانشجوی چه رشتهای بودید؟
شریعتی: من ورودی سال 1377 دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم. رشتهام هم مهندسی شیمی بود. سال دوم دانشجویی من مصادف شد با اتفاقات کوی دانشگاه تهران. اوائل فعالیتهای دانشجوییام در بسیج دانشکده بود. دانشگاه تهران و به خصوص دانشکده فنی سیاسیترین مکان دانشجویی بود و خیلی زود آدم را در کوره حوادث قرار میداد. من هم از دانشجویان فعال آن زمان بودم.
-تسنیم: در سال 78 مسئولیتی در بسیج دانشجویی داشتید؟
شریعتی: در آن مقطع از اعضای شورای بسیج دانشکده بودم.
-تسنیم: فضای جامعه و دانشگاهها در 18 تیر سال 78 چه وضعیتی دشت؟
شریعتی:سال 78 اوج فعالیتهای دانشجویی در کشور بود. تشکلهایی که اسم خود را تشکلهای اسلامی گذاشته بودند بازوی دانشگاهی جریانات تجدیدنظر طلب شدند. همه اینها متاثر از فضای تندی بود که بعد از روی کار آمدن دولت آقای خاتمی رقم خورد و جریاناتی که مدتها منتظر یک فرصت بودند، دانشگاه را به عنوان نوک پیکان حمله به نظام تلّقی کردند و گمان کردند میتوانند روحیه آزادیخواهی و آرمانخواهی دانشجو را در خدمت خودشان بگیرند و با این کار نظام را در منگنه قرار دهند.
آن زمان پُرسابقهترین و فراگیرترین تشکل دانشجویی "انجمن اسلامی" بود. تشکلهای دیگر به نسبت انجمن، سابقه کمتری داشتند. مثلا "بسیج دانشجویی" یک دهه هم از عمرش نمیگذشت و تجربه لازم کار تشکلّی را نداشت که بتواند آن چنان که باید، فعال باشد، اما "انجمن اسلامی" ریشه داشت و عملا هم پیوندهایی با جریانات چپ داشت و به همین دلایل توانستند در آن مقطع آن اتفاقات را رقم بزنند.
در هر حال عدهای به دنبال پیادهسازی تفکراتی بودند که در جمعها و محافلی چون "حلقه کیان" میگذشت. میخواستند ضربهای به نظام بزنند یا لااقل جبهه جدیدی را در فضای سیاسی در مقابل نظام ایجاد کنند.
شاید در سال 78 نمیشد به آسانی تحلیل کرد، اما آنچه که امروز روشن است این است که اتفاقاتی افتاد که طبق یک سناریوی بسیار امنیتی بود. خیلیها معتقدند ماجرای کوی یک فضای دانشجویی بود یا یک پدیده اجتماعی بود، اما به نظر من حوادث 78 یک طراحی کاملا امنیتی بود. ماجرای قتل های زنجیره ای، ماجرای قانون مطبوعات و اتهامی که به مجلس وارد کردند -که تحت تاثیر "سعید امامی" قانون مطبوعات را تغییر داده- و ماجرای روزنامه "سلام"، در واقع حلقههای یک برنامه امنیتی بودند.
-تسنیم: درگیریها از کجا شروع شد؟
شریعتی: ماجرا از کوی دانشگاه تهران آغاز شد. کمتجربگی، کجسلیقگی و اگر بخواهم مقداری تندتر بگویم؛ نفهمی بعضی از افرادی که خودشان را حامی نظام میدانستند در برخورد با یک موضوع امنیتی تاثیر بدی داشت.
نیروی انتظامی آن دوره کمتجربگی کرد و موضوع را ساده دید. حماقت برخی در برخورد با این اتفاق هم موثر بود. عملا آتش روی انبار باروتی ریختند که آماده انفجار بود. ورود آنگونه به کوی دانشگاه -که خود رهبری هم آن را فاجعه نامیدند- به دست دشمن گزگ داد تا بر این موج سوار شود.
توسعه عجیب و قارچی روزنامهها و مطبوعات قبل از این اتفاقات نشان میدهد که بستری را آماده کرده بودند تا با استفاده از آن با افکارعمومی جامعه هر کار که بخواهند انجام دهند.
صبح شنبه- 19 تیر- مردم یک باره با تیترهایی مواجه شدند که 10 برابر آنچه که در کوی اتفاق افتاده بود جامعه را دچار شوک کرد. روزنامههای اصلاحطلب در بیخبری و خلائی که بود توانستند جامعه را ملتهب کنند.
خاطرم هست در تظاهراتی که از دانشکده فنی تا کوی به راه انداختند پلاکاردهای عجیبی در دستانشان بود. من تا بیمارستان شریعتی همراه این جماعت بودم. کوی دانشگاه و دانشجو مورد آسیب قرار گرفته بود و انتظار این بود که شعارها و پلاکاردها درباره همین مطالبات باشد، اما دیدم که عکس "مصدق" دستشان است یا عکس افرادی که هیچ ربطی به اتفاقاتی که افتاده بود نداشتند یا حتی ربطی به فضای سیاسی حاکم بر جامعه نداشتند.
بالاخره عدهای بودند که موافق دولت و مخالف مجلس بودند و باید شعارها له یا علیه این دو نهاد میبود، اما بیشترین عکسهایی که دیدم نماد اختلافاتی بود که جریانات روشنفکر از سالها قبل با اصل نظام داشتند. دقیقا شبیه اتفاقات و مناظری که در فتنه سال 88 دیدیم. این جریانات در فتنه هم رسما اعلام کردند که ما آرزو داشتیم با "خمینی" تسویه حساب کنیم. رهبری هم اشاره کردند که ریشه فتنه در ماجرای سال 78 بود و علت اینکه فتنه اتفاق افتاد این بود که ماجرای 18 تیر برای جامعه تحلیل و موشکافی نشد و امروز اگر این تحلیل درباره فتنه هم به خوبی انجام نگیرد امکان دارد این جریان در سالهای بعد مجددا خود را نشان دهد.
در دانشگاه بچههایی که اهل تحلیل بودند، حتی اگر در جریان مخالف ما هم بودند خیلی در ماجرا دخیل نمیشدند. بیشتر دانشجویان سال اولی و دومی و اهل ماجراجویی یا دانشجویان شهرستانی که وارد فضای باز تهران شده بودند در آن هیاهو حضور پیدا کردند.
جریان مخالف به خصوص بر روی دانشجویان اقلیتهای دینی و قومی سرمایهگذاری کرده بود تا به این وسیله به اختلافات دینی و قومی هم دامن بزنند. خاطرم هست یکی از بچه هایی که هم رشته ما بود و اهل استانهای غربی کشور بود در دل ماجرا رفته بود و مثل اسفندی که روی آتش است به این طرف و آن طرف میدوید. من از او پرسیدم چه شده؟ گفت: "نمیدانم. مهم این است که الان فضایی ایجاد شده که ما یک کاری انجام دهیم." او تحلیلی نداشت که الان چه اتفاقی افتاده و باید چه کار کرد؟ بیشتر دنبال هیجانی بود که احساس میکرد باید یک نقشی ایفاء کند و ماجرا را یک سکوی پرش برای خودش تلقی میکرد.
-تسنیم: روزهای منتهی به راهپیمایی 23 تیر چگونه گذشت؟ فضای دانشگاهها چه وضعیتی داشت؟
شریعتی: ایام امتحانات بود، اما جریان مخالف با بر هم زدن جلسات امتحان و تحریک دانشجویان به امتحان ندادن، امتحانات را لغو کردند. فضا به شدت غبارآلود بود. تعریف فتنه هم همین است، یعنی معلوم نبود اصل ماجرا چیست؟ فضای اطلاعرسانی یک سویه بود. صدا و سیما هم متاسفانه از ماجرا عقب مانده بود. شایعات در دانشگاه به شدت زیاد بود.
من خاطرم هست یکشنبه که اطلاعیه کشتهشدگان ادعایی کوی را بر روی بُرد زدند، یکی از دانشجویان دانشکده حقوق که اسمش را به عنوان کشته این حوادث اعلام کرده بودند، کارت دانشجوییاش را در دستش گرفته بود و با حالت بغض و گریه مُدام فریاد میزد که من زندهام. شهرستانی بود و خانوادهاش وقتی اسمش را جز کشته شدگان دیده بودند نگران شده بودند. جالب است که این اسامی هم با هدف انتخاب شده بود. بچههای شهرستانی را انتخاب کرده بودند که اولا به راحتی نمیشد زنده بودنشان را ثابت کرد و دوم اینکه با نگران کردن خانوادههای این بچهها میخواستند فتنه را به شهرستانها گسترش دهند. تا اینکه فکر میکنم روز دوشنبه یا سهشنبه بود که تلویزیون با تعدادی از این افرادی که به عنوان کشتهشدگان مطرح شده بودند، مصاحبه کرد.
یکی از دوستان ما تعریف میکرد که سهشنبه نزدیک چهار راه امیرآباد، درگیری جدی بود. تعدادی از افرادی که دانشجو هم نبودند، آمده بودند در درگیری و ظاهرشان هم طوری بود که نمیشد تشخیص داد کدام طرفی هستند. دوستم میگفت یکی از آنها را دیدم که اول از داخل جمعیتِ معترضین به سمت نیروهای انتظامی هجوم میبرد و فحاشی میکرد و همین آدم دقایقی بعد در قالب نیروهای حکومتی دانشجویان را ضرب و شتم میکرد. انگار او را اجیر کرده بودند بنزین بریزد بر آتش و دوطرفه بازی کند.
به نظرم چیزی که توانست در آن مقطع قضیه را ختم کند، محکم ایستادن بچههای انقلابی بر این امر بود که باید صف دانشجو از غیر دانشجو جدا شود. پافشاری بر اینکه دانشجو باید در داخل دانشگاه اعتراض کند، چون به خیابان که کشیده میشود، منافق و ... می آیند در درون ماجرا و دیگر قابل جمع کردن نیست.
بچههای بسیج دانشجویی خیلی تلاش کردند "شورای متحصنین" اطلاعیه دهند که اعتراضات از این به بعد در داخل دانشگاه است، اما آنها این کار را نمیکردند چون برگ برندهشان این بود که توانسته بودند اعتراضات و اغتشاش را به شهر بکشانند.
شورای 5 نفرهای که به عنوان "شورای متحصنین" مطرح شده بودند -که یکی از آنها همین آقای "علی افشاری" بود که الان در آمریکا پناهنده است- هیچ کدامشان دانشجوی دانشگاه تهران نبودند. آن قدر اتفاقات سریع میافتاد که کسی نمیپرسید که به قول شما کوی "دانشگاه تهران" مورد هجمه قرار گرفته، بنابراین اعضای شورای متحصنین باید دانشگاه تهرانی باشند، اما چرا هیچ کدامشان دانشجوی "دانشگاه تهران" نیستند؟!
روز دوشنبه-21 تیر- و همزمان با آن دیدار معروف و تاریخی رهبری با دانشجویان و سخنرانی ایشان، دوستان در قالبی خارج از تشکلهای دانشجویی اطلاعیهای را تنظیم کردند مبنی بر اینکه ما ضمن اینکه حق دانشجویان را بر پیگیری اتفاقاتی که افتاده محفوظ میدانیم و خودمان هم پیگیر هستیم، اما چون اصل ماجرا در حال به حاشیه رفتن است و عدهای در حال سوار شدن بر اعتراضات دانشجویان هستند، از این به بعد همه اعتراضات دانشجویان در داخل دانشگاه است و هیچکس خارج از دانشگاه از ما نیست و اتفاقا از نیروهای امنیتی و نظامی درخواست میکنیم که با کسانی که میخواهند مطالبات دانشجویان را به حاشیه ببرند برخورد کند.
این اطلاعیه را صدا و سیما آن زمان پخش کرد. روزنامههای همراه انقلاب چون کیهان و ... هم منتشرش کردند و ورق برگشت. آن اطلاعیه، اطلاعیه دقیق و خوبی بود. چند محور هوشمندانه داشت. محور اولش این بود که ما مطالبات دانشجویی را به رسمیت میشناسیم. بالاخره عدهای در کوی آسیب دیده بودند و واقعا هم آسیب جدی بود حتی بچههای بسیجی دانشگاه لطمه دیده بودند و دفتر بسیج کوی هم تخریب شده بود.
نکته دوم این بود که دانشجویان حق اعتراض دارند. یعنی هم آسیب را به رسمیت شناخته بودند هم نفس اعتراض را و سوم اینکه ما صَفِمان را از مخالفان نظام جدا میکنیم. این مرزبندی خیلی به جا و موثر بود. اثر این اطلاعیه این بود که "شورای متحصنین" در شرایطی قرار گرفتند که نه میتوانستند اطلاعیه را رد و نه تایید کنند، چون اگر رد میکردند یعنی با مُفادش مخالفند. در حالی که مُفاد اطلاعیه مُفادی بود که هیچ نقصی نداشت و اگر تاییدش هم میکردند نمیتوانستند برنامهها و اهداف خودشان را عملی کنند. در نتیجه در شرایط انفعال قرار گرفتند و این اطلاعیه کار خودش را کرد. بعد از این اطلاعیه کم کم حضور دانشجویان در خیابان کمتر شد.
نکته دیگری که به ذهنم میرسد، از خودگذشتگی بچههای بسیج دانشجویی بود. خاطرم هست آقای "سید نظام الدین موسوی"، آن زمان مسئول "بسیج دانشکده حقوق" بود. یک بار در درگیریها آجری به بدنش اصابت کرد و مجروح هم شد، اما باز ایستاد در صحنه و به بحث با دانشجویان و روشنگری ادامه داد. یا دکتر زاکانی در یکی از همان روزها و در ماجرایی پایش شکست. با همه این حرفها بچهها پای کار ایستادند و از جان مایه گذاشتند تا ماجرا فیصله پیدا کند.
-تسنیم: در روز 23 تیر چه گذشت؟
شریعتی: تصور اولیه این بود که یک تجمع یا نهایتا یک راهپیمایی کوتاه دانشجویی خواهد بود از دانشگاه تا میدان انقلاب. چنین برنامهریزی شده بود، اما آن سیل جمعیت که آمد عملا تبدیل شد به یک راهپیمایی در سطح راهپیماییهای 22 بهمن و ماندگار شد.
مردم همیشه در جایی که احساس خطر کنند به صحنه می آیند. "9 دی" هم همین طور بود. از این به بعد هم هر زمانی مردم نسبت به انقلابشان احساس خطر کنند، میآیند و دشمن را مایوس میکنند. شاید درخواست ما و امثال ما عامل مهمی نبود برای به میدان آمدن مردم، بلکه دفاع از اصل نظام برای مردم انگیزه شد. دفاع از خون شهیدان باعث شد. امیرالمومنین(ع) تعبیری دارند که "نیروهای مومن ابرهای متراکمی هستند که نمی بارند، نمیبارند، اما وقتی میبارند سیلی ایجاد میکنند که همه چیز را با خودش میبرد." مردم ما همین طورند. صبر میکنند، اما در جایی که باید، سیل ایجاد میکنند. 23 تیر هم واقعا مصداق همین کلام امیرالمومنین(ع) بود.
-تسنیم: عناصر بیگانه چه تاثیری در ماجرای کوی دانشگاه داشتند؟
شریعتی: الان اگر بخواهیم از دست داشتن دشمن در آن حادثه صحبت کنیم، نیاز زیادی به آوردن شواهد نداریم، چون امروز دیگر قضیه روشن شده است و هم خودِ سرویسهای خارجی اعتراف کردهاند که در آن ماجرا دخالت کردهاند و هم آن آدمهایی که در حوادث آن سال دخیل بودند-مثل علی افشاری و ... – الان در دامن دشمن هستند. این پیوند آن قدر محکم و روشن است که دیگر نیاز به استدلال ندارد، اما آن موقع راحت نمیشد از دست خارجی صحبت کرد.
آن زمان ابزارهای ارتباطی مثل امروز نبود که افراد بتوانند به راحتی و سرعت دادههایی را به آن سوی دنیا منتقل کنند. پس اگر فیلمی از حوادث اطراف کوی بلافاصله در شبکههای بیگانه پخش میشد به این معنا بود که کسانی در این طرف با آنها همکاری میکنند و برایشان خوراک میفرستادند.
من خودم ندیدم، اما دوستان تعریف میکردند که ما میدیدیم کسانی از پنجرههای خانههایی که رو به روی کوی دانشگاه بود در حال فیلمبرداری هستند. فیلمهایی که در bbc پخش میشد زاویه پخششان از همان زاویه بود و معلوم بود که عدهای در خانههای اطراف کوی مشغول کار برای رسانههای دشمن هستند.
نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور بعدا کشف کردند که طی چند سال، افراد ضدانقلاب خانههای اطراف کوی را خریداری کرده بودند تا پایگاهی در آن حوالی داشته باشند. این ماجرا مثالی بود برای اثبات اینکه پیوستگی و پیوندی بین عاملان داخلی حادثه کوی با بیگانه بود. یا همان بحثی که قبلا عرض کردم. اینکه مطالبات گاهی در تجمعات آن روزها فراتر از بحث آسیب کوی بود. حرفهایی مثل رد اصل نظام و ... مطرح میشد که این هم نشان میدهد کسانی میخواستند ماهی خودشان را از آن فضا بگیرند. به نظرم دشمن بیگانه حتما عوامل رسانهای، عملیاتی، داخل دانشگاهی و سیاسی در دولت-که اگر پافشاری نیروهای انقلاب نبود برخی دستورات را برای جمع کردن ماجرا نمیدادند- داشت.
-تسنیم: پس از فتنه 18 تیر فضای دانشگاه چگونه بود؟ انجمن اسلامی چه حال و احوالی داشت؟ فضا برای نیروهای حزباللهی چه طور بود؟
شریعتی: راهپیمایی 23 تیر به تشکلهای انقلابی دانشگاه اعتماد به نفس داد. از 78 به بعد تشکلهای انقلابی فعالیتشان بیشتر شد. بعد از ماجرای کوی، دست جریان مقابل ما رو شد. چه جریانات داخل دانشگاه و چه افرادی که در بدنه دولت به دنبال خیانت بودند. همین موضوع زمینه برای انشعاب درون این تشکلهای به اصطلاح اسلامی را فراهم کرد.
دانشجویانی که حتی دیدگاه به اصطلاح چپ داشتند، اما چون با اصل نظام مخالفتی نداشتند با نیروهای رادیکال این تشکلها مخالف بودند و بعدها طی فرآیندی "دفتر تحکیم وحدت" نیروهای تندش را بیرون ریخت. البته همچنان غلبه با نیروهای چپِ طرفدار دولت خاتمی بود. به نظرم همین پالایش درونی دفتر تحکیم از اتفاقات خوب آن مقطع بود. بعد از این ماجراها کم کم تشکلهای انقلابی رفتند سراغ پیگیری مطالبات اصلی و بزرگتری چون عدالتخواهی، مبارزه با مفاسد، مبارزه با غربگرایی و...
نکتهای هم راجع به دوستان تحکیمی بگویم. در یکی از تجمعاتی که در دانشگاه بود، همین جماعتی که امروز مدافع آقای هاشمیرفسنجانی هستند با الفاظ بد علیه ایشان شعار می دادند. کلا در آن مقطع ما از زبان آدمهای "دفتر تحکیم" بدترین توهینها را نسبت به آقای هاشمی میشنیدیم. ما که هم آن موقع و هم الان منتقد هاشمی بودیم، هیچ موقع این مرزها را نشکستیم و اینگونه عمل نکردیم. اگر واقعا این شعار "اعتدال" و پرهیز از تندروی اصالت داشته باشد، قاعدتا این عده باید از گذشته خودشان پشیمان شده باشند.
-تسنیم: با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. اگر در پایان مطلبی دارید بفرمایید.
شریعتی: میتوان از این اتفاقات چند استفاده کرد و برای آینده فکر کرد. نکته اولی که به ذهنم میرسد این است که همانطور که رهبری فرمودند"ریشه فتنه 88 در حوادث 78 بود." و ده سال طول کشید تا معرکه مجددی را راه بیندازند، امروز هم اگر ما در غفلت باشیم و گمان کنیم ابعاد فتنه را شناختهایم و نیاییم از وقایع بعدی پیشگیری کنیم، ممکن است دوباره این مسائل دامن گیرمان شود. به خصوص در بین نیروهای جوان انقلاب.
رهبری در آسیبشناسی "نیروهای جوان انقلابی" تعبیری دارند به عنوان "انقلابی منفی" که هم تعبیر جالبی است. هم تعبیری هشدار دهنده و نگرانکننده. ایشان میفرمایند "یک سری از افراد هستند که انقلابی هستند و در مقام حرف از انقلاب دفاع میکنند، اما وقتی پای عمل فرا میرسد منفعلند و منتظرند دیگران کار کنند. دیگران فعالیت کنند." این میشود معنای "انقلابی منفی".
اگر همه آن بچههایی که در سال 78 یا 88 در دانشگاه یا جامعه بودند میخواستند صرفا منتظر باشند، شاید خیلی از ماجراها حل و فصل نمیشد.
نکته دوم اینکه اگر نیاز لحظه به درستی تشخیص داده و به آن عمل نشود فایدهای ندارد و دشمن کارش را خواهد کرد. مثالش همان اطلاعیهای است که در سال 78 بچه حزب اللهیها منتشر کردند که شرحش دادم. گاهی نیاز به درستی شناسایی میشود، اما جسارت عمل وجود ندارد. این هم کافی نیست، پس "تحلیل درست" و "عملِ به موقع" باید همراه هم باشد.
نکته سوم که شاید از همه این حرفها مهمتر باشد این است که هرچه قدر هم ما برنامهریزی کنیم، تلاش کنیم، فکر کنیم، اگر توکل و واگذاری امر به خدا را نداشته باشیم، کار پیش نمیرود. میبینیم وقتی کار خیلی پیچیده و سخت میشود خودِ رهبری چگونه رفتار میکنند. در خطبههای نمازجمعه استعانتشان به امام زمان(ع) است، یعنی اگر توکل و توسل نباشد همه تدابیر، فکرها و برنامهریزیها به نتیجه نمیرسد و مردم هم به همین واسطه است که در صحنه حضور پیدا میکنند.
انتهای پیام/