افراطگری دولت گذشته باعث شد احمدینژاد رئیسجمهور شود
خبرگزاری تسنیم: نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه رسانه و قلم میتواند رشددهنده و میتواند زهرآلود باشد و به همین دلیل فرهنگ باید مدیریت شود، گفت: اگر دولت یازدهم همهچیز را رها کند دچار مشکل میشود.
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری تسنیم اولین برنامه "شناسنامه" در سال 93 این هفته با حضور حسین مظفر نماینده مردم تهران در مجلس و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از شبکه سه سیما پخش شد.
مظفر در بخش ابتدایی این مصاحبه تلویزیونی در مورد دوران تحصیل خود در دانشگاه تهران، گفت: من در تهران معلم بودم و در مدرسه مهرگان محله اتابک فعالیت داشتم که در آزمون ورود به دانشگاه سراسری شرکت کردم و در رشته راه و ساختمان دانشگاه کرمان قبول شدم.
وی خاطرنشان کرد: راستش اطلاع چندانی از شرایط آنجا نداشتم، اما چون قبول شده بودم انتقالی را گرفتم و به کرمان رفتم. اما بنا به دلایلی نتوانستم درسم را در این دانشگاه ادامه دهم. یکی دو بار از بچههای دفتری دانشگاه شنیده بودم که بهدلیل فعالیتهای سیاسی که داری اسمت در دفتر مطرح شده، مراقب باش! تا اینکه یک روز آمدند گفتند شنیدهایم قصد دارند بیایند و تو را دستگیر کنند.
نماینده مردم تهران درمجلس با بیان اینکه همینطور که جیپهای ساواک وارد حیاط دانشگاه شد، من هم از در دیگر دانشگاه بیرون رفتم و بهسمت بیابانهای اطراف کرمان حرکت کردم و بهسمت تهران فرار کردم، افزود: این شد که درسم نیمهکاره باقی ماند و دیگر به کرمان بازنگشتم.
مظفر ادامه داد: من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و به همین دلیل از سال 48 در جلسات مذهبی حضور داشتم. سال 52 هم که سرباز شدم در پادگان افشاگریهای خودمان را داشتیم. فرمانده گردانمان یک فرد بهایی بود که چون با رژیم شاه مشکل داشت به من میدان داد و اجازه داد کارهایم را ادامه دهم.
وی اظهار داشت: سال 56 به زندان رفتم اما این موضوع زیاد طول نکشید و مصادف شد با ایام اربعین که بحث آزادی فضای سیاسی مطرح شده بود و از طرف دیگر معلمان منطقه بهدلیل دستگیری من اعتصاب کرده بودند و به همین دلیل هم مجبور شدند زود مرا آزاد کنند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان "سال 54 در پاکدشت زندگی میکردیم" خاطرنشان کرد: یک شب که به مسجد رفته بودم دیدم یک جوان خوشسیما به مسجد اضافه شده و بعد از مدتی با او دوست شدم.
"وقتی با او آشنا شدم متوجه شدم که نیاز مالی دارد و همراه زن و بچهاش در منزل محقری در پاکدشت زندگی میکند. بعد از چند وقت که با هم ارتباط داشتیم، یک شب پای محمد و محمود بروجردی در آنجا باز شد و بحثهای کار تشکیلاتی برای ما باز شد".
حاضر شدم ریشهایم را بزنم، ولی حضور خانم نامحرم را قبول نمیکردم
مظفر گفت: یک بار بحث انفجار کافه خانسالار مطرح بود. آمریکاییها آن زمان خیلی در امور ایران دخالت داشتند و به همین دلیل بچهها خیلی عصبانی بودند و میخواستند از طریق انفجار کافه خانسالار ضربه محکمی به آمریکاییها بزنند. اتفاقاً شهید بروجردی من را برای این کار انتخاب کرد و آموزشهای لازم را به من داد.
وی با اشاره به اینکه آنموقع ورود به کافه خانسالار مستلزم این بود که ریش نداشته باشید، و با کراوات، کیف سامسونت و همراه یک خانم بیحجاب ورود پیدا کنید، یادآور شد: ریشزدن و کراوات زدن زیاد برایم سخت نبود اما حضور با یک خانم نامحرم و بیحجاب برایم تبدیل به یک دغدغه شده بود. در نهایت گفتم من زیر بار نمیروم مگر اینکه امام یا نماینده امام مجوز این کار را صادر کند. گفتند ما به امام دسترسی نداریم اما فردی بهنام آقای خامنهای در مشهد هستند که نماینده امام هستند و میتوانید از ایشان اجازه بگیرید، من هم بلافاصله به مشهد رفتم و اولین دیدار من با آقا آن روز رقم خورد.
نماینده مردم تهران در مجلس ادامه داد: وقتی به مشهد رفتم دیدم جمعیت زیادی آمده تا ایشان را که تازه از تبعید بازگشته بودند ملاقات کنند. گفتم بروید و به ایشان پیغام دهید فردی از طرف محمود آمده! وقتی به حضور آقا رسیدم گفتم ما برای بچههای انقلابی دغدغه داریم که به پاسگاهها حمله میکنند تا اسلحه به دست بیاورند که در این حملهها یا بچهها شهید میشوند و یا یک سرباز از بین میرود.
"آقا این مسئله را بهشدت نهی کردند. نکته بعدی که با ایشان مطرح کردم همان مسئله انفجار کافه بود که فرمودند: هدف وسیله را توجیه نمیکند و شما نباید خلاف شرع کنید".
مظفر در ادامه مصاحبه تلویزیونی خود در پاسخ به این سؤال "روز پیروزی انقلاب کجا بودید؟" گفت: وقتی حضرت امام تشریف آوردند مجموعه گروههای مسلح در منزل یکی از آقایان جمع شدند و کارها بین افراد تقسیم شد و تیم حفاظت امام در مراحل مختلف مشخص شدند و من هم در گروه افرادی قرار گرفتم که در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا(س) از امام حفاظت میکردند.
وی اضافه کرد: من وقتی از زندان آزاد شدم، شهید رجایی و شهید باهنر هم جزو آزادشدگان بودند و به ایشان رسیده بود که فردی بهنام مظفر که معلم است دستگیر شده و... قبل از پیروزی انقلاب یک روز که در مدرسه بودم پیکی به مدرسه آمد و گفت: آقایی بهنام رجایی با شما کار دارد، و اینطور شد که با شهید رجایی آشنا شدم. شهید رجایی در این دیدار در مورد تشکیل انجمن اسلامی معلمان ایران و همچنین کمیته استقبال امام با من صحبت کردند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان این مطلب "وقتی موضوع استقبال از امام پایان یافت، برای بازجویی به زندان قصر و اوین رفتم و کمک کردم، اما شهید رجایی دوباره من را خواست و از من درخواست کرد در وزارت آموزش و پرورش فعالیت داشته باشم" اظهار داشت: این شد که بهعنوان اولین مسئولیتم، مدیر مدرسه معمار قصری خیابان خاوران شدم. بعد از مدتی رئیس منطقهای شدم که شهید رجایی در آنجا معلم بود. یک مدتی هم برای آموزش و پرورش ورامین مأموریت گرفتم. زمانی که شهید رجایی رئیس جمهور بودند هم من مدیرکل آموزش و پرورش تهران بودم.
بعد از شانزده بار عمل پایم سر جایش ماند
مظفر همچنین گفت: زمانی که برای اولین بار به جبهه رفتم هم رئیس آموزش و پرورش میدان قیام بودم. اولین اقداماتی که برای بازگشت شهدا به ایران انجام شد، دیگر نتوانستم نظام اداری را تحمل کنم و مرتب بین تهران و جبهه در رفت و آمد بودم. ماه اول حضورم در جبهه و در جریان آزادسازی آبادان بود که روی مین رفتم و مجروح شدم و بعد از شانزده بار عمل پایم سر جایش ماند.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: در عملیات مرصاد همه خانواده ما در جبهه بودند و فقط مادرمان در خانه ماند. بچهها زودتر رفتند و من تا مرخصی رد کردم یک گام از آنها عقب افتادم و پشت برادرهایم قرار گرفتم، در همین عملیات بود که سه برادرم شهید شدند و مسیر بهشت را میانبر رفتند.
نماینده مردم تهران با بیان "من جزو مسئولانی بودم که نمیتوانستم توجیه کنم چون مسئولم به جبهه نروم" ادامه داد: در ایام جنگ هم هر زمان حس میکردم باید به جبهه بروم، میرفتم. پایان جنگ معاون بنیاد شهید بودم و بعد از جنگ هم بحث وزارت آموزش و پرورش مطرح شد. فضای انقلاب و دوران جنگ خیلی عجیب بود و جامعه ما باید آرزو کند که فرهنگ آن روزها دوباره بازگردد.
"راز و رمز عزت و سربلندی ما هم همان فرهنگ بوده که هرچقدر آن را ادامه دهیم عزتمان بیشتر میشود. طبیعی بود که بعد از جنگ آن فضا وجود نداشته باشد. همه به شهرها آمدند و با توجیه خستگی مردم و افسردگی جامعه از جنگ بحث فضای باز فرهنگی مطرح شد که همین هم چون کنترلشده انجام نشد، آسیبهای فرهنگی زیادی را بر کشور وارد کرد.
سال 76 به خاتمی رأی دادم
مظفر در پاسخ به این سؤال "دوم خرداد 76 به چهکسی رأی دادید؟" گفت: من به آقای خاتمی رأی دادم. بنده شناخت دقیقی از وی نداشتم اما تحلیلم این بود که او فردی است که میتواند خوب کار کند و به همین دلیل هم به او رأی دادم. البته نمیتوان گفت من در آنزمان جزو گروههای چپ بودم. من جزو نیروهای منتسب به خط امام بودم که تجلی امام و خط امام را در شخص مقام معظم رهبری میدیدم.
وی افزود: مدتها بود که در آموزش و پرورش فعالیت داشتم و از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسمم بعد از نام شهید رجایی برای وزارت آموزش و پرورش مطرح بود اما در مقاطع مختلف این اتفاق نیفتاد تا اینکه به دوم خرداد رسیدیم.
وزیر آموزش و پرورش در دولت اول اصلاحات خاطرنشان کرد: نمیخواهم اغراق کنم اما تقریباً فضای عمومی آموزش و پرورش کسی جز من را برای معرفی نداشت و به همین دلیل الزاماً بهسراغ من آمدند. یک روز در منزل مادر بودم که تلفن زنگ خورد و از ستاد آقای خاتمی گفتند: برنامه خود را برای وزارت ارائه کنید. من هم برنامهای نوشتم و آن را ارائه کردم و در نهایت بعد از مذاکراتی که با آقای خاتمی داشتیم به وزارت آموزش و پرورش رفتم.
مظفر ادامه داد: آقای خاتمی گفت: من خودم شما را انتخاب کردم و شخص دیگری روی حضور شما اصرار نداشته است. ایشان چند توصیه به من داشتند و خواستند که این توصیهها را در زمان وزارت رعایت کنم که من بهنوعی به این توصیهها پاسخ دادم. آقای خاتمی بعد از شنیدن پاسخهایم مکث کردند و من هم بلافاصله گفتم: الآن بهترین زمان است که شما از انتخاب من منصرف شوید و بهسراغ شخص دیگری بروید، اما ایشان در نهایت من را به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب کردند.
وی با بیان اینکه وقتی من وزارت را تحویل گرفتم، فضای اقتصادی بهدلیل کاهش قیمت نفت چندان مطلوب نبود، اضافه کرد: زمانی که من به وزارت رسیدم، آنقدر فضای اقتصادی در تنگنا بود که قبل از حضور من در وزارت سرانه مدرسه سالی 150 هزار میلیارد بود، اما وقتی من وزارت را تحویل گرفتم، فقط 25 میلیارد تومان به من اختصاص دادند، اما بهیاری خدا کار را پیش بردیم.
نماینده مردم تهران در پاسخ به این سؤال "آیا سال 80 هم به سیدمحمد خاتمی رأی دادید؟" اظهار داشت: نه! آقای خاتمی یکسری ویژگیهایی داشتند و مجموعهای که دولت را تحت فشار قرار میدادند ویژگیهای دیگری داشت. من برای شخص آقای خاتمی احترام زیادی قائلم، ایشان انسان مؤدب و فرهیختهای است.
مظفر گفت: زمانی که در دولت ایشان بودم هم سعی داشتم با تمام وجود خدمت کنم. دغدغهای که من داشتم و منجر به اختلافاتی شد، دغدغههای مربوط به ارزشهای اسلامی و انقلاب بود که من خودم را به تعهد به این اصول و ارزشها ملزم میدانستم. البته بقیه دوستان در دولت هم به این ارزشها معتقد بودند، اما در نوع برداشتها و تحلیلها تفاوت وجود داشت. طبیعی بود که هیچیک از اعضای دولت ضد نظام و انقلاب نبودند و همگی در زمره دلسوزان انقلاب و نظام قرار داشتند.
وی افزود: سادهاندیشی در تحلیل و غفلت میتواند پاشنه آشیل دولتها باشد. من در مجموع و با توجه به فضایی که پیش آمد، مسائلی که در روزنامهها مطرح شد و ارزشها زیر سؤال رفت و در مورد اصل ولایت فقیه نقدهایی به میان آمد تصمیم گرفتم سال 80 به آقای خاتمی رأی ندهم.
در کابینه خاتمی تنها من و علی لاریجانی تذکر میدادیم
"شاید تنها کسی که در هیئت وزیران مسائلی را تذکر میداد من و آقای لاریجانی (رئیس وقت صدا و سیما) بود. من بارها به آقای خاتمی گفتم که صحبتهایم از روی دلسوزی است و سر مخالفت ندارم، همه دولت در یک کشتی نشسته است، اگر ما مطبوعات را بهبهانه آزادی بیان رها کنیم فاجعه به بار خواهد آمد".
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین گفت: من همیشه میگفتم که توسعه سیاسی مطلب خوبی است، اما بهشرطی که قواعد و ضوابط لازم خودش را داشته باشد. من میگفتم اگر فضای بسته را بهیکباره باز کنیم اتفاقات خوبی نمیافتد و همیشه نظرم این بود که افراطگری سیاسی در نهابت منجر به انزوای سیاسی خواهد شد.
مظفر خاطرنشان کرد: چون من برخی از دلسوزیهایم را مطرح میکردم دیگران میگفتند: ایشان (مظفر) با دولت همراه نیست. جرم من این بود که مسائلی را که با مجموعه نظام در تعارض است بیان میکردم. مثلاً وقتی مسئله 18 تیر اتفاق افتاد من اعتراض کردم و گفتم باید موضعگیری کنیم. آقای خاتمی هم انصافاً خیلی از مواقع در موارد مختلف موضعگیری داشتند و خطاب به آقای مهاجرانی فریاد میزدند: جلوی این کارها را بگیرید، اما عدهای در بیرون بودند که رعایت نمیکردند.
"فکر میکنم اگر دولت یازدهم هم مسائل را رعایت نکند و همهچیز را رها کند، دچار مشکل میشود. رسانه و قلم میتواند عالی و رشددهنده باشد و میتواند زهرآلود باشد و همهچیز را از ریشه نابود نماید. به همین دلیل فرهنگ باید مدیریت شود".
وی افزود: آنزمان همیشه به جناب خاتمی میگفتم که اجازه ندهید عصب دینی مردم تحریک شود و دولت شما را لائیک تلقی کنند، فضایی که مطبوعات طی میکند دولت را به این سمت و سو سوق میدهد. گاهی مهاجرانی عصبانی میشد و میگفت: آقای مظفر اگر از من ناراحت است برود از من شکایت کند. همانطور که گفتم آقای خاتمی در بسیاری از موارد موضعگیری میکردند.
نماینده مردم تهران با بیان "من به جناب خاتمی میگفتم که بهتر است در فضای بیرونی هم موضعهای خود را منعکس کنید تا مردم بدانند شما مخالف اینها هستید"، تأکید کرد: اما عدهای اجازه نمیدادند این صحبتها از سوی آقای خاتمی بیان شود و میگفتند: در حالت عادی که طیف راست شما را قبول ندارد، اگر این موضع گیریها را هم انجام دهید، طیف چپ نیز دیگر شما را قبول نخواهد داشت.
مظفر در بخش دیگری از «شناسنامه» اظهار داشت: من هیچوقت عضو تشکیلاتی چپ نبودم و عضو تشکیلاتی راست هم نیستم. من عهد کردهام تا روز آخر آرمان امام را که در رهبر انقلاب خلاصه میشود، حفظ کنم. روزی که وزیر شدم هم بعد از مراسم رأی اعتماد مستقیم به مزار شهدا رفتم و با آنها پیمان بستم که تا آخر عمر برای نظام کار کنم و از ارزشها دفاع کنم.
افراطگری دولت گذشته باعث شد احمدینژاد رئیسجمهور شود
وی در پاسخ به این سؤال "سال 84 تصور میکردید آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شود؟" پاسخ داد:نه، یکسری فضای افراطگری دولت گذشته باعث شد آقای احمدی نژاد رئیسجمهور شود. اصلاحات مسئله بدی نیست اما هر مفهومی که در رابطه با انقلاب به کار میبریم بار خاص خودش را دارد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: ما نمیتوانیم شعار اصلاحات دهیم، اما روش تخریبی را پیش بگیریم. بسیاری از اشتباهاتی که در دوران اصلاحات اتفاق افتاد همین بود که بهنام اصلاحات، تخریب میکردند. در اصلاحات درگیریهای خشونت آمیز و شعارهای ساختارشکن معنایی ندارد. متأسفانه عدهای مفاهیم را اشتباه کردند و در ظاهر شعار اصلاحات سر دادند، اما در عمل فضایی به وجود آوردند که منجر به تحصن در مجلس، استعفای بسیاری از مدیران و... شد.
مظفر گفت: آقای خاتمی هم با خیلی از این موارد مخالف بودند، اما فضا طوری رقم خورده بود که این اتفاقات میافتاد. مردم خسته شده بودند و حس میکردند نیاز به یک فضای آرام دارند و در این میدان آقای احمدی نژاد وارد شد و رأی آورد.
وی همچنین در مورد نوع رابطهاش با احمدی نژاد، اظهار داشت: من ارتباطی با ایشان نداشتم. البته فضای عمومی انتظار داشت که چون من فردی ارزشگرا هستم در دولت ایشان حضور داشته باشم، اما این اتفاق نیفتاد.
فرم همکاری با دولت احمدینژاد را از روی بیاعتنایی پر کردم
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان "یکی دو بار صحبتهایی مطرح شد، اما شاید صحبتهایی که با هم داشتیم منجر شد ایشان از من دعوت به همکاری نکند" افزود: من مشی خودم را با ایشان مطرح کردم و گفتم من نظرات خودم را میگفتم و از ارزشها و ولایت فقیه دفاع میکردم و جرمم هم همین بود! به ایشان گفتم روحیهام این است و اگر مسئولیتی بگیرم، نمیتوانم ساکت باشم. در هر صورت برای دولت نهم صحبتهایی داشتیم و از من خواستند فرم هم پرم کنم اما من از روی بیاعتنایی فرم را پر کردم و در نهایت هم گفتم: بهتر است از کسانی استفاده کنید که با شما همراه هستند.
مظفر در مورد حضور در شورای نظارت بر صدا و سیما از سوی احمدی نژاد گفت: من اولین بار از طرف مجلس در این شورا عضو شدم. بعد از آن با حکم آیتالله شاهرودی در این شورا به کارم ادامه دادم و بعد از مدتی رئیس محترم قوه قضاییه تشخیص دادند شخص دیگری این کار را انجام دهد.
وی ادامه داد: وقتی در مکه بودم، در شرایطی که خبر نداشتم، دوباره و این بار از طرف آقای احمدی نژاد برای حضور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما منصوب شدم. این درحالی بود که من نه آقای رئیس جمهور را دیده بودم و نه جلسهای با نمایندگان ایشان در این خصوص داشتم و از طریق سایتها متوجه شدم حکم من صادر شده! حس میکنم بعضیها به ایشان منعکس کرده بودند که بد نیست از تجربیات مظفر استفاده شود و ایشان هم این کار را انجام دادند.
شورای نظارت بر صدا و سیما اشکال ساختاری دارد
نماینده مردم تهران در مورد چگونگی نظارت این شورا بر صدا و سیما، گفت: این شورا تشریفاتی عمل نمیکند بلکه اشکال ساختاری دارد. اولین اشکال این است که این مجموعه شوراست و به همین دلیل چون نظرات متفاوت است، تصمیم گیری بهصورت رأیگیری شکل میگیرد.
"دلیل دیگر ناکارآمدی این شورا این است که هر سه قوه نماینده دارند و هرکدام از آنها هم بهدنبال جا باز کردن برای قوه خود در صدا و سیما هستند و بهدنبال مسائل کلان نیستند".
مظفر تصریح کرد: نکته مهم دیگر ابهام در قانون شورای نظارت بر صدا و سیما است که اختیارات آن بهصورت شفاف مشخص نشده است. نکته دیگر این است که وقتی کسی نظارت میکند، صحبتش باید ضمانت اجرایی داشته باشد که این اتفاق نمیافتاد. به نظر میرسد این مشکلات ساختاری باید حل شود.
ضرغامی؛ مدیر موفقی که با خط مقدم سازمانش ارتباط کمتری دارد
وی گفت: من آقای ضرغامی را مدیر موفقی میدانم. مدیریت صدا و سیما کار آسانی نیست و ایشان با تمام دلسوزی و بهعنوان فردی که عضو نظام است در حال تلاش است. یک مدیر کلان بیشتر با مدیرانش ارتباط دارد و با کسی که در خط مقدم در حال برنامه ریزی است ارتباط کمتری دارد و همین موضوع هم باعث بروز مشکل میشود.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: در صدا و سیما هم این اشکال وجود دارد و باید حل شود و فاصلهای که در این میان وجود دارد باید مرتفع شود. مدیر صدا و سیما باید بهنحوی عمل کند که روی خط مقدم برنامه ریزی اشراف داشته باشد. نکته مهم دیگر نظارت درونسازمانی است که باید انجام شود. همچنین در موضوع فیلمنامه نویسی هم باید بیشتر کار کنیم.
ایده ائتلاف سهنفره ابتکار ولایتی بود
مظفر در مورد حضور در ستاد ائتلاف پیشرفت در انتخابات 92، گفت: یک ایدهای بین این سه نفر (حداد عادل، ولایتی و قالیباف) مطرح شده بود که بهجای اینکه تشکلها بیایند و انسجام به وجود بیاورند، بین افراد و شخصیتهای تأثیرگذار هماهنگی ایجاد شود. این ایده از سوی آقای ولایتی مطرح شد و بعد از اینکه این موضوع را با آقای قالیباف در میان گذاشتند، این دو نفر ایده را به اطلاع آقای حداد عادل رساندند. یک مدتی هم این ائتلاف در حال فعالیت بود تا اینکه در یکی از جلسات من را صدا زدند و گفتند: ما تصمیم داریم این کار را انجام دهیم، و از من خواستند به عنوان سخنگوی ائتلاف حضور داشته باشم.
وی خاطرنشان کرد: من به این شرط این مسئولیت را قبول کردم که حتماً به وعدهای که دادهاند عمل کنند و در نهایت یکی از این سه نفر کاندیدا شود. این ائتلاف بهخوبی داشت پیش میرفت، اما متأسفانه اعتماد مردم خدشهدار شد.
نقش حامیان خصوصی اعضای ائتلاف سهنفره در شکست ائتلاف
نماینده مردم تهران در مجلس افزود: حامیان خصوصی هریک از این سه نامزد در بروز اختلاف در این ائتلاف بیتأثیر نبود. حامیان هرکدام از این سه نفر میگفتند: ما نظرسنجی کردهایم و تو رأی بیشتری داری. اشکال این بود که متأسفانه مرکز نظرسنجی که این سه نفر انتخاب کرده بودند مورد پذیرش قرار نگرفت و در نهایت ائتلاف دچار مشکل شد.
وی در پاسخ به این سؤال "آیا صحبت آقای ناطق را قبول دارید که گفتند ولایتی در پازل ما حرکت کرد؟" اظهار داشت: نتیجه کار این بود که رقیب برنده شد. نمیدانم این کار برنامه ریزی شده بود یا خیر، اما بعید میدانم برنامه ریزی در این زمینه وجود داشته باشد اما نتیجه آن پیروزی رقیب بود.
قالیباف رأی بیشتری داشت و به همین دلیل هم به ستاد وی رفتم
مظفر گفت: سه نفری که ائتلاف ایجاد کردند نتوانستند کار را تا انتها پیش ببرند. از طرف دیگر گروههای دیگر اصولگرا هم واگرا شدند و هرکدام حرف خودشان را زدند و متحد نشدند و از طرف دیگر رقیب را هم جدی نگرفتند. من یقین داشتم تحلیلی که در مورد رأی آقای ولایتی وجود دارد اشتباه است و طبق نظرسنجیها میدانستم که آقای قالیباف رأی بیشتری دارد و به همین دلیل هم به ستاد ایشان رفتم. البته ما تقریباً آخرین روزها میدانستیم که آقای روحانی رأی میآورد چون مجموعه آنطرف متحد شدند اما اصولگرایان متفرق بودند.
نماینده اصولگرای مجلس نهم در مورد انتصاب فرزند خود در شهرداری تهران هم توضیح داد: واقعاً توصیه میکنم مطبوعات و اصحاب رسانه قبل از اینکه از مسئلهای مطلع شوند، ننویسند. پسر من هشت ماه قبل از حضورم در ستاد قالیباف منصوب شد. ضمن اینکه او قبل از این معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری و همچنین قائممقام شهرداری منطقه بوده است. واقعاً اعطای لقب آقازاده به ایشان (پسرم) توهین و گناه بود.
مظفر در مورد وصلت پسرش با خانواده کوچکزاده هم گفت: او یک سلیقهای دارد و آقای کوچکزاده هم سلیقه خاص خودش را دارد. زمانی که ما داشتیم به خواستگاری میرفتیم نمیدانستیم خواستگاری چهکسی میرفتیم. داستان این آشنایی از اعتکاف مسجد دانشگاه اتفاق افتاد که خانم و دخترم این دخترخانم را میبینند و از آنجا جذب او میشوند. خانم ما هم تصمیم گرفت برای صحبت کردن پا پیش بگذارد. وقتی جلو رفتیم متوجه شدیم ایشان دختر آقای کوچکزاده است.
وی افزود: «خوشبختانه در بحثهای خانوادگی بحثی نداریم و هرکدام موضع خودمان را داریم».
نماینده مردم تهران در بخش پایانی مصاحبه خود در مورد اسامی زیر دیدگاههای خود را بیان کرد:
شهید رجایی: اسطوره ایثار و اخلاص
شهید باهنر: تدبیر و عقلانیت
آیتالله هاشمی رفسنجانی: مرد سیاسی
علی لاریجانی: فیلسوف حکیم
سید عزتالله ضرغامی: بچه حزباللهی نازیآبادی
عطاءالله مهاجرانی: خیلی از او تنفر دارم، نادم و برگشته از انقلاب
محمدباقر قالیباف: مرد جهاد، فداکاری، شهادت و کار
محسن رضایی: اسوه مقاومت، جهاد و ایثار در دوران دفاع مقدس
حداد عادل: مرد فرهنگ و ادب.
انتهای پیام/*