نجات از فتنهها با آگاهی از اصول و معیارها ممکن میشود
خبرگزاری تسنیم: عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت گفت: کسانی از فتنه شیطان در آخرالزمان نجات پیدا می کنند که اصول و معیارها را بدانند و براساس آنها حرکت کنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم در قم، بررسی نشانههای ظهور یک موضوع بسیار پیچیده است که باید کارشناسان خبره این فن به آن پاسخ دهند. چند وقتی است در باب نشانههای ظهور سوالات بسیاری مطرح شده است از جمله اینکه آیا نشانههای ظهور در همه جا میتوانند به انسان کمک کند؟ یا نشانههای ظهور برای استفاده همه انسانهاست؟ یا اینکه مگر مسیر دین مشخص نیست پس فلسفه وضع نشانهها چیست؟ برای پاسخ به این پرسشها به سراغ یکی از کارشناسان حوزه مهدویت رفتیم. حجت الاسلام و المسلمین نصرت الله آیتی گزینه مناسبی برای پاسخ به این پرسشهاست.
به عنوان نخستین سوال بفرمایید به نظر شما نشانههای ظهور در بین مجموعه معارف دین چه جایگاهی دارد؟
ما در عصر غیبت، نسبت به حضرت مهدی(عج) تکالیفی را بر عهده داریم. گرچه این تکالیف گاه از سنخ تکالیف فردی است، اما عمدۀ مسئولیتهای ما در قبال حضرت مهدی(عج) مسئولیتهای اجتماعی است؛ زیرا امام اهدافی دارد.
یکی از مهمترین اهداف آن حضرت، تحقق زمینههای ظهور است و زمینههای ظهور باید در بستر جامعه شکل گیرد. بنابراین ما موظفیم در حد وسع خود، آن حضرت را در رسیدن به اهدافش یاری کنیم. برای رسیدن به این مهم، به صورت فردی نمیتوان کاری از پیش برد.
بنابر این باید عدهای را با خود همراه کرد و این آغاز حرکتی اجتماعی برای هدفی اجتماعی است. از سوی دیگر، در عصر غیبت با حرکتهای اجتماعی گوناگونی همچون حرکت سفیانی یا یمانی ، روبهرو خواهیم بود.
بنابر این اگر علایم ظهور کارکردی داشته باشند، عمدۀ این کارکردها در حوزه اجتماع است؛ یعنی نشانههای ظهور درصدد این هستند که جامعه را در انجام حرکتهایی که منجر به فراهم شدن زمینههای ظهور میشود راهنمایی کنند و نیز وظیفۀ او را در قبال حرکتهای اجتماعی انجام شده همچون حرکت یمانی و سفیانی مشخص نماید.
با این توضیحات، این پرسش مطرح میشود که آیا اساسا تنها راه دین برای هدایت جامعه در امر اقدام و حرکت و یا چگونگی رویارویی با حرکتهای آغاز شده، نشانههای ظهور است و در دین اصول و معیارهایی وجود ندارند که مؤمنان وقتی با یک حرکت اجتماعی مواجه میشوند یا هنگامی که خود خواهان اقدام و حرکتی اجتماعی هستند، وظیفۀ خود را بدانند که باید چه کنند، از کجا شروع کنند، در چه شرایطی دست به اقدام زنند و تا کجا پیش روند؟
روشن است که اسلام دینی جامع است و هدایتها و بینات بسیاری را دربر میگیرد که ما را نسبت به انجام وظیفه در هر شرایط و در هر موقعیت زمانی و مکانی آگاه میسازند.
بنابراین پاسخ به این پرسشها و پرسشهای مشابه را میتوان به استناد اصول حاکم بر حرکت دریافت. برای مثال وقتی با یک حرکت اجتماعی همچون حرکت یمانی یا سفیانی روبهرو میشویم، اصول حاکم بر آن حرکات به ما نشان میدهند که با کدامیک از این آنها همراه شویم و با کدام همراهی نکنیم.
مثلاً این اصول به ما میگویند اگر هدف او دعوت به خود نبود بلکه دعوت به امام بود، در جایگاهش بود، از نظر ضعف دشمن یا توانمندی یاران در وضعیت مطلوبی بود و... با آن همراه شو، وگرنه خیر؛ بلکه با نیروسازی و نفوذ در دشمن شرایط را برای یک حرکت مطلوب فراهم کن!
بر این اساس دریافتیم کسی که با مبانی و اهداف دین از یکسو و تکالیف دین از سوی دیگر و اصول و معیارهای دین که در شرایط مختلف، طرح و برنامۀ حرکت را مشخص میکنند از دیگر سو آشناست، در هر موقعیت به تناسب شرایط، تکلیف خود را نسبت به امام خود و نیز حرکتهایی که در جامعه وجود دارد خواهد شناخت و بر اساس آن اقدام خواهد کرد، چه روایات علایم ظهور باشند و چه نباشند.
اگر اصول مورد نظر و معیارهای دین برای پیمودن مسیر دوران غیبت کافی است پس فلسفه طرح نشانههای ظهور چیست؟
نشانههای ظهور دستکم در دو موضع میتوانند ثمربخش باشند: موضع نخست جایی است که مردم به دلیل اهمال متصدیان امر تبلیغ دین، یا به دلیل غفلت خودشان از این بینات و معیارها بیاطلاع باشند و موضع دوم جایی است که به دلیل گرفتار شدن در دام شبهات و با جوسازی جبهۀ باطل و پیچیدگی شرایط، نتوانند بر اساس معیارها و ضوابط به هدایت برسند.
در این جاست که علایم میتوانند راهگشا باشند و به کمک آنها میتوان جهت درست حرکت را دریافت. برای توضیح بیشتر میتوان از اقدامات مشابهی که پیامبر(ص) در دوران فتنه انجام داد یاد کرد.
چنانکه میدانیم رسول گرامی اسلام(ص) بارها دربارة امامت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) سخن گفت و با بینات و هدایتهای خود این مسئله را برای مردم توضیح داد و حقانیت امام علی(ع)و لزوم پیروی مردم از ایشان پس از رحلت خود را تا آنجا که میسور بود بازگو کرد.
این هدایتها و بینات آنقدر زیاد بودند که اگر کسی واقعاً به دنبال شناخت حق بود، با مراجعه به برخی از آنها میتوانست بدان دست یابد.
با این حال، آن حضرت در کنار این روشنگریها و ارائۀ ضوابط، نشانههایی نیز بیان فرمود. برای مثال، از عمار به عنوان نشانۀ جبهۀ حق یاد کرد و با جملۀ معروف «تَقْتُلُ عَمَّاراً الْفِئَةُ الْبَاغِیَة» به مسلمانان فهماند که هر گاه در فضای فتنه از شناخت حق و باطل ناتوان شدند، بدانند گروهی که عمار را میکشد، جبهۀ باطل است.
روشن است که وجود این نشانهها به معنای بینیازی از بینات و معیارها نیست و بدین معنا نیست که پیامبر گرامی اسلام(ص) برای تشخیص حق از باطل روشنگری نفرموده است، بلکه به گواهی تاریخ، آن حضرت در طول دوران رسالت خود بارها معیارها را فرموده بود.
با این حال، در کنار آنها به عنوان مکمل، نشانههایی نیز قرار داد تا در وقت ضرورت برای کسانی که از اصول و معیارها بیاطلاعاند، یا گرفتار شبهاتاند و درفضای غبارآلودی که دشمن ایجاد کرده نمیتوانند فهم درستی از معیارها داشته باشند، بتوانند مسیر حق را شناسایی کنند.
نشانههای ظهور نیز همین گونهاند و در کنار اصول و ضوابط دین، نقش متمم و کمکی دارند و میتوانند در هنگام جهل یا سیطرۀ شبهات مفید بوده و کارکرد سلبی و ایجابی داشته باشند.
در پرتو کارکرد سلبی آن میتوان مدعیان دروغین را شناخت و دروغ کسانی که پیش از تحقق نشانههای حتمی ادعای مهدویت دارند را شناسایی کرد و در کارکرد ایجابی آن میتوان به امید و تسریع در آمادگی و... رسید.
اما باز هم باید تأکید کرد که اینها فقط نقش مکمل را دارند و نقش اصلی در هدایت به عهدۀ همان اصول و ضوابطی است که در دین وجود دارد؛ اصول و ضوابطی که مربوط به همۀ زمانها و مکانها و همۀ شرایط و از جمله دورۀ غیبتاند.
تفاوت نشانههای ظهور با اصول و معیارهای دین چیست؟
یکی از دلایل این است که اصول در همه جا کاربرد دارند اما نشانهها در شرایط خاص. در بسیاری از مواقع از آنجا که روایات علایم ظهور از ضعف سند یا عدم وضوح دلالت رنج میبرند، یا در تشخیص مصداق و تطبیق آن بر مورد خارجی تردید وجود دارد، روایات علایم ظهور قابل اعتماد نیستند، بلکه در عصر پر فراز و نشیب غیبت، هزاران رخداد اجتماعی وجود دارد که در روایات علایم ظهور به آنها اشارهای نشده است.
بنابراین اگر بخواهیم از اصول حاکم و معیارهای کلی دین صرفنظر کرده و تنها به روایات علایم ظهور اکتفا کنیم، نمیتوانیم در رویارویی با این رخدادها موضع درستی اتخاذ نماییم.
اما در همین شرایط با در دست داشتن هدایتها و معیارهای دین میتوانیم نسبت به رخدادهای اجتماعی موضع درستی برگزینیم. بنابراین جایگاه اصول و معیارهای دین در مقایسه با نشانههای ظهور جایگاهی بیبدیل است.
آنانکه میخواهند منتظر بمانند تا سفیانی، یمانی و خراسانی قیام کنند و بعد بفهمند باید چه کنند، مانند کسانی هستند که تا عمار به مسلخ نرود و کشته نشود، حق را تشخیص نمیدهند.
دومین دلیل این است که اصول را نمیتوان تفسیر نادرست کرد اما نشانهها را میتوان تفسیر اشتباه کرد به این معنی که اهمیت بیبدیل اصول و معیارهای کلی دین را در مقایسه با علایم ظهور نشان میدهد، این است که دستکم برخی از نشانهها قابلیت تفسیر و تأویل نادرست، یا مشابهسازی دارند؛ چنانکه معاویه کشته شدن عمار را اینگونه توجیه کرد که او چون علی (ع) او را به میدان آورد، پس قاتل عمار، علی (ع) است.
یا چنانکه در روایت آمده است، پس از ندای آسمانی که حادثهای معجزهآسا و بسیار شگفت است، شیطان با مشابهسازی، صیحهای می زند و امر را بر بسیاری مشتبه می کند و جالب است که در روایات تصریح شده است کسانی از فتنۀ شیطان نجات خواهند یافت که اصول و معیارها را بدانند.
تعبیر روایت چنین است: زراره میگوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: ندادهندهای از آسمان ندا میدهد که «فلانی امیر است» و ندادهندهای ندا میدهد که «همانا علی و شیعیانش رستگارانند.» پرسیدم: با این حال، چه کسی با مهدی(عج) میجنگد؟ فرمود: شیطان ندا سر میدهد: «همانا فلانی ـ مردی از بنیامیه ـ و شیعیانش رستگارانند.» عرض کردم: چه کسی راستگو را از دروغگو تشخیص میدهد؟ فرمود: کسانی که پیش از آن، احادیث ما را روایت میکردند و پیش از اینکه باشد میگفتند: خواهد بود و میدانستند، که همانا آنان برحق و راستگویند.
چنانکه میبینیم بر اساس فرمایش امام صادق(ع) حتی تشخیص نشانههای ظهور با بازگشت به حقایقی همچون معیار گرفتن اهلبیت(ع) و اعتقاد به حقانیت آنانکه خود اصول و معیارهایی فراتر از نشانههای ظهورند قابل تشخیص خواهند بود.
آن چه گفته شد به معنای لغو بودن نشانههای ظهور نیست بلکه به معنای برخوداری از اهمیتی کمتر از اصول و بینات دین است بنابر این مناسب است به اصول و بینات دین اهمیت بیشتری داده شود.
انتهای پیام/