رسانهها و شناخت اقتصاد مقاومتی
خبرگزاری تسنیم: کم نیستند برنامهها و مطالبی که در رسانههای تصویری و نوشتاری دیده میشوند و تنها به بیان کلیات و مفاهیم انتزاعی بسنده میکنند و بعد از مدتی به دلیل تکرارگوییهایی که از حوصله مخاطبان خارج است، باعث میشوند که مخاطبان زده شوند.
برای ورود رسانهها به عرصه اقتصاد مقاومتی در گام اول نیاز به کسب شناخت درباره این مفهوم از سوی رسانهها است. اگر آگاهی درست از اقتصاد مقاومتی در رسانهها وجود نداشته باشد، بعید است که حرکت مهم و جدی و مستمر در رسانهها برای اقتصاد مقاومتی صورت بگیرد.
اقتصاد مقاومتی
اگر بخواهیم شناخت پیدا کردن درباره اقتصاد مقاومتی را تشریح کنیم، باید بگوییم که شناخت از یک مفهوم مانند اقتصاد مقاومتی در دو سطح قابل تصور است. یکی در سطح کلان و مفاهیم اصلی و دیگری در سطح راهبردهای اجرایی و مصادیق اقتصاد مقاومتی.
سطح اول از شناخت کمک میکند تا چارچوب ذهنی افراد شکل گرفته و بتوانند با استفاده از این چارچوب فعالیتهای خود را تنظیم کنند. مفاهیمی همچون ساخت درونی قدرت، مردمی کردن اقتصاد، تکیه بر توان داخل، حمایت از ساخت داخل، دوری از وابستگی به خارج، مقابله مدبرانه با تحریم و نیز مباحثی چون تفاوت اقتصاد مقاومتی با اقتصاد ریاضتی، عدالت بنیان بودن اقتصاد مقاومتی و … مواردی است که در این سطح از شناخت به دست میآید و برای اصحاب رسانه ها نیز مهم است که آنها را کسب کنند. بیانات رهبر انقلاب در این سطح از شناخت بسیار مهم و مفید خواهد بود. به خصوص جلسهای که در آخر سال 1392 و با حضور مسئولان اجرایی و فعالان اقتصادی در محضر رهبر انقلاب برگزار شد و در آن رهبر انقلاب به تفصیل مفهوم اقتصاد مقاومتی را تبیین کردند. در این جلسه بیش از 80 محور و سرخط محتوایی از سوی ایشان ارایه شد.
نگاه کنید به «سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی»
اما آسیبی که در این میان امکان دارد دامن گیر اصحاب رسانه شود، ماندن و درجا زدن در این سطح است. از آنجا که انجام مباحث نظری و نیز فعالیت رسانهای پیرامون آن ساده، کم هزینه، درگیر شدن و چالشی نبودن، مورد پسند مسئولان است، به راحتی توسعه یافته و انرژی اصحاب رسانه را به خود مشغول میکند.
کم نیستند برنامهها و مطالبی که در رسانههای تصویری و نوشتاری دیده میشوند و تنها به بیان کلیات و مفاهیم انتزاعی بسنده میکنند و در بعد از مدتی به دلیل تکرارگوییهایی که از حوصله مخاطبان خارج است، باعث میشوند که مخاطبان از آن عبارات و مفاهیم زده شوند و آن عبارت مهم و کلیدی در جامعه لوث شود.
از طرف دیگر نوعی احساس رضایت کاذب نیز در میان اصحاب رسانه ایجاد میکند و این ذهنیت را شکل میدهد که وظیفه خود را در قبال موضوع اقتصاد مقاومتی انجام داده اند. اما نکته مهم این است که ماندن در این سطح نه به گفتمانسازی و نه به ایجاد جریان مطالبه منجر میشود. دلیل آن هم انتزاعی بودن این مباحث است. در عرصه جامعه اکثریت مردم با مفاهیم و مباحث انتزاعی ارتباط مشخصی برقرار نمیکنند و لذا آن مساله نمیتواند به دغدغه ذهنی آنها تبدیل شود. در نتیجه آن موضوع به گفتمان غالب و رایج جامعه تبدیل نخواهد شد. شاید سرانجام ماندن در این سطح همان چیزی باشد که برای موضوع اقتصاد اسلامی رقم خورده است. یعنی تبدیل شدن به موضوعی برای جمعی خاص بدون حضور جدی در صحنه جامعه. باید حداکثر تلاش از سوی اصحاب رسانه صورت پذیرد که این وضعیت برای اقتصاد مقاومتی ایجاد نشود. راه کار متصور برای جلوگیری از بروز چنین آسیبی توجه به سطح دوم شناخت از اقتصاد مقاومتی است.
سطح دوم شناخت اقتصاد مقاومتی، شناخت مسایل و مصادیق اقتصاد مقاومتی است. تحقق اقتصاد مقاومتی در واقعیت یعنی تحقق مصادیق آن و یا پیشرفت مسایل آن. پس لازم است مسایل و مصادیق اقتصاد مقاومتی توسط اصحاب رسانه شناخته شود و به صورت مستمر آنها را در عرصه عمومی طرح و پیگیری نمایند.
طرح مسایل و مصادیق اقتصاد مقاومتی میتواند زمینه ساز ارتباط اکثریت جامعه با این موضوع شود. مصادیق عینی را اکثر مردم درک کرده و زمانی که این مصادیق ذیل چتر گفتمانی اقتصاد مقاومتی طرح شود، گفتمان اقتصاد مقاومتی نیز تقویب میشود.
برای مثال اگر در اقتصاد مقاومتی صحبت از شفافیت اطلاعات میشود، رسانه ها علاوه بر طرح این موضوع در سطح نظری و انتزاعی، لازم است مصادیق و مسایل مرتبط با شفافیت اطلاعات را طرح کنند و نسبت به تحولات آن نیز حساس بوده و در صورت لزوم واکنشهای رسانهای نشان دهند. در همین موضوع لازم است تا رسانهها این آگاهی را داشته باشند که تحقق شفافیت اطلاعات متوقف به ایجاد سامانههای اطلاعاتی در سه بخش نفوس، زمین و مسکن و مالی است. و در گام بعدی این سه سامانه با یکدیگر پیوند داشته باشد و از این روش مشخص شود که هر کس چه میزان دارایی و چه میزان درآمد دارد تا در صورت نیاز به اخذ مالیات از وی اقدام شود. تا این سه سامانه ایجاد نشود، نمیتوان گفت که شفافیت اطلاعات در کشور محقق شده است.
مثال دیگر مساله مهم حمایت از تولید ملی است. رسانهها باید بدانند که تولید ملی حمایت نخواهد شد الا به اینکه برای فعالیتهای غیرمولد مانند سوداگری محدودیت و مانع ایجاد شود. هر وقت هزینه دلالی در کشور ما افزایش یابد، میتوان امید داشت که سرمایهها به سمت تولید حرکت کنند. در نتیجه در این نگاه مبارزه مستمر با پدیده دلالی در لایههای مختلف میشود کاری در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی. این کار برای بسیاری از مردم به ویژه کشاورزان قابل درک است و به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند حتی اگر از نظر سواد علمی در سطوح عالی نباشند.
مثال دیگری که در حوزه صنعت نفت میتوان مطرح کرد. دور شدن از خامفروشی در صنعت نفت، متناظر است با مسالهی افزایش ظرفیت پالایشی کشور. اگر رسانهای به دنبال مساله افزایش تولید بنزین در کشور و کاهش واردات بنزین باشد، در حقیقت در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی گام برداشته است. لزومی ندارد که همه فعالیتهای رسانهای در ظاهر عنوان اقتصاد مقاومتی داشته باشد بلکه باید در ذیل چتر گفتمانی اقتصاد مقاومتی باشد.
مسعود براتی
انتهای پیام/