خشونت و ناآرامی در مصر آرام نخواهد شد
خبرگزاری تسنیم: کارشناس مؤسسه واشنگتن تصریح میکند التهابات صحنه آشفته سیاسی مصر همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. چرا که اعتراضات مردمی در بحرانهای سیاسی و اقتصادی عمیقی ریشه دارد که هیچ حکومت و بازیگر سیاسی در مصر فرصت پرداختن به آنها را ندارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، کارشناس مؤسسه واشنگتن بر این باور است که خوشبینی نسبت به قیام مردم در میدان تحریر در ژانویه سال 2011 که سه سال پیش آغاز شد، همچنان در واشنگتن ادامه دارد. به گونهای که این خوشبینی در اظهارات آرمانگرایانه کارشناسان، صاحبنظران و سیاستگذاران و تصمیمگیران نمود دارد. تحلیلهای آنها اغلب چنین است: مصر در مسیر دموکراسی بود، تا زمانی که ارتش محمد مرسی را در سوم جولای از قدرت پایین کشید. اگرچه آن مسیر ناهموار و دشوار بود، اما اینک کاملاً از آن مسیر خارج شده؛ بنایراین ایالات متحده باید از اهرم نفوذ خود- از جمله کمک نظامی سالانه به مبلغ 3/1 میلیارد دلار- استفاده کند تا مصر را به مسیر دموکراسی بازگرداند.
از نظر این کارشناس، کمک نظامی همان اندازه در پیشبرد دموکراسی مفید است که یک آچار در کوبیدن میخ به دیوار. اضطراب و التهاب آمریکا در مورد مسیر مستبدانهای که مصر در پیش گرفته، یک چالش مهم دیگر را نادیده میگیرد: شور و احساس «بهار عربی» عملاً در خود مصر به طرز اسفباری مرده است. گروههای انقلابی که تظاهراتهای اولیه قیام را سازمان دادند، اینک در همه جا ناسزا میشنوند، چهرههای فعال انقلابی به ناحق در زندان به سر میبرند و مطالبات چندانی برای آزادی آنها در جریان نیست. به نظر میرسد تودههای وسیعی از مردم مصر خواستار پیشبرد مرحله انتقالی هستند که کشور را از قضای روزگار به عقب برمیگرداند. همچنان که نزدیک به 20 میلیون مصری به قانون اساسی جدید که عملاً دیکتاتوری نظامی مستحکم دوران مبارک را احیا میکند.
در حاشیه، رسانههای مخرب مصر حکومت سختگیر نظامی را در جنابتهای مستبدانه مصر مقصر نشان میدهند و در نتیجه مردم عادی مصر بازیگرانی منفعل در جریان رخدادهای کشور تلقی میشوند. اما در حقیقت، مردم منفعل و بیتأثیر نیستند. بارها و بارها تودههای عظیمی از مردم مصر سرنوشت خود را رقم زدهاند: نخستین بار در قیام علیه مبارک در سال 2011 و پس از آن در به قدرت رساندن شورای نظامی پس از مبارک و بعد هم رأی به اخوانالمسلمین در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در سال 2012-2013 و در نهایت باز هم حمایت از نظامیان در ژوئیه 2013 در اجرای کودتایی که محمد مرسی را سرنگون ساخت.
به احتمال زیاد، این تودههای وسیع مردم باز هم نظر خود را تغییر خواهند داد. زیرا درست همان زمانی که اصول و قواعد بازی سیاسی مصر نوشته و مکرراً بازنویسی میشود، یک قانون سفت و سخت پدیدار شده است: هیچ چیز دائمی نیست. مصریها میتوانند امروز به یک قانون اساسی رأی دهند و فردا با طیب خاطر آن را ملغی کنند و میتوانند فردا رئیس جمهوری را انتخاب کنند و سرنگونی او را روز بعد بخواهند.
هیچ بازیگری در مصر از چرخه بازیافت سیاسی در امان نیست: نه فعالان جوانی که در جریان سقوط مبارک در هر ایستگاه تلویزیون مصر به جشن و پایکوبی مشغول بودند و اینک به عنوان عامل خارجی تقبیح میشوند، نه اخوانالمسلمین که یک سلسله پیروزیهای انتخاباتی کسب کرد و اکنون به عنوان یک سازمان «تروریستی» تصویر میشود و نه حتی ژنرال عبدالفتاح السیسی که سرش روی تنش سنگینی میکند و ممکن است روزی به دست ژنرالهای رده پایینتر و در پاسخ به اعتراضات مردمی از قدرت حذف شود. مخصوصاً اگر سودای ریاست جمهوری داشته باشد که براساس شواهد متعدد چنین است.
ویژگی روشن سه سال گذشته مصر، ترس بوده است نه دموکراسی. و آنهایی که روی کاغذ قدرتمندترین بودند، به شکل خاص و منحصربهفردی میترسیدند. شورای نظامی که در سال 2011 جانشین مبارک شد، از اینکه هدف قیام مردمی دیگری قرار گیرد، هراس داشت و از این رو، عمدتاً از برقراری نظم و آرامش اجتناب میکرد و در نتیجه اجازه داد جنایت، خشونت فرقهای و تروریسم جهادی در صحرای سینا سراسر مصر را فراگیرد و او هم تنها تماشا کند.
اخوانالمسلمین که خود را بخشی از قرنها منازعه بر سر اجرای قدرت ظاهراً ذاتاً اسلامی میداند، از دشمنان «سکولار» خود به شدت میترسید، به گونهای که با بینظمی و شلختگی به تحکیم تمام قدرت برای خود یورش برد و به مرور، شکلگیری یک مقاومت مردمی در مقابل خود را تسهیل نمود. همین مقاومت و مخالفت مردمی، توان اخوانیها برای اداره امور را نابود کرد.
بهرغم لافزنیهای لفاظانه حکومت در مواجهه با اخوانالمسلمین، حکومت میداند درست همین الآن یک قیام مردمی در خارج از زندان تورا (Tora) در جریان است یا بدتر اینکه وزرای تکنوکرات دولت در طرحریزی و اجرای اصلاحات اقتصادی به شدت ضروری مصر تعلل و تردید میکنند، چه رسد به اینکه به اخوانالمسلمین که آشکارا خواستار اعدام «کودتاچیان» هستند، آزادی و حقوق سیاسی اعطا کند.
فضای سیاسی امروز مصر به گونهای است که هیچکس و هیچ گروهی نمیتواند به تدریج در دستیابی به اهدافش پیش رود و راه خود را باز کند، چرا که نمیداند آیا از پسِ اهداف تعیین شده بر میآید یا خیر و از آنجا که تمایل به مصالحه برای نیل به ثبات دموکراتیک ضروری است، بعید است تلاش ایالات متحده برای ارتقای ظرفیت سیاسی در مصر در کوتاه مدت– چه رسد به برقراری یک دموکراسی شایسته- به نتیجه مطلوب برسد.
در همین حال، ترس حاکمان مصر از اجرای اصلاحات بنیادین و ضروری برای مصریانی که از قیام و خروش آنها در هراسند، نشان میدهد ریشههای اساسی اعتراضات مردمی در سه سال گذشته احتمالاً همچنان حلنشده باقی خواهند ماند. ریشههایی همچون آمار بالای بیکاری جوانان، نابرابری فاحش اقتصادی و سیاست انحصارگرایانه دولت. به این ترتیب، مصریها برای مدت نامعلومی ناراضی باقی خواهند ماند و به اعتراض به حکومتها ادامه میدهند. مثل مشتری بیحوصلهای که لیست غذاها را یکی یکی امتحان میکند.
در بحبوبه آشوبهای سیاسی مداوم مصر، واشنگتن باید یک استراتژی دو جانبه اتخاذ کند. در پایه نخست این استراتژی، ایالات متحده باید منافع اندک خود را همچون صلح در منطقه، مقابله با تروریسم، حقوق پروازی و دسترسی آزاد به کانال سوئز را از طریق روابط استراتژیک با ارتش مصر در اولویت قرار دهد. ارتشی که همچنان شریک مناسب آمریکا برای حفظ این منافع باقی مانده و برای او چندان تفاوتی ندارد چه کسی در مسند قدرت باشد. در این مرحله، کوششهای کنگره برای تسهیل در به جریان انداختن کمک نظامی به مصر به رغم کودتای نظامیان در تابستان گذشته بسیار باملاحظه و دقیق بوده است: رفتار ظاهری مصر هم نشان میدهد که واشنگتن به طور قابل اطمینانی میتواند همچنان بر اوضاع در مصر تأثیر بگذارد و حفظ این نوع از اعتبار در اوضاع فعلی که هیچ چیز قطعی نیست، ضروری به نظر میرسد.
اما واشنگتن باید همچنان به پایان دوران انتقالی که احتمالاً به برگزاری انتخابات پارلمانی در تابستان آینده منتهی میشود، چشم داشته باشد و یک استراتژی بلندمدتتر در ترغیب قاهره به پاسخگویی به مطالبات سیاسی و اقتصادی مردم که تاکنون دو رئیس جمهور را در عرض سه سال سرنگون ساخته، اتخاذ کند. این اقدام، طیف وسیعی از ابزارهای متنوع سیاستگذاری میطلبد. از جمله دیپلماسی جامعی نیاز دارد که قاهره را به ایجاد فضای باز سیاسی و گسترش رقابتهای سیاسی وسیعتر تشویق کند. این موضوع سبب میشود مخالفان، به جای تظاهرات خیابانی، قدرت را از طریق کانالهای رسمی رصد و نقد کنند. همچنین آمریکا باید مشوقهای اقتصادی متعددی فراهم کند تا دستگاه اجرایی مصر، بوروکراسی حجیم و سیاستهای کهنه و دست و پا گیر خود را اصلاح نماید. و در نهایت بایستی در بخش آموزش و زیرساختها و توسعه پایدار در مصر سرمایهگذاری کند تا بازیگران اجتماعی و سیاسی خود این کشور نیز تشویق شوند توان خود را به میدان بیاورند و در پیشبرد اصلاحات در مصر تأثیر بگذارند.
به تعبیر دیگر، سیاست هوشمندانه آمریکا باید مستقیماً بر حفاظت از منافع استراتژیک ایالات متحده در مقابل پیامدهای منفی بیثباتی دامنهدار سیاسی در مصر تمرکز کند و به موازات آن، باید قاهره را ترغیب کند درطول زمان، به طور جدی به علل ریشهای بیثباتی بپردازد. این مسئله بدین معناست که نباید با مصر همچون کشوری که فرایند دموکراسیسازی آن متوقف شده، رفتار کرد؛ بلکه باید با مصر همچون یک شریک استراتژیک که از یک انقلابِ در حال جریان رنج میکشد، برخورد کرد. شریکی که فرایند دموکراسی آن هنوز آغاز نشده است.
انتهای پیام/