امینی: کنگرهها چهره تربیت میکنند؛ چهره فوری، چهره رسانهای
خبرگزاری تسنیم: رضا احسانپور میگوید: در حوزه ادبیات رابطه استاد و شاگردی تبدیل به باندبازی و نوچهگری شده است و ما برای رفع معضلات موجود و استفاده از تهدیدها به عنوان فرصت باید رابطه استاد و شاگردی را احیا کنیم. بخش اعظم هنر، اخلاق است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، از دنیای مجازی به عنوان تبدیلکننده جهان به دهکدهای کوچک نام برده میشود، امروز بیشتر مردم جهان از این موهبت تکنولوژی بشری استفاده میکنند و به جرأت میتوان گفت که زندگی در دنیای امروز بدون دنیای مجازی غیر ممکن است، ولی از سویی دیگر پژوهشگران همواره مردم را از خطرات جدی فضای مجازی برحذر داشته و متذکر شدهاند که استفاده نابه جا از آن تخریبهایی به مراتب بیشتری از سودمندیها خواهد داشت.
از این رو این مشکلات که در مواجهه با دنیای مجازی به وجود میآید، در کشور ما نیز وجود دارد با ورود هرچه بیشتر امکانات مجازی از قبیل شبکههای اجتماعی، رشد رو به فزونی دارد. طی چند ماه اخیر اتفاقاتی در دنیای شعر و ادب رخ داد که به باور بسیاری سرمنشأ این اتفاقات از محیطهای مجازی و حضور شاعران در فضاهای اجتماعی شکل گرفت، شاعران بر اساس گفتههایی که در فضاهای شخصی خود در شبکههای اجتماعی منعکس کرده بودند، در فضای بیرون دچار نزاع شدند، از این رو بر آن شدیم که در قالب نشستی تخصصی، تاثیر فضای مجازی بر جریان شعر امروز را بررسی کنیم.
در این نشست اسماعیل امینی، شاعر و مدرس دانشگاه، آرش شفاعی شاعر و روزنامهنگار و رضا احسانپور شاعر و طنزپرداز آسیبها و فرصتهای موجود در این فضا برای جامعه شاعران و شعر و ادبیات معاصر را بررسی کردند. بخش دوم از این نشست را در ادامه میخوانید:
* تسنیم: این درست است که نمیتوان از شاعر انتظار داشت که حتما نقش یک مصلح اجتماعی را ایفا کند، اما حداقل توقع مشاهده یک رفتار بهنجار اجتماعی است، اخیراً برخی مسائلی که پیش از آن نیز وجود داشته، اوج گرفته است که چندان شایسته جامعه شاعران نیست، برخی شب نخوابیده هجویه میگویند و در وبلاگشان میگذارند، بعد از نماز صبح هجویه میگویند و در وبلاگ میگذارند. چه اتفاقی می افتد که حضور یک فردی فرهنگی در رسانه منجر به یک رفتار غیرفرهنگی میشود؟
شفاعی: آنقدر که من میدانم تقصیر افراد نیست. مهم این است که در مجموع ما چه ارزشهایی را تبلیغ کنیم؟ چه ارزشهایی را پررنگ کنیم؟ وقتی میگوییم آدم موفق، چه کسی مدنظرمان است؟ وگرنه میتوان به سرعت و از راههای میانبر، پلههای ترقی اجتماعی و اداری را طی کرد، کافی است فردی جیبش پر باشد تا شهرت و محبوبیت داشته باشد. با این معیار تقریباً هیچ کدام از بزرگان ما، اولیاء ما، بزرگان دین و فرهنگ ما، بزرگان هنر ما آدم موفقی نیستند. آدم موفق همان جوانی است که فرض کنید یک شوتی به یک توپی میزند و میلیاردها تومان پول میگیرد و ماشین گلگیر طلا سوار میشود. این الگویی که ما ارائه میدهیم و موجب میشود که شاعر هم تلاش کند، تا به یکی از این انگارههای توفیق برسد.
امینی: ضمن این که ما به اسطورهای کردن و تخیلی کردن شاعران انتقاد کردیم. شاعر و هنرمند هم از همین جامعه برخاستهاند، با چنین تربیتی بزرگ شدند، یک اشتباهی که رسانههای ما داشتند، این بود که حوزههای مختلف را با یکدیگر در همآمیختند، برای نمونه یک مربی میآمد و میگفت با کمک بچهها و عنایت اهل بیت(ع) تیم ورزشی حریف را بردیم. خب اگر هفته دیگر این تیمش باخت، یعنی عنایت اهل بیت(ع) نبوده است؟ بعد آخرش هم میفهمیدند که به داور پول داده که تیمش برده است. اشتباهی که ما در مورد جنبههای ورزش و سیاست کردیم. سیاستمدارانمان را چنان بزرگ و غیرقابل نقد کرد که حتی وقتی رفتند، نمیشود نقدشان کرد. ورزشکارانمان را چنان به اهل بیت(ع) و آسمان و زمین وصل کرد که اشتباهی هم بکنند، نمیتوانیم درباره آن صحبت کنیم. اینکه میگویم، جامعه ما تربیت نشده به این دلیل است که جامعه ما یاد نگرفته آدمها را در معیار آدمها ببیند، شعرا هم آدمهایی هستند، مثل سایر آدمها، درست است که رفتار فرهنگی، انتظاری است که باید از افراد فرهنگی داشت، اما فرهنگ هم مانند سایر حوزهها بد دهن دارد، معتاد دارد و...
* تسنیم: نه ما هم اسطورهای نمیخواهیم نگاه کنیم. ما یک رفتار به هنجار را میگوییم.
فناوری شده راه میانبر برای بزرگ شدن عجیب برخی افراد
شفاعی: در مجموع ما اولاً نباید اهل فرهنگ را در هاله تقدس ببریم. اهل فرهنگ هم در همین حیطه هستند و تفاوتهای مختلفی با هم دارند. نکته بعدی این که خیلی از این روابط بین شعرا، قبل از این هم بوده است، منتهی چون رسانهای نبوده که شاعران را بزرگ و به آنها توجه کند، کسی هم توجه نمیکرد. هجو کردن و به یکدیگر حرف زدن و کوچکتر علیه بزرگتر حرف زدن و زیرآب یکدیگر را زدن قبل از فیسبوک هم بوده است، تاریخ طولانی دارد. تنها تفاوتی که ایجاد شده، این است که فیسبوک به دلیل این که رسانه شخصی است،این موضوع را بیشتر عریان کرده و در معرض دید افراد بسیاری قرار داده است، به همین دلیل آن تصور اسطورهای و هاله تقدس که از شاعران و افراد فرهنگی وجود داشته در ذهن خیلیها شکسته شده است.
* تسنیم: در گذشته برای این که شاعری در حوزه خود صاحب کرسی شده و مورد اعتنا قرار گیرد، باید یک پروسه طولانی را طی میکرد، حداقل 5 عنوان کتاب باید از او منتشر میشد، باید نظریهپردازی میکرد و حتی رفتارهای نابهنجارش هم توجیه داشت و میگفت من خودم را صاحب حق میدانم.
شفاعی: این از عوارض دنیای جدید است، به جبر فناوری. یعنی فناوری شما را به جایی رسانده که شما میتوانید راههای میانبر برای دیده شدن پیدا کنید. یعنی در این دنیا لازم نیست حتماً یک شخص فرهیخته باشید. این مسئله یک معضل جهانی است و نتیجه فناوری در سطح جهان است.
* تسنیم: آقای احسانپور شما از شاعران طنزپرداز و فعالی هستید که در اکثر شبکههای اجتماعی عضو بوده و در حوزه شعر فعالیت میکنید، به نظر شما شبکههای اجتماعی چه اندازه در وضعیت امروز شعر و شاعری تأثیر گذاشته است؟
احسانپور: من در اکثر شبکههای اجتماعی که مخاطب ایرانی دارد، عضو هستم و خود را دیگر در این زمینه متخصص میدانم، حتی تفاوتهای این شبکههای اجتماعی با یکدیگر را نیز درک کردهام، اگر کسی فقط الفبا و یک، دو، سه، چهارِ شبکههای اجتماعی دستش بیاید، به راحتی میتواند در آنها جای خود را پیدا کند و هر کدام از این شبکهها هم حال و هوای خاص خود را دارد، مثلاً گوگل پلاس با فیسبوک متفاوت است، با توئیتر متفاوت است و هر کدام از اینها اصول خاص خود را دارند، دیدهشدن یا نشدن یک واقعیت امروز شبکههای اجتماعی است، نمیخواهم بگویم که همه کسانی که دیده میشوند، آدمهای سطحی هستند، نه؛ افرادی را هم داریم که خوب کارمیکنند و این خوب کار کردنشان باعث میشود، دیده شوند. هرچند آقای امینی میفرمایند جنس نازل بیشتر خریدار دارد، ولی آدمهایی هم داریم که کار خوب میکنند و خوب هم دیده میشوند. حالا از آن طرف یک نکتهای آقای شفاعی گفتند که نکته جالبی بود. من میخواهم یک گریزی به آن بزنم این که گفته شد، اسطورهای نگاه نکنیم و از شاعر انتظار بالایی نداشته باشیم، بسیار جدی است، این در حوزههای دیگر نیز وجود دارد، برای نمونه یک بازیگر تلویزیون یا فیلم سینمایی را که در یک نقش مذهبی ایفای نقش کرده است، شب عاشورا به تلویزیون میآوریم، تا مردم را نصیحت کند، دیگر کسی نیست که بگوید، شما فقط بازیگری و نهایتاً یک نقش امامزادهای یا نقش یک شخصیت تاریخی را بازی کردید، در جایگاه نصیحت کردن مردم نیستید.
در خیابان که دعوا میشود گوشی درمیآوریم فیلم میگیریم در فیسبوک هم همینطور است
در حوزه ادبیات نیز همین وضعیت است، تصورمان این است چون جنس کار شاعر از جنس کلام است، میتواند در مورد همه چیز حرف بزند، وقتی شاعر آن اندوخته را نداشته باشد، وقتی حکمت نداشته باشد، جهانبینی خاص خود را نداشته باشد، نمیتوان انتظار داشت، که حرف کارشناسی در همه حوزهها داشته باشد. در حوزه شبکههای اجتماعی نیز مشکلات خاص این فضاها وجود دارد، در یک نشست نقد شعر تعدادی شاعر و منتقد انتخاب شده، شرکت میکنند، در جلسه مینشینند و اگر بخواهند حرفی هم بزنند، انتخاب شده حرف میزنند، ولی در فیسبوک اینگونه نیست، هر چند که او انتخاب میکند که با چه کسی دوست شود. شاید مخاطب حرفهای شعر نباشد، مخاطب ادبیات نباشد ولی زمانی که میبیند یک دعوایی رخ داده است، حضور پیدا میکند، مثل ما که در خیابان اگر ببینیم دعوا شده است، میایستیم، گوشیهایمان را در میآوریم و فیلم میگیریم، در فیسبوک نیز فضا همینگونه است، بسیاری از افراد دوست دارند، با آدمهای مطرح ارتباط داشته باشند و اصلاً برایشان مهم نیست که این آقا «الف» را «ب» میگوید، او، این آدم، این شاعر را دوست دارد و زیر متن او متن حمایت میگذارد.
امینی: یک نفتی در آتش میریزد.
متاع ارزشمند را باید در جای خودش ارائه کرد
یک نفتی میریزد، برای این که فقط این طولانیتر شود. میخواهم بگویم نباید انتظار داشت، خیلی از افراد اشتباه میکنند، من میگویم باید از آن طرف بحثهای جدی را در فیسبوک راه انداخت، در فضای مجازی جریان جدی نقد راه انداخت، برای صحبتهای جدی دغدغهای صرفاً ادبیاتی داشت، یک جاهایی هم اتفاقاً باید که حرف نزد. یعنی مثل این که شما بیایید و مجموعه شعرتان را صفحه صفحه پاره کنید و بچینید کف پلههای مترو و بگویید که مردم بخوانند چون مردم اینجا زیاد تردد میکنند. خب مردم هم رد میشوند و روی شعرها پا میگذارند. بیاییم جایی یک متاع ارزشمند را ارائه کنیم که جایش است.
بنده اگر با آقای امینی مشکلی دارم، میتوانم به ایشان زنگ بزنم و بگویم که آقای امینی من با شما این مشکل را دارم، اگر بدانیم این بحث مثلاً دعوای فکری من با آقای امینی این جدل باعث یک خیر و برکتی میشود که اولاً دو نفر شیوه صحیح مباحثه کردن را یاد میگیرند و من هم حرفم را برای مخاطبهای فیسبوک میزنم، باید این اتفاق را عمومی کنیم.
* تسنیم: گاهی پیش میآید که یک جوان کم سن و سال که تازه عروض و قافیه را یاد گرفته است، اینگونه عمل میکند که توجیه دارد، اما مشکل اینجاست که چرا شاعرانی اینگونه اعمال را نشان میدهند که حداقل 30 سال در شعر معاصر نفس کشیدهاند؟
این باز میگردد به نکته خوبی که آقای شفاعی فرمودند، باید رسانهها را به عدالت بین مردم تقسیم کرد. فردی هست که وقتی کسی چیزی به او بگوید، میتواند در تریبونهای دیگر بیاید و حرفش را زده و از خود دفاع کند، در حالی که فردی هم هست که اکنون تنها تریبونی که دارد فیسبوک است، یعنی هیچ تریبون دولتی ندارد و در هیچ روزنامهای ستونی ندارد که به منطق آنجا حرفش را بزند و میبیند که تنها در فیسبوک است که صدایش به گوش تعداد محدودی میرسد. مجبور است، بیاید و خود را آتش بزند که حداقل دودش به بیرون از فیسبوک برسد. من البته نمیگویم این کار خوب است.
امینی: یک چیز مبناییتر وجود دارد،این که چرا برایش مطرح است؟
احسانپور: چه چیزی برایش مطرح است؟
امینی: همین مسئله که دیده بشود یا جواب بدهد.
احسان پور: آیا هرکسی که جواب بدهد به این معنی است که میخواهد دیده شود؟
امینی: بله دقیقاً.
احسان پور: نه. من این را اصلاً قبول ندارم.
امینی: یکی از این افراد جنجالی عرصه ادبیات برای بنده ایمیلی فرستاده بود و در آن نوشته بود که امینی سواد ندارد، من اگر شاگردم را بفرستم از امینی سوادش بیشتر است و شعرهای امینی هم به درد نمیخورد. یکی گفت، استاد چرا جوابش را نمیدهید؟ گفتم من که به ایشان دسترسی ندارم شما جواب من را برایش بفرست. جواب دادم که ـ واقعاً این جواب را هم از روی تواضع ننوشتم ـ من از آن چیزی که شما میگویی بدتر هستم و خودم واقفم که چه کسی هستم. و عیب ندارد که تا همین حد گفتی و بدتر از این نگفتی و آبروداری کردی. بحث تمام شد. بعدها آن آقا را جایی دیدم آمد جلو روبوسی و معذرتخواهی کرد. من از روی تواضع اینها را نگفتم، بلکه من خود را در حوزه اسطورهای نمیبینم و حد توانایی خود را میدانم. یک نفری آمده بود، شورای موسیقی صداوسیما، چیزی را خوانده بود که استادهای موسیقی آن را رد کرده بودند، گفت آقای امینی من میخواهم که خواننده شوم، خیلی هم زود و اگر کلاس بروم 10 یا 15 سال طول میکشد. گفتم من هم میخواهم حسین رضا زاده شوم، زود هم میخواهم، چکار کنم؟
شفاعی: در حقیقت داریم به جنبه منفی قضیه پی میبریم.
* تسنیم: مثبت هم داریم؟
کنگرهها چهره تربیت میکنند؛ آن هم چهره فوری، چهره رسانهای
جنبه مثبت این است که اینطور نگاه کنیم وقتی یک شاعری میآید و با شعر ضعیفش توجه مردم را جلب میکند، به این معناست که تشنگی و علاقه به شعر در جامعه وجود دارد. ولی تربیت سلیقه شعری، ادبی، هنری در جامعه ما ضعیف هست. از طرفی دیگر نگاه به مقوله شعر و هنر نگاهی رسمی نبوده به همین دلیل فرهنگ و هنر همیشه مغلوب جنبههای دیگر زندگی اجتماعی شده است، اگر این تغییر کند، یعنی اگر همانقدر که رسانهها دارند به ورزش، هنر و سینما توجه میکنند به مقولههای دیگر هنر نگاه کنند اگر این محافظه کاری در تدریس و آموزش شعر در کتابهای درسی و... تغییر کند، از اول شعر خوب خواندن و کتاب خوب خواندن را یاد بگیریم، اینگونه اتفاقات را در چند سال آینده شاهد نخواهیم بود.
* تسنیم: این صحبت شما را اگر یک مدیر فرهنگی بشنود و یا بخواند پیش خودش میگوید که ما این همه مسابقات شعر و مشاعره برگزار میکنیم، به شاعران پول میدهیم و یا فلان شاعر را با هواپیما به فلان جا و فلان هتل میبریم که شعر بخواند و این قدر توجه میکنیم، پس این انتقادات برای چیست؟
امینی: رهبر انقلاب همان سالی که بر توجه به شعر سفارش کردند و فرمودند که شعر ثروت ملی است، تأکید کردند که باید رشد شعر و شاعر از انجمنها و محافل ادبی شکل بگیرد، همان محافل ادبی که در قدیم شاعر و اهل فرهنگ تربیت میکرد.
* تسنیم: کنگرهها مدیر فرهنگی تربیت میکند نه شاعر.
امینی: کنگرهها چهره تربیت میکنند. آن هم چهره فوری، چهره رسانهای. اما انتقال فرهنگ انجام نمیشود. کنگره فقط رقابت است، مسابقه است.
شفاعی: مسئله این است که برخی مدیران فرهنگی آمدند آنجایی که نه سلیقه فرهنگی دارند و نه ذوق فرهنگی و نه تربیت فرهنگی و اصلاً این حوزه را نمیشناسند. مثلاً طرف مدیر ارشاد میشود، بعد میرود منطقه کیش و یا شیلات. این فرد زمانی که در حوزه شعر میآید همان قدر که شیلات را متحول کرده میتواند شعر را متحول کند.
احسانپور: من فقط یک مسئلهای در باب همان بحث فردی بگویم اگر من این چیزها را میگویم نه این که من آدم خوبی هستم و... به قول آقای امینی خودمان میدانیم چه کسی هستیم. من واقعاً افسوس میخورم وقتی نسل هم سن و سال خودم را نگاه میکنم، میبینم که مطالعه ما پایین است. در مقابل زمانی که پای صحبت آقای باقری و یا آقای امینی مینشینم میبینم که یک بیت که میخوانند، میگویند سعدی هم این را گفته، این حدیث هم در نهجالبلاغه آمده و در صحیفه سجادیه هم این مورد را داریم، یعنی از چند منبع مثال میزنند ما چطور؟ چهقدر مطالعه داریم؟ زمانی که من میخواهم شعر بگویم، ورودیهایم مختصر هست و مسلماً خروجیم را هم از اینها گلچین میکنم.
امینی: اصلاً همهاش ویترین هست انبار و تولیدی ندارد.
احسانپور: همین شبکههای اجتماعی آدم را چهقدر از مطالعه باز میدارد؟
* تسنیم: شما خود نیز که در همه شبکههای اجتماعی عضو هستید.
میگوید شعرت خوب است یا بد است اما دلیلش را نمیداند
من برنامهریزی شده فعالیت میکنم، شاید به نظر زیاد میآید ولی برنامهریزی شده است. در شبکههای اجتماعی مثلاً همین فیسبوک اگر من شعر همه شاعران را بخوانم، باز هم کم خواندهام، چون چیزی را خواندم که آقای اسماعیل امینی خودشان دوست داشتند در صفحهشان بگذارند، یعنی خودم نرفتم که ببینم آقای اسماعیل امینی چه چیزهایی بیرون از اینجا دارد و من بخوانم. یکی از دلایل همین است یعنی ما هر چه که بتوانیم کمک کنیم تا افراد بر روی جنبههای فردیشان سرمایهگذاری کنند، صبر افراد بالا میرود و رفتارهایشان پختهتر میشود و دیگر به دنبال این نیستند تا چیزی بگویند که بیشتر دیده شوند. داشتیم افرادی را که آمدند و چهار تا شعر گفتند، در حوزه طنز و از کلماتی مثل «ون»، «شیشه نوشابه» و...استفاده کردند، اما تاریخ مصرف شعرهایش گذشت. حالا شما شعرهای آقای امینی را ببینید، چهقدر به این گونه موضوعات پرداخته است؟ هیچ. در نتیجه اشعارشان همیشه تاریخ مصرف و گزندگی خاص خودش را دارد. طنزش را هم حفظ کرده است. اگر منابعمان را درست کنیم و منابع ورودیمان را خوب انتخاب کنیم افراد به این نتیجه میرسند که بیایند و پختهتر رفتار کنند. نمیدانم ای کاش میشد که صفحههایی تخصصیتر در زمینه شعر ایجاد کرد، البته تعدادی وجود دارد، اما اکثرشان در همین شبکههای اجتماعی هستند، مثلا سایت شاعران فارسی زبان یا سایت آیات غمزه.
اگر اینها بتوانند نقدی را جدی شروع کنند، اثرگذار است، در صورتیکه اینها بیایند تعریف کنند و صفحهای راه بیاندازند و کامنت گذاران نیز از افراد سرشناس و منتقد باشند، چون آفت شبکههای اجتماعی این است که همه فکر میکنند، باید کامنت بگذارند و با یک کامنت میشوند منتقد. طرف میگوید شعرت ضعیف بود بعد میگوییم چرا؟ میآید و میگوید من حس خوبی نداشتم!
شفاعی: بعد خیلی هم بخواهد علمیاش کند یک جمله میزند و اصلاً نمیداند از کجا میآید و معنایش چیست.
ایکاش میشد این شبکههای اجتماعی این امکان را میدادند تا فرد بتواند کامنتهایش را ببندد. فیسبوک این امکان را نداشت اگر داشت من کامنتهایم را میبستم چون فردی که میخواهد واقعاً نظر خوبی درباره شعر من بدهد میآید، توی پیغامها و یک پیغام میگذارد. آفت بدتر این است فردی میآید و میگوید شعرت خوب بود، اگر بپرسید هم چرا خوب بود؟ دلیلی ندارند.
* تسنیم: تا این جای بحث، معضلات و مشکلات بسیاری مطرح شد، اما راهکارها به صورت دقیق بیان نشد؟
امینی: به نظر میآید که باید روی نظام اجتماعی متمرکز شویم، غالباً وقتی مسئولان افراد را صدا میکنند، میگویند بروید و مردم را تربیت کنید، ولی نظام اجتماعی ما است که تصمیم میگیرد، چه چیزی در اولویت باشد؟ چه چیزی مطرح شود؟ چه چیزی بودجه بگیرد؟ بخشی از این نظام اجتماعی، اقتصادی، بخشی اداری و بخشی هم فکری است. تغییر و رفع مشکل باید از نظام اجتماعی آغاز شود، اگر این نقطه تغییرات شروع شود، ما تغییرات را خواهیم دید، چنان که پیش از این به هر چیزی امتیاز داده شد، جهت همه فعالیتها به آن سمت رفت. اکنون نگاه کنید، جمعیت چرا میآید تهران؟ چون تصمیم بر آن بود که پولها، امکانات و موقعیت در تهران باشد. روزگاری قبل از انقلاب همه میرفتند آبادان چون پولها و امکانات آنجا بود، با این که آب و هوای خیلی مناسبی نداشت.در حوزههای دیگر نیز وضع به این منوال است، اگر بخواهیم، مردم دور قرآن جمع شوند باید به لحاظ فرهنگی، تبلیغی، اعتباری در این زمینه هزینه کنیم. اما اکنون گویا تصمیم گرفتهایم که مردم جمع شوند، دور هیاهو و برای هیاهو زیاد هزینه میکنیم.
استاد و شاگردی به باند و نوچهگری تبدیل شده است
احسانپور: ما یک هنری داریم و آن این است که عکس تبدیل تهدید به فرصت عمل میکنیم، یعنی در واقع فرصت را به تهدید تبدیل میکنیم، نمونه بارز این رفتار در زمینه شعر و ادبیات دیده میشود که تغییر جایگاه استاد و شاگردی است و تبدیل به باند و نوچهگری و... شده است. اگر بخواهیم حرکت اصلاحی انجام دهیم، مجدداً باید این رسم استاد و شاگردی را احیا کنیم.
یعنی وضعیت به گونهای شود که بنده افتخار کنم که شاگرد استاد امینی هستم، ایشان هم من را به عنوان شاگرد بپذیرند. بخش اعظم هنر، اخلاق است. یعنی یک استاد کار میکند روی اخلاق شاگردش. اگر من یک رفتار زنندهای داشته باشم استادهایم به من گوشزد میکنند و من هم خود را با اخلاق و منش آن استاد هماهنگ میکنم. متأسفانه بعضی از افراد را که ما انتظار استادی از آنها داشتیم، شاید به علت داشتن ظرفیت پایین به علت این که تریبون انحصاری دست گرفتند، تبدیل به یک باند شدند، نکته دوم این که من میگویم، رفتار مجازی افراد سالم در حوزه ادبیات با یکدیگر بسیار مهم است، از این جهت که اینها بتوانند با هم یک گروه وابسته تشکیل دهند. فیسبوک هیچوقت پاک نمیشود، بعدها اثر میگذارد حداقل این است که از تهدید (نمیخواهم بگویم که فیس بوک تهدید است، ولی با رفتارهایی که ما اکنون از آن دیدیم بیشتر تهدید شده است) به عنوان یک فرصت استفاده کنیم. متأسفانه اکنون صفحات شعر در فضای مجازی تبدیل شده به صفحههایی که شعر را روی عکس مینویسند و منتشر میکنند.
میخواهم بگویم، حداقل خوبی فیسبوک این بوده که افرادی کتابهایشان را به وسیله فیسبوک به فروش رساندند، این خوب است، فروش نه از جهت مادی از جهت این که یک سیستم توزیع است، برای نمونه امسال سعید بیابانکی گفته بود، نمایشگاه کتاب مدیون فیسبوک است. من از کجا بدانم فلان دوستم در شهرستان کتاب را چاپ کرده یا یک شهرستانی از کجا بفهمد فلان کتاب در تهران چاپ شده است، خیلی از شهرستانها یکی دو تا کتابفروشی دارند. که آن هم مثلا چندوقت یکبار صاحب کتابفروشی خودش بیاید تهران و کتاب ببرد. بنابراین فیسبوک این مزایا را هم دارد باید به یک جمعبندی برسیم از این جهتها.
آقای امینی قبول کنید یک مقدار هم به دلیل خستگی اساتید هست. مرحوم صلاحی زنگ میزدند که فلانی تو شعر گفتهای، بیا بنشینیم شعرت را درست کنیم. الان اساتید این کار را نمیکنند حالا شاید به دلیل مشغله زندگی و یا نبود حوصله باشد.
انتهای پیام/