قصاب صبرا و شتیلا که بود؟

قصاب صبرا و شتیلا که بود؟

خبرگزاری تسنیم: آریل شارون، نخست‌وزیر سابق رژیم صهیونیستی دقایقی قبل در سن ۸۵سالگی مُرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، قهرمان جنگی صهیونیست‌ها به‌معنای حقیقی یک ضدبشر بود که یک بار در مصاحبه‌ای گفت: «بمباران تمیز بیروت و آن قتل‌عام کوچولو در اردوگاه‌های‌شان، اگر واقعاً به کشتن 500 عرب بتوان گفت قتل‌عام، که باید به‌دست خودمان انجامش می‌دادیم تا این‌که بسپریم به‌دست فالانژیست‌ها، همه این کارهای خوب، آن حرفهای مزخرف درباره مردم واحد و روشن کردن چراغ بالای سر ملتها را خفه می‌کند، دیگر نه یک‌پارچگی، نه شیرینی و نه نوری!».

کودک قاتل، قاتل کودکان

حتی جانیان بالفطره نیز دوران کودکی معصومانه‌ای داشته‌اند. اما در تاریخ معاصر سیاسی جهان با 2 کودک قاتل مواجهیم؛ دومی صدام حسین تکریتی، رئیس حزب بعث عراق بود که جنایت را در نوجوانی آغاز کرد و مسئول مرگ چند صد هزار ایرانی، کرد، عراقی و کویتی شناخته می‌شود و در سال 2004 با تسلیم کشور به اربابان سابق آمریکایی‌اش به‌شکلی تحقیرآمیز به دار مجازات آویخته شد. اولی اما موجودی به‌مراتب وحشی‌تر بود که خوی آدمکشی‌اش حتی هم‌دسته‌ای‌های او در جوخه‌های مرگ اسرائیل را هم به نفرت واداشته بود، در نهایت مرگ هم از پذیرفتن او شرم کرد. او کسی نیست جز آریل شارون ؛ «قصاب صبرا و شتیلا»!

آریل ساموئل مردخای شاینرمن موسوم به آریک یا آریل شارون، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی که هفت سالی می‌شود پس از رفتن به کما، حیاتی دون شأن یک انسان را به‌شکل زندگی نباتی سپری می‌کند. در دوران زندگی نکبت‌بارش خون کودکان، زنان و بی‌پناهان بسیاری را به دست خود ریخت. یکی از تکان دهنده‌ترین مشاهدات از قساوت قلب این ژنرال اسرائیلی مربوط به یک مستندساز یهودی هلندی است که در جریان حمله خونبار سال 1982 صهیونیست‌ها به جنوب لبنان از این تجاوزات فیلم‌برداری می‌کرد. در آخرین ساعات قتل‌عام اردوگاه آوارگان فلسطینی «صبرا و شتیلا» در جنوب بیروت جرج اسلایتزر آن‌جا نزدیک در ورودی اردوگاه که نظامیان اسرائیلی آن را سد کرده بودند تا کسی جان سالم به در نبرد، کنار وزیر جنگ دولت مناخیم بگین ایستاده بود. او بعدها صحنه دهشتناکی را که شاهدش بود با خبرنگار روزنامه فولکس کرانت هلند در میان گذاشت که چگونه شارون کلت کمری‌اش را بیرون کشید و 2 کودک فلسطینی در حال فرار را از فاصله نزدیک هدف قرار داد و کشت.

تا مدتها اسرائیل مدعی بود کشتار صبرا و شتیلا به‌دست فالانژهای مارونی لبنان صورت گرفته است و حتی تا این اواخر کمیته‌های حقیقت‌یاب تل‌آویو هم حداکثر جرمی که برای فرماندهان وقت ارتش IDF (نیروی دفاعی اسرائیل) منظور می‌کرد نظارت جنایات فالانژها و ممانعت نکردن از کشتار مردم بی‌دفاع بود تا این‌که اخیراً روزنامه هاآرتص فاش کرد قصاب صبرا و شتیلا وقتی پرونده این قتل‌عام به جریان افتاد از وحشت این‌که مبادا نقش مستقیم بگین به‌عنوان آمر نسل‌کشی فلسطینیان و لبنانی‌ها و خودش در قامت قاتل مستقیم بی‌گناهان جنوب بیروت فاش شود و کابینه را با دردسر مواجه کند، شخصاً مقام قضایی مسئول جمع‌آوری شواهد را تهدید می‌کند همان بلایی را بر سر او و خانواده‌اش خواهد آورد که بر سر قربانیان صبرا و شتیلا آورد. بااین‌همه حتی اتهام دست‌پائین سکوت در برابر آن فجایع نیز برای مجبور کردن شارون به استعفا کافی بود، هرچند که او با قلدری در صحنه سیاسی حکومت ترور تل‌آویو باقی ماند و حتی در ترور رقیب سیاسی‌اش اسحاق رابین دست داشت. پس از چندین دوره مشاورت نظامی و وزارت‌های مختلف سرانجام در سال 2001 از حزب لیکود نخست وزیری رسید و کابینه ترور خود را تشکیل داد.

باده‌گساری به‌افتخار کشتار

شارون، در سال 1928 در یک خانواده یهودی لیتوانیایی‌تبار به دنیا آمد، خانواده‌ای بلشویک که یک زندگی سخت و منزوی را در مزرعه‌ای در کفر ملال در پیش گرفته بودند. جالب این‌جاست که خانواده شاینرمن به‌خاطر عقاید سوسیالیستی‌شان جامعه تهاجمی مهاجران یهودی را تحریم کرده بودند اما در نهایت پسرشان پای در راهی گذاشت که آنها از آن وحشت داشتند. از همان سنین نوجوانی روحیه قساوت و جنایت به‌خوبی در شارون به چشم آمد. آریک از سن دوازده سالگی به صهیونیست‌ها پیوست و با شرکت در عملیات‌های تروریستی علیه بومیان فلسطین تجارب مخوفی کسب کرد. در سن 13 سالگی وی به گروهی موسوم به هاگانا پیوست که کم‌کم به ارتش رسمی دولت در حال تشکیل یهود بدل می‌شد. وظیفه این گروه از سال 1920 تا 1948 در منطقه تحت تسلط انگلستان، بیرون کردن فلسطینیان از خانه‌ها و زمین‌های‌شان با هدف تصرف مناطق فلسطینی‌نشین بود. شارون در این گروه و از همان سنین 13 ــ 14 سالگی، با آدمکشی آشنا شد. در روند غصب زمین‌های فلسطینیان، شارون فلسطینی‌هایی را که مقاومت می‌کردند، به قتل می رساند. کشتن برای او تبدیل به یک بخش از شخصیت در حال شکل گرفتنش شده بود.

خاطرات نوجوانی و جوانی او همه آغشته به خون بودند. در نوزده سالگی وقتی بر اثر حمله نیروهای اردنی به اراضی اشغالی در اورشلیم اعضای گروهی که در آن بود کشته شدند و خود زخمی شد خوی سبعیتش چنان اوج گرفت که بلافاصله ادعا کرد نسل اعراب را ریشه‌کن می‌کند، پس غیرطبیعی نبود که یک سال بعد در فاجعه دیر یاسین جزو نیروهای هاگانا قرار گرفته باشد که به زنان بی‌دفاع فلسطینی تجاوز کردند و شکمشان را دریدند. شارون از همان‌جا مرید مناخیم بگین قصاب دیر یاسین شد و بقیه راه جنایت و سیاست را کنار او پیمود.

چند سال بعد با تشکیل واحد موسوم به انتقام محلی یا 101 به فرماندهی این واحد رسید که به‌اسم محافظت از شهرک نشینان یهودی به روستاهای فلسطینی حمله می‌کردند و خانواده‌های‌شان را قتل‌عام می‌کردند. فقط در یک مورد در سن 23 سالگی او 50 آواره فلسطینی را با منفجر کردن نارنجک در میانشان به قتل رساند.

بعد نوبت کارآموزی زیر نظر موشه دایان افسر عالی IDF بود که به حادثه شرم‌آور روستای اردنی القبیه در جریان جنگ در آن‌سوی کرانه باختری و منفجر کردن 41 خانه به‌همراه ساکنان و قتل‌عام 70 فلسطینی در خواب ــ عمدتاً زن و کودک ــ منجر شد. جالب این‌که شارون و سربازان تحت امرش پس از این کشتار تا صبح باده گساری کردند و رقصیدند.

فاجعه القبیه چنان تصویر بیرونی رژیم نوپای صهیونیستی را خدشه‌دار کرد که وزیر خارجه وقت، موشه شرت اعلام کرد این لکه ننگ هیچ‌گاه از تاریخ اسرائیل پاک نخواهد شد، غافل از این‌که همان گروهی که این جنایت را آفریدند در تل‌آویو به قدرت می‌رسند و فجایعی به‌مراتب بزرگ‌تر را در جنوب لبنان، غزه و قانا مرتکب می‌شوند.

یک ژنرال صدساله بازنشسته ارتش اسرائیل اخیراً خوی توحش شارون فرمانده خود در هنگ پنجاه و سوم را چنین توصیف کرده است: «ما برای خدمت به کشورمان می‌جنگیدیم اما او عاشق کشتن بود و پس از هر قتل‌عامی حالت سرمستی به او دست می‌داد. ما روستاهای اعراب را از صفحه زمین محو می‌کردیم و این کار را برای حفظ اسرائیل انجام می‌دادیم وگرنه الآن هنوز میلیون‌ها عرب این‌جا زندگی می‌کردند».
ژنرال اسحاق پونداک که بعدها در دهه 1970 به‌خاطر توقف استراتژیک ترور اعراب دچار اختلاف نظر سیاسی با شارون شد و او را به کوتاهی در جنگ با اعراب متهم کرد خود یکی از جنایتکاران جنگی است اما حتی او درباره شارون چنین می‌گوید: «او یک فرمانده بیش از حد ظالم بود و یک بار در جریان یکی از جلسات گفت: اگر هرکدامتان بروید و یکی از سربازان دشمن را بکشید شامپاین مهمانتان می‌کنم ولی اگر یکی را مجروح بیاورید فقط سودا (آب گازدار) می‌نوشیم. پس از آن شد که به او گفتم: تو فرمانده من نیستی و دیگر به جلسات تو نمی‌آیم».

وزیر قصابی لیکود

شارون در سال 1956 فرمانده تیپ زرهی ارتش اسرائیل شد و به درجه ژنرالی ارتقا یافت. پس از جنگ شش روزه، با پیوستن به حزب لیکود، وارد عرصه سیاست شد و به عضویت کنیست درآمد. در زمان نخست وزیری اسحاق رابین، شارون به‌لطف سابقه درخشان کشتار و اشغال، مشاور نظامی وی شد.

در سال 1977 مرشد و فرمانده قدیمی شارون در جوانی که حالا ارشد او در حزب لیکود محسوب می‌شد یعنی مناخیم بگین به نخست وزیری رسید و این به‌معنای وزیر جنگ شدن آریک شارون بود. در خوی سبعیت این دو همین بس که یکی از باثبات‌ترین دوران سیاسی اسرائیل را که پس از پیروزی در جنگ یوم کیپور و درهم شکستن ارتش همسایگان عرب از راه می‌رسید تبدیل به یکی از خونبارترین دوران تاریخ معاصر کردند.

بگین و شارون به‌دنبال جنگ می‌گشتند و خون را بو می‌کشیدند. پس از آن‌که صهیونیست‌ها در واداشتن لبنان به صلح و خروج اعضای سازمان آزادی‌بخش فلسطین ناکام ماندند، ارتش اسرائیل ناگهان وارد خاک لبنان شد و بیروت را به خاک و خون کشید. آنها بشیر جمیل، رهبر فالانژیست‌ها از گروه‌های تندروی مسیحیان مارونی لبنان را به‌عنوان رئیس جمهور لبنان منصوب کردند. اما در کمتر از 3 هفته، در انفجار دفتر حزب فالانژ، وی و بسیاری از مقامات این حزب کشته شدند.

شارون به‌دروغ به مزدوران فالانژ خود گفت که این ترور کار فلسطینی‌ها بوده در حالی که بعدها معلوم شد نظامیان خود لبنان جمیل را ترور کرده‌اند. شارون هدف یک کشتار عظیم برای مرعوب کردن گروه‌های آزادی‌بخش فلسطینی را در سر می‌پروراند غافل از این که جنایت‌هایش در جنوب لبنان جهاد انتفاضه را در داخل سرزمین‌های اشغالی در پی خواهد داشت.

این در حالی بود که یاسر عرفات و 7100 مبارز فلسطینی تحت فرمانش طبق توافقات با اسرائیلی‌ها بیروت را ترک کرده بودند و رژیم صهیونیستی دیگر هیچ بهانه‌ای برای ماندن در لبنان نداشت.

سرانجام روز 16 سپتامبر 1982 نیروهای رژیم صهیونیستی IDF اردوگاه آورگان فلسطینی صبرا و شتیلا را که بیش از 20 هزار فلسطینی و لبنانی در آن سکونت داشتند، برای تسویه حساب کور فالانژها به محاصره خود درآوردند و با ورود آنها به اردوگاه قتل‌عام آغاز شد. طی 24 ساعت ابتدایی اسرائیلی‌ها تنها راه فرار را بر مردم نگون‌بختی که از چنگ جانیان می‌گریختند بستند. در این مدت فرماندهان عالی IDF شامل وزیر جنگ آریل شارون، رئیس ارتش رافائل ایتان و ژنرال آموس یارون فرمانده نیروها در لبنان از طبقه فوقانی ساختمان هفت‌طبقه سفارت کویت که بر اردوگاه مشرف بود به لذت بردن از صحنه‌های دهشتناکی که فالانژها برایشان اجرا می‌کردند اکتفا کردند. شبه‌نظامیانی که تمام تجهیزات و حتی چاقوها و سرنیزه‌هایی که با آنها زنان و کودکان را تکه تکه می‌کردند توسط ارتش تل‌آویو فراهم شده بود.

 

دیوید هرست، نویسنده کتاب "تفنگ و شاخه زیتون؛ ریشه‌های ناآرامی‌ها در خاورمیانه" که به‌عنوان خبرنگار در زمان نسل‌کشی صبرا و شتیلا در بیروت حضور داشت، مشاهداتش را این‌گونه در کتاب خود آورده است: اولین واحد شامل 150 شبه‌نظامی فالانژیست از در اردوگاه شتیلا وارد شدند که گروهی از آنها علاوه بر سلاح، چاقو نیز به‌همراه داشتند. قتل‌عام به‌مدت 38 ساعت شروع شد و حتی در شب نیز با روشن کردن محوطه اردوگاه توسط اسرائیلی‌ها ادامه داشت: آنها به‌زور وارد خانه‌های مردم شده فلسطینی‌های در خواب را به رگبار مسلسل بستند. فالانژها بعضاً قبل از کشتن آنان را شکنجه می‌دادند، چشم‌های‌شان را درمی‌آوردند، زنده زنده پوستشان را می‌کندند، شکمها را می‌دریدند، به زنان و دختران گاه بیش از 6 بار تجاوز می‌کردند و بعد سینه‌های‌شان را می‌بریدند و در آخر به‌ضرب گلوله آنها را از پا درمی‌آوردند. بچه‌ها را از وسط دوشقه می‌کردند و مغزشان را به دیوار می‌کوبیدند. در حمله به بیمارستان عکا تمام بیماران را روی تخت خود کشتند. دست بعضی را به ماشین می‌بستند و در خیابان‌ها می‌کشیدند، دستهای فراوانی برای بیرون آوردن دستبند و انگشتر قطع شد. اجساد مردم تا چند روز بر زمین مانده بود و گربه‌ها از گوشت آنها می‌خوردند و آن‌قدر وحشی شده بودند که به مردم زنده نیز حمله می‌کردند زیرا به خوردن گوشت انسان عادت کرده بودند.

با فرا رسیدن شب اسرائیلی‌ها با نصب نورافکن در ارتفاعات مشرف بر اردوگاه آن را مثل روز روشن کردند تا در قتل‌عام وقفه نیفتد. از فردای آن روز سربازان شارون خود وارد اردوگاه شدند و قصابی را کنار مزدوران مارونی تا 8 صبح روز بعد پی گرفتند. شارون که از این تفریح سبعانه سرمست شده بود خودش هم چند نفری را کشت. با این‌که بعدها او گفت گزارشی از قتل‌عام داخل اردوگاه به دست او و ایتان نرسیده است اما اسناد منتشر شده حکایت از دستور تمدید حضور نیروهای اسرائیلی و فالانژ در آن محدوده صادر شده است.

بنا به گزارش کمیسیون تحقیق سازمان ملل درباره قتل‌عام صبرا و شتیلا آریل شارون و تعدادی دیگر از «افسران اسرائیلی» در حضور اعضای کمیسیون تحقیق اعتراف کردند: «واحدهای فالانژ تا ساعت 6 بعدازظهر 16 سپتامبر داخل اردوگاه‌ها نشدند.» ولی دکترهای بیمارستان‌ها گفتند: «مجروحینی را که در بیمارستان غزه معالجه می‌کردند و همگی زخمهای مهلکی داشتند، می‌گفتند که آنها در منازل خود توسط سربازان، اواسط روز 16 سپتامبر مورد حمله قرار گرفته‌اند.» این مدت درست «6 ساعت قبل از ساعتی است که گمان می‌رود فالانژها وارد کمپ شده باشند.» حقیقت این بود که یک افسر اسرائیلی کارت جعلی برای سربازان جهت ورود به کمپها صادر کرده بود.

در گزارش، صراحتاً از توطئه حمله به لبنان که در تاریخ 16 سپتامبر 1982 انجام گرفت، پرده برداشته و نوشته شده است که در آن تاریخ، در یک جلسه سری «یک طرح مسیحی ــ اسرائیلی خطرناک در حضور ژنرال دروری و فرمانده عالی‌رتبه اسرائیل تهیه شد.» در آن جلسه، «الیاس هوبیکا رئیس سازمان جاسوسی فالانژها به‌همراهی فدی فریم و رئیس هیئت نظامی لبنانی مأمور رفتن به اردوگاه‌ها شد.» رئیس هیئت قوای نظامی لبنان و رئیس سازمان جاسوسی اسرائیل به‌زبان عربی هشدار دادند که در اردوگاه‌ها، قصاخ  «که به‌عربی قطعه قطعه کردن می‌باشد» اتفاق خواهد افتاد. با این وجود، رفتن آنان مورد تأکید قرار گرفت. لذا بعد از این جلسه، «ژنرال دروری به شارون در تل‌آویو تلفن کرد و گفت: دوستان داخل اردوگاه‌ها می‌شوند.» و «شارون ضمن بیان تبریک، گفت: ...عملیات مورد تأیید است.» سپس نیروهای فالانژ در حالی که با «تسلیحات مرگ‌آفرین اسرائیلی همراهی می‌شدند» وارد اردوگاه شتیلا شدند. «حمله ساعت 5 بعدازظهر شروع و در ساعت 11 فرمانده اسرائیلی خبر داد که تاکنون 300 نفر غیرنظامی و تروریست کشته شده‌اند. «در روز بعد، یک پناهنده فلسطینی هم در کمپ باقی نمانده بود.» و ...بولدوزرها، شرکای جرم و یا جرم‌پوش‌های اسرائیلی، فوراً دست به کار شدند و اجساد را در گورهای دسته‌جمعی دفن کردند. با این وصف، شارون مدعی شد که از آنچه در لبنان در حال انجام بود، اطلاعی نداشته است. رافائل ایتان فرمانده اسرائیل در لبنان نیز گفت: «نیروهای دفاعی فالانژ، لبنانی هستند. لبنان مال آنهاست. هرچه بخواهند، انجام می‌دهند.» به ما ربطی ندارد.

چنان‌که ذکر شد، کمیسیون بین الملل در گزارش خود متذکر شده است: «این طرح توطئه جنگ اسرائیل در لبنان، توسط ارتش و دولتیان غیرنظامی آن کشور و همدستی نظامیان لبنانی (فالانژ ــ حداد) در اردوگاه‌های صبرا و شتیلای بیروت بین روزهای 16 و 18 سپتامبر انجام گرفته و کاملاً مشهود است که هدف اسرائیلیان، غیرمسکونی ساختن اردوگاه‌های فلسطینان» بوده است؛ هم از لحاظ «فیزیکی» و هم روانی، جهت از بین بردن احساسات ملی‌گرایی در آنان.

پس از 2 شبانه‌روز کشتار مداوم نوبت تانک‌ها و بولدوزهای ساخت اسرائیل بود که اردوگاه را با همه مرده‌ها و زنده‌هایش صاف کنند. طی روزهای بعد تنها از گورهای دسته‌جمعی 1200 جسد سوخته یا تکه تکه شده به دست آمد در حالی که طبق روایت بازماندگان قربانیان و بیمارانی که ربوده و ناپدید شده بودند  نزدیک به 4000 نفر در قصابی بی‌گناهان صبرا و شتیلا جان باختند که این افزون بر 15 هزار لبنانی و فلسطینی که در جریان حمله به لبنان کشته شده بودند.

کمیسیون تحقیق سازمان ملل رسماً از این جنایت به‌عنوان نسل‌کشی دولتی اسرائیل علیه ملت فلسطین یاد کرد و شارون پس از این نسل‌کشی، به‌عنوان مسئول غیرمستقیم در کشتار معرفی شد و مدتی بعد از وزارت جنگ اسرائیل استعفا داد.

سالها بعد وقتی خانواده‌های قربانیان صبرا و شتیلا در دادگاهی در بلژیک علیه شارون پرونده‌ای جنایی گشودند تمام کسانی که حاضر شدند در آن علیه او شهادت بدهند از جمله الی هوبیکا، فرمانده فالانژیست‌ها یا یکی یکی ترور شدند یا بر اثر تهدید سکوت اختیار کردند.

عذاب قبل از مرگ شارون

جنایت صبرا و شتیلا چنان در دنیا صدا کرد که تل‌آویو مجبور شد برای ترمیم چهره بین المللی‌اش، کمتر از یک دهه بعد از کنار رفتن دولت بگین بر سر همان پیمان صلحی که سال 1979 به‌صورت یک‌جانبه رد کرده بود با یاسر عرفات مذاکره کند. ضمناً پس از حمله اسرائیل به لبنان موج دوم انتفاضه فلسطینیان برای صهیونیست‌ها گران تمام شده بود. نکته جالب این‌که انتفاضه سوم نیز که از آن به‌عنوان نقطه  آغاز تضعیف اسرائیل در برابر جنبش مقاومت شامل حماس و حزب‌الله یاد می‌شود باز هم با ندانم‌کاری شارون در تحریک مسلمانان پس از حضور توهین آمیز در مسجد الاقصی و تأکید بر ادامه اشغال آن در نخستین روزهای نخست وزیری‌اش در 2000 آغاز شد.

شارون زمین‌های فلسطینیان را نه‌فقط با تانک بلکه با قانون کنیست هم تصاحب می‌کرد. او از وقتی به‌عنوان وزیر زیرساخت به کابینه بگین رفت لایحه‌ای برای  زمین‌خواری به مجلس برد که اجازه می‌داد دولت و آژانس‌های اسرائیلی مثل حزب لیکود یا سازمان جهانی صهیونیسم به‌بهانه اسکان مهاجران و شهرک سازی هر زمینی را در هر نقطه از اراضی متعلق به فلسطینی‌ها تصاحب کنند. او از همین طرح و نفوذ خود در سیستم برای زمین خواری‌های گسترده بهره برد.

در 1991 جهان با دیدن آریل شارون قصاب فلسطینی‌ها به‌عنوان رئیس هیئت صلح اسرائیل در اجلاس مادرید خنده‌ای تلخ زد. انتخاب او برای مذاکرات صلح کاملاً حکایت از دروغین بودن ادعای آنها داشت، نشان به آن نشان که حتی عرفات سازشکار از ترور نامحسوس توسط موساد در امان نماند. دولت‌های ترور اسرائیل از دهه 1980 ترور رهبران برجسته فلسطینی و لبنانی را در دستور کار خود قرار دادند و یکی از حامیان همیشگی این طرح شارون بود. می‌توان تصور کرد آدمکشی مثل او که حتی به‌گواهی چهره‌های سیاسی اسرائیلی از خون یک همرزم سابق مثل اسحاق رابین نگذشته بود و به‌جرم صلح با عرفات ترورش کرده بود چگونه در نشست چهره به چهره با عرفات نقشه کشتن او را در سر می‌پروراند.

طنز زمانه این‌که خود او یک دهه بعد پس از رسیدن به نخست وزیری مجبور شد نیروهای ارتش را از جنوب لبنان و غزه بیرون بکشد و بنا به یک شایعه مطرح در میان صهیونیست‌های افراطی، نفرین جادوگران کابالا را برای خود بخرد.

نفرینی که خیلی از تندروها معتقدند سکته‌های سالهای 2005 و 2006 و به کما رفتن این ننگ بشریت را به‌دنبال داشت. او در این سالها در برزخی حقیقی است، نه زندگی می‌کند و نه می‌میرد تا به‌نوعی عذاب قبل از مرگ را تا پیش از عذاب جهنمی پس از مرگش تجربه کرده باشد.

بدن او این روزها مثل مجسمه‌ای بی‌حرکت توسط دستگاه تنفس مصنوعی در شرایط زندگی نباتی پس از مرگ مغزی  در زادگاهش در جنوب اسرائیل نگاهداری می‌شود، گویی مرگ هم از مواجهه با چنین موجود کریهی شرم دارد.

 

من را جنایت‌کار صدا بزن

در پایان برای آن‌که به میزان حیوان‌صفتی شارون و تضادش با بدیهی‌ترین ارزش‌های انسانی پی ببرید عین توصیفاتی که در یکی از مصاحبه‌هایش با آموس اوز نویسنده اسرائیلی کمی بعد از قتل‌عام صبرا و شتیلا به کار برده بخوانید:

«تو می‌توانی من را هرچه می‌خواهی صدا بزنی. من را جنایتکار یا هیولا صدا بزن، فقط یادت باشد که من یک‌سره از اعراب متنفر نیستم. حتی شخصاً با بعضی از آنها مثل بدوین‌ها (اعراب بدوی ساکن اسرائیل) راحت‌ترم تا با یهودی‌ها. آن عربها هنوز غرورشان مثل ما نشکسته است و متعصب، ظالم و بخشنده هستند».

«اسرائیل را هرچه می‌خواهی صدا بزن، اصلاً مثل لیبوویتز صدایش بزن حکومت جهود ــ نازی، چرا که نه؟ بهتر است یک جهود ــ نازی زنده باشی تا یک قدیس مرده... من فقط می‌خواهم زندگی کنم و بچه‌هایم هم مثل خودم زندگی کنند نه‌اینکه یهودی‌ها عاشقم باشند یا اینکه پاپ و دیگر رهبران مذهبی دنیا ستایشم کنند. من هرکسی را که دست روی بچه‌ام بلند کند نابود می‌کنم، خودش و بچه‌اش را... فرقی نمی‌کند مسیحی، مسلمان، یهودی یا بی‌دین باشد. تاریخ به ما می‌آموزد که هرکس نکشد کشته می‌شود، این یک قانون آهنین است».

«حتی اگر شما با ارقام ریاضی به من ثابت کنید که جنگ فعلی در لبنان یک جنگ کثیف غیراخلاقی است، اهمیتی نمی‌دهم. علاوه بر آن حتی اگر به من ثابت کنید که ما در لبنان به اهدافمان نرسیده‌ایم یا نخواهیم رسید، دولتی دوست‌دار خودمان در لبنان به وجود نیاورده‌ایم یا این‌که سوریه‌ای‌ها یا حتی جنبش آزادی‌بخش را از بین نبرده‌ایم، باز هم اهمیتی نمی‌دهم چون ارزشش را داشت. حتی اگر جلیل تا یک سال دیگر دوباره مورد اصابت کاتیوشا قرار بگیرد هم واقعاً اهمیتی نمی‌دهم. ما باز حمله خواهیم کرد و بیشتر و بیشتر می‌کشیم تا بسشان شود، و می‌دانی چه‌چیز این جنگ ارزشش را دارد؟ این‌که در میان دنیای متمدن ما را از سایرین ناخوشایندتر می‌کند!».

«ما دیگر چیزی از آن مزخرفات درباره اخلاقیات یک‌پارچه یهودی و درسهای اخلاقی از هولوکاست نخواهیم شنید، دیگر هیچ. انهدام عین الحلوه (که واقعاً حیف شد کامل از روی زمین پاکش نکردیم) و بمباران تمیز بیروت و آن قتل‌عام کوچولو در اردوگاه‌های‌شان، اگر واقعاً به کشتن 500 عرب بتوان گفت قتل‌عام، که باید به‌دست خودمان انجامش می‌دادیم تا این‌که بسپریم به دست فالانژیست‌ها، همه این کارهای خوب، آن حرفهای مزخرف درباره مردم واحد و روشن کردن چراغ بالای سر ملتها را خفه می‌کند، دیگر نه یک‌پارچگی، نه شیرینی و نه نوری! راحت شدی؟».

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon