شاخصه جنبش دانشجویى؛ استکبارستیزى استقلالخواهى و عدالتطلبى
خبرگزاری تسنیم: جنبش دانشجویى در ایران اسلامى در طول ۶۰ سال گذشته همواره با ۱- استکبارستیزى، ۲- عدالتطلبى و ۳- استقلالخواهى معرفى شده که این سه شاخصه باید بهعنوان برگ زرینى در کارنامه پر افتخار این جنبش ماندگار بماند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مىآید. نیکسون به ایران مىآمد تا نتایج «پیروزى سیاسى امیدبخشى را که در ایران نصیب قواى طرفدار تثبیت اوضاع و قواى آزادى شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتاى 28 مرداد) را ببیند.
در مقابل، دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که در فضاى حکومت نظامى بعد از کودتاى سیاه، هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدى تجدید رابطه با انگلستان را رسماً اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتى در گوشه و کنار بهوقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عدهاى دستگیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. بیشتر اعتراضها از دانشکده پزشکى و داروسازى و حقوق و علوم آغاز شد.
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوقالعاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاى را پیشبینى مىکردند. فضا بهشدت آبستن حوادث و درگیرى بود. بعد از گذشت مدتى، براى جلوگیرى از تنش و درگیرى، چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه، سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید. نیروهاى نظامى رژیم که بهشدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عدهاى را نیز دستگیر نموده بودند، با حضور در کلاس یکى از اساتید دانشکده فنى (مهندس شمس استاد نقشهکشى) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهراً به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند. دستگیرى دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجویى دیگر بر روى نیمکت کلاس فریاد مىزند: «آقا ما چقدر بىعرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم.
این کلاس نیست، این درس نیست. یک عدهاى بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس مىشوند و هیاهو در مىگیرد. تف به این کلاس و تف به این مملکت!» دانشکده فنى به هم مىریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار مىگیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون مىغلطند. عدهاى زخمى شده و در این میان سه دانشجو به نامهاى قندچى و بزرگ نیا و شریعت رضوى به شهادت مىرسند. همان روز 16 آذر، پلیس توسط رادیو اعلام کرد: «عدهاى از دانشجویان در کلاسهاى درس نشسته بودند و به پلیس چهره خشنى نشان مىدادند و پلیس را مسخره مىکردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد. پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولى دانشجویان به پلیس حمله کردند و مىخواستند اسلحهشان را بگیرند.
پلیس در قالب دفاع اینکار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است.» فرداى آن روز شاه، تیمسار مزینى را براى دلجویى به دانشگاه مىفرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. وى با خانوادههاى شهدا ملاقات مىکند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهى مىکند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهى که هنوز به خون دانشجویان بىگناه رنگین بود، دکتراى افتخارى حقوق دریافت کرد.
روز 16 آذر بهعنوان روز مقاومت و ایستادگى دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگى در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است. جنبش دانشجویى در ایران اسلامى در طول 60 سال گذشته همواره با 1- استکبارستیزى، 2- عدالتطلبى و 3- استقلالخواهى معرفى شده که این شاخصه باید بهعنوان برگ زرینى در کارنامه پر افتخار این جنبش ماندگار بماند.
جنبش دانشجوئى، قبل از پیروزى انقلاب اسلامى
الف) در زمان دیکتاتورى رضا شاه: هر چند تأسیس دانشگاه در ایران به دهههاى ده و بیست باز مىگردد اما با توجه به حاکمیت استبداد رضا خانى در این برهه زمانى و عدم امکان بروز و ظهور حرکتهاى اجتماعى و نیز عدم امکان دستیابى طبقههاى متوسط و پایین جامعه به تحصیلات عالى و انحصار این حق به نخبگان و طبقههاى وابسته به حاکمیت، عملاً در این دوره از تاریخ ایران، حرکتهاى جدى دانشگاهى و دانشجویى در راستاى فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى به چشم نمىخورد و حرکتهاى محدود صورتگرفته در این دوره نیز سرانجامى جز سرکوب نمىیابد.
ب) پس از ظهور محمدرضا شاه: شکلگیرى جنبش دانشجویى در این برهه از تاریخ را باید با توجه به چند ویژگى مهم این دوره مورد بررسى قرار داد.
1- راهیابى طبقات متوسط و پایین جامعه به دانشگاه: همانگونه که اشاره شد، انحصار حق تحصیلات عالى به نخبگان و وابستگان به حاکمیت یکى از مهمترین عوامل رکود حرکتهاى دانشجویى در دوران حکومت رضا خان بوده است. پس از ظهور محمدرضا پهلوى بهویژه در دهههاى 40 و 50 با توجه به گسترش مراکز آموزش عالى و نیز سرازیرشدن ثروت حاصل از افزایش قیمت نفت به جامعه، راه براى ورود طبقات فرودست جامعه به دانشگاه هموارتر گشت. ورود به دانشگاه براى فرزندان این قشر عظیم از ملت ایران بهمثابه گشایش دریچهاى بهسوى واقعیتهاى تلخ حاکم بر جامعه ایرانى بود. مشاهده فقر، فساد، تبعیض و بىعدالتى، وجود فاصلههاى شگفتانگیز طبقاتى در جامعه و استبداد حاکم از سوى رژیم و سرکوب هر گونه اعتراض به وضع موجود بهویژه پس از کودتاى 28 مرداد، همه و همه در کنار خاستگاه اجتماعى این قشر جوان دانشجو و وابستگى اکثریت آنان به محرومترین اقشار جامعه و نیز شرایط و مقتضیات جوانى، مبارزه با رژیم را بهعنوان اساسىترین اصل در سرلوحه فعالیتهاى جنبش دانشجویى در این دوره قرار دارد.
2- حاکمیت ایدئولوژى چپ بهعنوان ایدئولوژى غالب براى مبارزه: همزمانى این دوره از تاریخ ایران با اوجگرفتن مبارزات ضد امپریالیستى در جهان با تکیه بر ایدئولوژى مارکسیستى بهویژه در کشورهاى جهان سوم را مىتوان از مهمترین عوامل تأثیرگذار در جهتدهى به جنبش دانشجویى دانست. اوج این مبارزات بهمنظور رهایى از نظام ظالمانه سرمایهدارى در حرکت بهسوى ایجاد جامعه بىطبقه و نیز استقرار عدالت در جامعه و شباهت آرمانهاى آن با خواستههاى جنبش دانشجویى ایران، حرکتهاى دانشجویى داخل را به سمت پذیرش ایدئولوژى مارکسیستى و چپگرا بهعنوان ایدئولوژى غالب براى مبارزه سوق داد، بهویژه پس از به ثمر رسیدن بسیارى از این مبارزات و شباهت ظاهرى بسیارى از آن کشورها با وضعیت آن روز ایران، لزوم تکیه بر این ادبیات و ایدئولوژى (ایدئولوژى مارکسیستى) را در مسیر مبارزه در میان نخبگان و دانشگاهیان تقویت نمود. حاکمیت و مقبولیت ادبیات چپ بهویژه در دهههاى 30 و 40 و تأثیر آن بر مبارزات داخلى بهحدى بود که در بسیارى از مواقع جریانهاى راستگرا را نیز براى کسب مقبولیت در میان اقشار مبارز و بهویژه دانشجویان و دانشگاهیان، ناچار به استفاده از این ادبیات در بازیهاى سیاسى مىکرد. تأکید بر مبارزه مسلحانه و نیز طرح رهبرانى چون «لنین»، «چگوارا»، «کاسترو» و... بهعنوان نمادهاى مبارزه از مهمترین ویژگیهاى متأثر از این خط فکرى بود. البته غلبه این ایدئولوژى و گفتمان، تنها به نخبگان اجتماعى و جوامع دانشگاهى معطوف بود و سایر اقشار جامعه ایران با توجه به خاستگاه دینى خود با آن همراه نگشتند، این مسأله یکى از مهمترین عوامل در عدم توفیق این جریان فکرى بود.
3- مطرح شدن ایدئولوژى دینى بهعنوان راهکارى براى مبارزه: 15 خرداد سال 42 را مىتوان نقطه عطفى در تاریخ مبارزات ملت ایران دانست که بسیارى از معادلات حاکم بر روند جریانهاى فکرى را تحتالشعاع خود قرار داد. قیام 15 خرداد بهعنوان جریانى کاملاً برخاسته از تفکر دینى و نیز با غایت و هدفى دینى و از همه مهمتر برخوردارى از رهبرى یک مرجع دینى توانست اکثریت اقشار جامعه ایران آن روز را با خود همراه سازد، بهویژه که این حرکت نه تنها حرکتى علیه عوارض ظاهرى جامعه بود بلکه بهعنوان جنبشى بر ضد ریشه اصلى همه معضلات یعنى نظام وابسته شاهنشاهى و در یک کلمه استبداد و استعمار بهشمار مىرفت. فراگیرى وسیع قیام 15 خرداد و همراهى سایر آحاد مردم با رهبران آن و نیز حوادث پس از آن و از سوى دیگر ناکامى ایدئولوژى چپ در به حرکت درآوردن سایر اقشار جامعه، باعث شد که ایدئولوژى دینى بهعنوان راهکار مناسب مبارزه در میان جوامع جوان و دانشگاهى مطرح و مورد توجه قرار گیرد. خصلت انقلابىگرى ایدئولوژى چپ در کنار قابلیت ایدئولوژى دینى در بسیج تودههاى مردمى باعث شد که شاخهاى از جریان دانشجویى و روشنفکرى آن روز، راه سومى را براى مبارزه برگزیند: «اسلام مارکسیستى»، ناگفته پیدا است که بهعلت تضاد ریشهاى این دو مکتب، این پیوند دوامى نمىیافت و التقاط فکرى، کمترین ثمره این پیوند نامیمون بود. سرکوب تمامى حرکتهاى مسلحانه برخاسته از جریان چپ توسط رژیم بهویژه در اوایل دهه 50، گرایش بهسوى تفکر دینى را در جوامع دانشگاهى افزونتر ساخت. ظهور متفکران دینى همچون شهید مطهرى، شهید مفتح، مقام معظم رهبرى و... در جوامع دانشگاهى و برقرارى پلهاى ارتباط میان حوزه و دانشگاه در ا ین برهه، بر پر بارى این گرایش افزود. در این میان نقش کسانى چون مرحوم شریعتى بسیار تأملبرانگیز است. تفکرات مرحوم شریعتى را بىشک مىتوان یکى از مؤثرترین عوامل در سوقدادن جوامع دانشگاهى بهسوى تفکر دینى دانست. هر چند طرح مسایلى چون اسلام ایدئولوژیک و مطرح ساختن چهرههایى چون على(ع)، حسین(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، ابوذر غفارى و... بهعنوان مظاهر مبارزه و... همه و همه حاکى از روح دیندارى آنمرحوم دارد اما برداشتهاى خاص آنمرحوم از اسلام و ایدئولوژى اسلامى با توجه به شرایط مبارزهگرایى حاکم بر آن زمان و همچنین عدم آشنایى دقیق وى با متون دینى و خلط برخى از آموزههاى دینى با مبانى مکاتب شرقى و غربى، تفکرات آنمرحوم را تنها براى آن مقطع مبارزه کارا ساخته بود. علىرغم طرح اسلام ایدئولوژیک از سوى مرحوم شریعتى، فقر آموزههاى وى براى دوران حاکمیت اندیشه دینى، شاگردان و پیروان او را که پس از پیروزى انقلاب اسلامى در مسند فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى قرار گرفته بودند، با چالشى جدى مواجه ساخت، بهطورىکه برخى از آنان را از همراهى با نظام و حاکمیت دینى بازداشت و بستر لازم را براى سوقدادن به دروازه اندیشههاى غربى و غیردینى فراهم نمود.
در یک جمعبندى کلى، جنبش دانشجویى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى جداى از خاستگاههاى فکرى آن، حول اصول آرمانى مبارزه با استبداد، استعمار و استکبار و تلاش براى برقرارى نظام عدالت اجتماعى در حرکت بود. ظهور روزهاى درخشانى چون 16 آذر و 13 آبان در کارنامه جنبش دانشجویى در این مقطع تاریخى مدیون این آرمانگرایى نسل جوان دانشجو بوده است، هر چند که عدم بهرهگیرى این قشر از معرفت و بینش دقیق نسبت به فرهنگ خودى، آنان را در بسیارى از مواقع با ناکامىهایى مواجه ساخته است.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى
جنبش دانشجویى پس از انقلاب اسلامى را باید در چند مقطع زمانى مورد بررسى قرار داد:
1. از پیروزى انقلاب اسلامى تا آغاز جنگ تحمیلى: پیروزى انقلاب اسلامى، روحى جدید در کالبد جریانهاى مخالف با رژیم شاهنشاهى دمید و حتى بسیارى از جریانهاى فکرى و سیاسى را که در دهههاى 40 و 50 توسط رژیم سرکوب شده بودند، به صحنه منازعات سیاسى کشانید و بدیهى بود که بسیارى از این جریانها بهعلت تضاد ریشهاى نظام و حاکمیت دینى با مبانى فکرى آنها، به مخالفت و مواجهه با این نظام روى آورند. تدوین قانون اساسى برخاسته از متون دینى و گنجاندن اصولى همچون «ولایت فقیه» در آن، همچون جرقهاى این مخزن باروت را به آتش کشید و عرصه منازعات فکرى را به عرصه مبارزات سیاسى و مسلحانه با نظام اسلامى مبدل نمود. در این میان دانشگاه نیز متأثر از فضاى سیاسى کشور و نیز با توجه به سوابق جریانهاى پرورده در خود، از آتش این خرمن در امان نماند. رویارویى فیزیکى، ایجاد درگیریهاى مسلحانه در دانشگاهها و تبدیل دانشگاه به تریبون و پایگاه سیاسى احزاب و گروهها، حاصل این تأثیر بود. هر چند انقلاب فرهنگى و وقوع جنگ تحمیلى دامنه این منازعات را بهطور مقطعى برچید اما در خشکاندن ریشههاى این جریانات و بازیچه قرار گرفتن دانشجویان، چندان موفق نبود. یکى از مهمترین حوادث در این مقطع از تاریخ انقلاب اسلامى و جنبش دانشجویى، تسخیر لانه جاسوسى آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره)، بهعنوان نقطه عطفى در تاریخ انقلاب بود. هر چند که به اعتراف کارگردانان این ماجرا، این واقعه تحت تأثیر آموزههاى انقلابى مرحوم شریعتى صورت پذیرفت و نیز رد پاى دنبالههاى یک جریان بینالمللى خاص که با رویکرد دموکراتمآب حاکم بر سفارت آمریکا و نوع اثر آن بر روند تحولات ایران احساس تضاد منافع مىکرد، در این حرکت به چشم مىخورد، اما در پرتو هدایت و جهتدهى رهبرى وقت انقلاب، نتیجه آن در تقویت خط کلى انقلاب اسلامى، همچون مبارزه با استکبار جهانى و تلاش براى نجات مستضعفین و استقرار نظام عدالت اسلامى در جهان، بسیار مؤثر بود، بهگونهاىکه امام امت(ره) آنرا «انقلاب دوم» و حتى مهمتر از انقلاب اول برشمردند.
2- مقطع جنگ تحمیلى، رکود یا اوج جنبش دانشجویى: آغاز جنگ تحمیلى همراه با آموزههاى دلانگیز ایثار، جهاد و شهادت بیش از هر قشر دیگرى نسل جوان دانشجو را به میدان آورد. هر چند در این دوران تحت تأثیر جنگ و نیز بهعلت رکود منازعات سیاسى، حرکتهاى دانشجویى در عرصه سیاسى نمود چندانى نداشت، اما حضور جوانان در میادین جنگ، نقش تعیینکنندهاى را ایفا کرد. به بیان دیگر، در این مقطع بیشترین جلوه جنبش دانشجویى در عرصههاى دفاع از انقلاب اسلامى تجلى یافته بود که بهترین تبلور بیدارى دانشجویى بود.
3- پس از جنگ تحمیلى تا خرداد 76: پس از پایان جنگ تحمیلى و بهویژه با آغاز دهه 70، نظام اسلامى در معرض پاسخگویى به مطالبات اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى جامعه قرار گرفت و به تبع آن، دانشگاه نیز بهعنوان یکى از بازوهاى سازندگى، از این مطالبات بىنصیب نماند. عدم همخوانى نظام آموزشى حاکم بر دانشگاهها با فرهنگ خودى و به تبع آن عدم آشنایى عمیق دانشگاه با روح و تفکر دینى، فقر فکرى دانشگاهیان را در لحاظنمودن مبانى تفکر دینى در عرصه برنامهریزى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى آشکار نمود و از همه مهمتر بهدلیل عدم وجود تجربه تشکیل حکومت دینى در تاریخ ایران، دانشگاه از ارائه پاسخى متناسب با فرهنگ بومى و ایدئولوژى حاکم در نظام دینى، بازماند. ظهور تفکرات تکنوکرات در عرصه سازندگى بیش از هر چیز، حاصل این فقر فکرى بود. در این میان گفتمان لیبرال دموکراسى غربى که با روح نظام آموزشى دانشگاههاى ایران سنخیتى بسیار داشت، بهعنوان عنصر پاسخگو به نیازهاى جامعه پا به عرصه دانشگاه نهاد. در عرصههاى سیاسى و اجتماعى نیز این مکتب که با زوال بلوک شرق در جهان، حیاتى دو چندان یافته بود، با ایجاد جریانهایى در سوقدادن مطالبات دانشجویى بهسوى خواستههاى متناسب با روح این تفکر، یعنى استقرار دمکراسى به شیوه غربى، نفى سلطه تفکر دینى و... بسیار تأثیرگذار بود. مضاف بر آن، جو حاکم بر دوران سازندگى و عدم توجه کافى به مسایل سیاسى و فرهنگى نیز بستر مناسبى براى رشد این جریانها را فراهم نمود.
4- پس از دوم خرداد 76: دوم خرداد 76 فصل نوینى از تاریخ انقلاب اسلامى ایران را رقم زد. در پیدایش دوم خرداد صرف نظر از چگونگى ریشههاى آن، نمىتوان نقش مؤثر جنبش دانشجویى را منکر شد. دوم خرداد بستر مناسبى را جهت عرض اندام جریانهاى مختلف فکرى و ظهور احزاب و گروههاى سیاسى فراهم کرد و انتظار آن بود که این تضارب آراء، زمینه را براى یافتن راهکارهاى متناسب با فرهنگ خودى در مسیر رفع معضلات جامعه بگشاید. اما معالاسف برخى تمامیتخواهىها و انحصارگرایىها در کنار سوء تدبیرها، این فرصت مناسب را به میدان منازعات سیاسى و تسویهحسابهاى گروهى مبدل ساخت و باز همچون گذشته، دانشگاه را از این تحفه «جامعه مدنى» نوین، بىبهره ننهاد. سالهاى 76 تا 79 را مىتوان دوران اوج فعالیتهاى دانشجویى پس از جنگ دانست. پروژه «پیاده نظامسازى» از دانشجویان براى احزاب مختلف سیاسى و به تشنج کشیدن دانشگاهها از پى هر غوغاى سیاسى از برنامههاى اصلى این سالیان بود و متأسفانه جنبش دانشجویى نیز با فراموشى تجربههاى تلخ گذشته به این پروسه مهر تأیید نهاد. فاجعه کوى دانشگاه تهران در سال 78 و حوادث جارى پس از آن، معلول نگاهى اینچنین به دانشگاه و دانشجو بوده است. رکود حاکم بر فعالیتهاى دانشجویى پس از سالهاى 78 و 79 هر چند بیانگر سرخوردگى دانشجویان از فعالیتهاى سیاسى و احزاب و گروههاى مختلف بود اما به نظر مىرسد که ریشههاى اصلى حوادث گذشته همچنان در دانشگاهها باقى مانده است. حوادث اخیر دانشگاهها بهویژه پس از صدور رأى هاشم آغاجرى از سوى دادگاه بدوى و وقوع اغتشاشات و ناآرامىهاى خرداد و تیر 82 را مىتوان نشانههاى نمود مجدد این ریشهها دانست. تلاش براى به تعطیلى کشاندن دانشگاهها، ایجاد درگیریهاى تصنعى یا واقعىتوسط هر گرایش سیاسى، بر هم زدن جو دانشگاهها و... همگى حکایت از جریانى پنهان دارد که مىکوشد بار دیگر براى قدرتنمایى در معادلات سیاسى، جنبش دانشجویى را در لواى دو قطبى نمودنهاى کاذب، هزینه اهداف و منافع خود کند. آنچه بر جنبش دانشجویى ایران گذشته و آنچه فراروى اوست این حقیقت را بهخوبى نشان مىدهد که تا زمانى که «جنبش دانشجویى» به «بیدارى دانشجویى» بدل نگردد، علىرغم قدرت تأثیرگذارى آن بر تحولات در هر زمان، امکان انحراف و بازیچه قرار گرفتن آن وجود دارد، چراکه لفظ «جنبش» در بردارنده مفهوم تحرک توأم با انتقاد و اعتراض همیشگى است که در زمانهاى مختلف بنا به افت و خیز آن، زمینه سوءاستفاده گروهها را هم فراهم مىکند، در حالىکه واژه «بیدارى»، مخالفت و یا موافقت متناسب با هر زمان و توأم با آگاهى را با خود به همراه دارد. عدم درک معناى واقعى دانشگاه اسلامى و سیاسىشدن دانشگاهها، عدم آشنایى دانشگاهیان با فرهنگ خودى و معضلات واقعى جامعه و در یک کلمه عدم همراهى شور و شعور در فعالیتهاى سیاسى را مىتوان بهعنوان اصلىترین ریشههاى انحراف در مقاطع مختلف حیات جنبش دانشجویى ایران دانست. دورشدن از آرمانها و تکیه ناخودآگاه بر تأمین منافع احزاب و گروهها بهجاى کشف حقایق، از دیگر آفات جنبش دانشجویى ایران بوده است. امروز یکى از مهمترین مسایل که باید در صدر مطالبات جنبش دانشجویى بیدار قرار گیرد، استقرار عدالت اجتماعى و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض در جامعه است. علىالخصوص، که با ورود قشر متوسط و پایین جامعه به دانشگاه در دهه70، مشابه دهههاى 40 و 50، امید به تحقق این مهم دو چندان مىگردد. «دانشجوى جوان اگرچه خود برخاسته از قشرهاى مستضعف جامعه نباشد، به عدالت اجتماعى و پر کردن شکاف طبقاتى به چشم یک آرزوى بزرگ و بىبدیل مىنگرد. باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد. مسابقه رفاه میان مسؤولان، بىاعتقادى به گسترش شکاف طبقاتى در ذهن و عمل برنامهریزان، ثروتهاى سر برآورده در دستانى که تا چندى پیش تهى بودند و... و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوهشدن ثروت در دست کسانى که آمادگى دارند آنرا هزینه کسب قدرت سیاسى کنند...». هنگامى که بهرهورى نسل دانشجو از شور و نشاط جوانى و بالاخره آرمانخواهى و حقجویى، با شعورى اینچنین همراه گردد، به جرأت مىتوان گفت که «دشمن از شور و شعور جوانان ما ضربه اساسى خواهد خورد».
رسالت جنبش دانشجویى در دهه چهارم انقلاب
با رسیدن به نیمه دوم سال 1387 شمارش معکوس براى پایان دهه سوم انقلاب اسلامى و طلوع طلیعه دهه چهارم انقلاب آغاز گردیده است. این خود نوید آغاز گامى نو پیش روى انقلابى است که امروزه دیگر از نهالى نوپا به درختى تنومند مبدل شده که ریشه در زمین و شاخه در آسمان دارد و روز به روز ثمرات آن آشکار مىگردد.
در این میان تئوریسین و راهبر انقلاب اسلامى دو اصل «پیشرفت» و «عدالت» را بهعنوان شاخصه و اولویت اصلى انقلاب اسلامى در گام چهارم مورد توجه انقلابیون قرار داده و از همه مردم و مسؤولین، خواص و عوام خواستهاند تا براى رسیدن به این دو شاخصه کلیدى، برنامهریزى و تلاش نمایند.
این مسأله بار دیگر در دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامى با جمعى از نخبگان علمى و دانشجویان دانشگاههاى کشور مورد تأکید قرار گرفت. ایشان خطاب به دانشجویان فرمودند: «ما وارد دههى چهارم عمر نظام جمهورى اسلامى داریم مىشویم... ما گفتیم که در این دهه، آنچه که بهعنوان یک هدف و شعار - براى اینکه دنبال کنیم که مرحلهاى را بگذرانیم
- باید مورد توجه قرار بگیرد، «پیشرفت و عدالت» است. اینرا شعار قرار بدهیم: پیشرفت و عدالت.»
ایشان در آن جمع، ضمن برشمردن برخى از وظایف جنبش دانشجویى، در این میان اعلام داشتند: «یک سؤال اینجا مطرح مىشود که براى رسیدن به این هدف والا و بسیار برجسته و بزرگ، وظیفه فقط متوجه دانشجویان است؟ آن هم دانشجویانى که براى خودشان رسالتى قائلند که شما اسمش را مىگذارید جنبش دانشجوئى؛ یعنى دانشجوى متحرک، دانشجوى فعال؛ دانشجوئى که از نیروى فکر و توان جسمى و روحى خودش مىخواهد براى پیشرفت استفاده کند؛ آیا فقط اینها مخاطبند؟ بلاشک نه. سنگینترین مسؤولیت بر عهده مسؤولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمى و نخبگان فکرى و نخبگان سیاسى، لیکن جریان دانشجوئى فعال هم مسؤولیت سنگینى دارد.»
در مورد شناخت وظایف و رسالت جنبش دانشجویى در گام چهارم انقلاب اسلامى مبتنى بر آموزهها و رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى مىبایست طرحى جامع و مطالعهشدهاى را آماده نمود، ولیکن به اجمال، بررسى برخى موارد مىتواند سرآغاز تدوین طرح جامع مذکور باشد.
الف- مؤلفه پیشرفت
با پایانیافتن جنگ تحمیلى و آغاز فصلى جدید پیش روى انقلاب اسلامى، پیشرفت و توسعه همهجانبه به مهمترین ضرورت نظام اسلامى تبدیل شد و در سالهاى گذشته، دولتهاى مختلف تلاش نمودهاند از طریق الگوهاى مختلف، برنامههاى آبادانى و توسعه خود را در پیش گیرند. در این میان اجراى طرحها و برنامههاى متفاوت و گاه مبتنى بر الگوهاى توسعه غیربومى تبعات و آسیبهایى را نیز به همراه داشته است.
با این همه ضرورت ارائه طرح و الگوى جامع توسعه همهجانبه مبتنى بر شرایط بومى و آموزههاى اسلامى بیش از پیش در دهه چهارم انقلاب احساس مىگردد. حضرت آیت الله خامنهاى در تشریح اهداف حکومت اسلامى و ارائه الگوى توسعه مىفرماید: «ما کشور اسلامى مىخواهیم. کشور اسلامى وقتى تشکیل شد، معنایش این است که دنیاى مردم آباد خواهد شد، نه بهمعناى آبادىاى که در نظامهاى مادى وجود دارد. در نظامهاى مادى، آبادى وجود دارد؛ یعنى قدر مطلق پیشرفتهاى مادى خوب است؛ اما در مورد همان پیشرفتهاى مادى هم تعادل و نگاه عادلانه وجود ندارد. یعنى شما الان مثلاً مىبینید که در کشور ثروتمندى مثل آمریکا، ثروتمندش اولین ثروتمند دنیاست؛ یعنى حتّى در برخوردارىهاى مادى هم عدالت نیست، همهگیرى نیست؛ یعنى همه برخوردار نیستند؛ چه برسد به برخوردارى معنوى؛ آرامش روانى نیست، توجه به خدا نیست، تقوا و پرهیزگارى نیست، پاکدامنى و طهارت نیست، گذشت و اغماض نیست، ترحم و دستگیرى از بندگان خدا نیست؛ و نیست و نیست و نیست.
این، آن پیشرفتى نیست که کشور اسلامى و جامعهى اسلامى دنبال آن است. آن خوشبختىاى که ما براى جامعهى اسلامى، برخوردارىاى که براى جامعهى اسلامى قائلیم، فقط این نیست که شما اینجا نگاه مىکنید؛ بلکه برخوردارى مادى و معنوى. یعنى فقر نباید باشد، عدالت باید باشد، تقوا و اخلاق و معنویت و پرهیزگارى هم باید باشد. این، آن هدفى است که باید دنبال او برویم.»
ارائه چنین طرحى جامع و همهجانبه مبتنى بر آموزههاى اسلامى نیازمند جهاد فکرى - علمى در حوزههاى مختلف دانش است و این امر تحت گفتمان «جنبش نرمافزارى» توسط رهبر معظم انقلاب اسلامى نظریهپردازى شده است.
از اینجا جایگاه «جنبش دانشجویى» بهعنوان سربازان پیشگام و کلیدى «جنبش نرمافزارى» قابل توجه و بررسى است. دانشگاه در کنار حوزههاى علمیه بهعنوان دو بازوى تولید علم و دانش در کشور رسالت بزرگ تحقق جنبش نرمافزارى را برعهده داشته و موظفند آینده انقلاب اسلامى را با تلاش همهجانبه خود تضمین نمایند. در همین سخنرانى، حکیم فرزانه انقلاب اسلامى، یکى از وظایف خطیر جریانهاى دانشجویى را چنین بر مىشمارد: «یکى از مسؤولیتهاى جریان دانشجوئى، تلاش براى فهمیدن است؛ یعنى تفکر. من به نظرم مىرسد یکى از کارهاى لازم، تشکیل جلسات فکرى وسیعى است که مجموعهى دانشجوئى، همراه با مجموعهى حوزوى، با برنامهریزى خوب، مىتواند بهوجود بیاورد تا بنشینند دربارهى مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح مىتواند همان ثمراتى را ببخشد که ما در زمینههاى مسائل علم و فناورى و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنى شکوفائى، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیرى درست. یکى از کارها این است.»
ایشان در جاى دیگر نیز فرموده بودند: «دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرمافزارى همهجانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانىکه اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمى خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعهى آباد و عادلانهى مبتنى بر تفکّرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه اینرا مىخواهد.» (9/12/79)
ب- مؤلفه عدالت
تحقق توسعه همهجانبه، الزامات متعددى دارد که یکى از مهمترین آنها، وجود عدالت در جامعه است. بىشک با وفور نعمت و افزایش درآمدهاى ملى، آنچه موجب رفاه عمومى و بهرهمندى همهجانبه از آبادانى کشور خواهد شد، وجود عدالت است چراکه در جامعهاى که عدالت از بنیادهاى آن رخت بربسته و فساد فراگیر شده است، ازدیاد نعمت و افزایش ثروت نه تنها موجب رفاه عمومى نمىگردد بلکه موجب تشدید اختلافات طبقاتى و برخوردارى طبقاتى خاص و نوکیسهگانى خواهد شد که منافع فردى خود را بر منافع اجتماع ترجیح خواهند داد. ضرورت توزیع عادلانه ثروت بهعنوان پیششرط زیربنایى توسعه، موجب آن مىگردد تا براى گسترش عدالت و مبارزه با فساد و رانتخواهى، گامها و اقدامات اساسى برداشته شود.
با توجه به نکات مذکور است که «عدالت» بهعنوان لازمه مهم دهه چهارم انقلاب مورد تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامى قرار گرفته است و از سویى دیگر با توجه به ویژگیها و شاخصههاى «جنبش دانشجویى» است که مىتوان از جایگاه محورى و پیشتازى آن جنبش در ایجاد همهجانبه عدالت یاد نمود.
یکی از ویژگیهاى کلیدى که جنبش دانشجویى را صاحب صلاحیت براى ورود به میدان عدالتخواهى و مبارزه با فساد مىکند، وجود روحیه انقلابى و فارغ از هرگونه تعلق به منافع مادى و عدم گرایش به سمت محافظهکارى است. این روحیه ممتاز مبارزهجویى و آزادگى که برخاسته از ویژگى «جوانى» دانشجویان است، همان عنصر برجسته و ناب و مؤثرى است که مىتواند جنبش دانشجویى را بهعنوان پیشگام نهضت عدالتخواهى در دهه چهارم انقلاب اسلامى معرفى نماید و وجود این عنصر ارزشمند در نزد جنبش دانشجویى بارها مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. معظم له در این زمینه مىفرمایند: «یکى از دوستان، اعتراضهاى صریحى کردند. خصوصیت دانشجو هم همین است.
به اشخاص و دستگاهها اعتراضهایى کردند - حالا آن اعتراضها ممکن است وارد باشد، ممکن است وارد نباشد؛ من روى آن نمىخواهم قضاوت بکنم - اصل اینکه دانشجو حرفش را روشن و صریح و آشکار بزند و دچار سیاسىکارى نشود، چیز مطلوبى است. بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئى این است که دانشجو دچار محافظهکارى شود و حرفش را با ملاحظهى موقع و مصلحت خیالى بیان کند؛ نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحتِ در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطاست. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزهدل، با یک آدم سیاسىکار باید در همین باشد؛ حرفتان را صریح بزنید؛ آنچه را که مىزنید، از دل بزنید؛ و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید؛ راحت. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصههاى دانشجوئى است.»
حکیم فرزانه انقلاب اسلامى از دانشجویان مىخواهد تا عدالت را در همه ابعاد آن از مسؤولین مطالبه نمایند: «جنبش عدالتخواهى هنگامىکه در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته مىشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش بهعنوان یک خواستهى عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبهى مهم از ذهنها دور شود؛ یعنى بایستى عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بهخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولى - چه بنده و چه هر کس دیگرى که در جایى مسؤول است - ناچار باشد به مقولهى عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یکوقت است که ما مثلاً به وزارت اقتصاد و دارایى مىگوییم عدالت را رعایت کن، یا به قوّهى قضاییّه مىگوییم عدالت را رعایت کن؛ اما یکوقت به جوانان مىگوییم شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معناى خاصّى دارد. مطالبهى عدالت بهمعناى این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهاى جوان و دانشجویى شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آنرا از هر مسؤولى بخواهند.» (22/2/82)
انتهای پیام/