پاکی زمینهای خاکی در روزگار فوتبال آلوده
خبرگزاری تسنیم: در آن روزها بود که پولدارها با توپ چرمی بازی میکردند و پایینشهریها با پارچه! پارچهایبازها بودند که به المپیک مونیخ راه پیدا کردند، آخرین قهرمانی ایران در آسیا را رقم زدند و اولین حضور در جام جهانی را با افتخار به ارمغان آوردند.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، تهران 1300-1280 پر بود از خندقهایی که به زمینهای خاکی تعبیر میشد، همان زمینهایی که یک مشت جوان با کتانیهای پاره با قطعهای لاستیکی که معروف بود به «قنبل لاستیک» توپ میساختند تا نمایش فوتبال کنند. از آن روزها تا امروز چیزی حدود 9 دهه میگذرد و آنقدر فوتبال گرفتار زرق و برقها شده، آنقدر مدرسه فوتبالهای عجیب و غریب تاسیس شده که هیچ نشانی از فوتبال ناب را نمیتوان در آنها مشاهده کرد و خروجیاش چیزی نیست جز ثبتنامهای گزاف بچهمرفههایی که تنها برای سرگرمی خانوادههایشان وارد این آکادمیها میشوند و وقتی به ماکت بزرگتر آن نگاه میکنید تازه دلیل این همه دلزدگی از فوتبال باشگاهی و عدم ستارهسازی را درک میکنید، خروجی همه اینها میشود داربی کسلکننده پایتخت با ستارههای میلیاردیاش و هیچکس نیست تا یادی از این زمینهای خاکی محلههای جنوب شهر بکند.
همان زمینهایی که تولیدکننده ستارههایی همچون پروین، روشن، دهداری و حقوردیان بودند اما حالا چه؟ حالا تنها تولیدکنندههای لوازم ورزشی هستند که رقابت میکنند تا فلان استوک یا بهمان توپ کارخانهشان در مدارس فوتبال با قراردادهای نجومی عرضه شود. حالا بچههایی که در مدارس فوتبال به دنبال توپهای رنگی میدوند از همان ورودی با لباسهای مارکدار از ماشینهای شاسیبلند پدر و مادرهایشان پیاده میشوند و آنها نیز در کنار زمین با عینکهای دودی چند صد هزار تومانی به نظاره طنازی پسربچههایشان مینشینند.
تفاوت تنها در نرخ مدارس فوتبال و نامهای بازنشسته از فوتبال است که مجذوبکننده به نظر میرسند و زمانی که قرار است استعدادیابی در کنار زمین ستاره نوجوانی را شکار کند بیشتر به فکر این است که کدام پسربچه پدرش کارخانهدار است یا برای اینکه عکسی از او در رسانهای به چاپ برسد حاضر است سر کیسه را کمی شل کند! این همان مدرنیته است که شیره جان استعدادهای ناب زمینهای خاکی را مکیده، همان زمینهای کنار قبرستانها که آن استعدادها فوتبالشان را حسرت به دل در آن آغاز کردند. زمینهای صاف، معمولا کنار قبرستانهای قدیمی بودند.
شاید این استعاره محشری باشد برای درهم آمیختگی غریب شمایل مرگ و زندگی. اصفهان، تبریز، تهران و چه بسیار شهرها که نبض فوتبالشان در زمینهای خاکی کنار قبرستانها میتپید. همان لحظه که مردانی گل میزدند و از حلقه رفاقت آویزان میشدند صدای شیون از کنار تابوتی میآمد که سوگوارانش هیچ درک نمیکردند احوال این جوانهای خجسته را! نسل اول فوتبال ما با چنین صحنههای دراماتیکی بزرگ شدند. همزیستی تراژیک با ملودرام فوتبال انگار یکجور«غم - شادینامه» بود. وقتی هیاهوی این دو به هم میآمیخت، همسایگی قبرستان و مستطیل خاکی، مفهوم دیگری مییافت. از این میدان، صدای هلهله میآمد و از آن قبرستان، صدای شیون. انگار مظهر تقابل«جاودانگی و زوال» بود.
در آن روزها بود که پولدارها با توپ چرمی بازی میکردند و پایینشهریها با پارچه! پارچهایبازها بودند که به المپیک مونیخ راه پیدا کردند، همانها بودند که آخرین قهرمانی ایران در آسیا را رقم زدند و همانها بودند که اولین حضور در جام جهانی را با افتخار و با جنگندگی به ارمغان آوردند نه اینکه با تساوی و یک بر صفر پیروز شدن غرورآفرین باشند! اصلا در آن زمان صفرهای میلیاردی سرگیجهآور بود و حتی از جیب خرج میکردند که به تیم ملی خدمت کنند. اما آنها را چه کسانی یافتند که اینگونه ستاره شدند، هنوز وقتی20 مرداد میشود یاد غمنامه و آن مرگ تراژیک «رسول ممدنوعی» یا همان آقامدد پدر فوتبال خاکی ایران میافتیم. بزرگمرد سازنده فوتبال کشورمان که ریشه سازندگی در فوتبال را با مکتب راهآهن بنیان نهاد، توانست در طول بیش از 60 سال سازندگی، بزرگانی همچون رضا و بیوک وطنخواه، بهمن نوروزی، کرم نیرلو، علی جباری، نصرالله عبداللهی، عزت جانملکی، دکتر رضا اسدی، جهانگیر کوثری، امیر قلعهنویی، فرشاد پیوس، علی، امیر و پرویز ابوطالب، علی گیوهای، رضا حسنزاده، حافظ طاحونی، داریوش مصطفوی، ابراهیم آشتیانی، فرهاد کاظمی، محمد دادگان، مسعود و فریدون معینی، جمشید وطندوست و صدها شاگرد دیگر تحویل و تقدیم تیمهای بزرگ باشگاهی و ملی کند.
حالا جای «آقامدد»ها را چه کسانی گرفتهاند؟ آقامدد همان مرد زحمتکشی که از نان شب زن و بچهاش میزد تا در زمینهای خاکی ری و راهآهن جواهراتی را پیدا کند تا افتخار فوتبال ملی باشند، بیش از 150 ملیپوشی که به دست استعمارگران باشگاهی سپرده شدند. حالا اما جای «مددخان» را دلالانی گرفتهاند که در مدارس پرزرق و برق فوتبال به دنبال شکارهای چرب و نرم میگردند تا بیاستعدادها را به فوتبال داخلی تزریق کنند، همانهایی که تنها با پروپاگاندای ورزشی دست آخر سر از فوتبال اروپا درآوردند! حساسیتی که امروز در کشورهای توسعه یافته برای کشف و پرورش کودکان در مدارس فوتبال اعمال میشود غیرقابل باور است. معلمهایی که برای آنها میگمارند، روانشناسها و پزشکانی که بالای سرشان هستند و قواعد نظارتهای حاکم بر آن نشانگر وسواس بسیار است. طبیعی است که آنها متوجه این نکته شدهاند که هر آنچه در این مدارس میگذرد بر آتیه جامعه تاثیرگذار است.
آیا کودکانی که در مرحله شکلگیری شخصیت خود هستند میتوانند تاثیر انواع تبعیضها، تحقیرها و آموزشهای کور و غلطی را که در این مدارس میبینند تا آخر عمر فراموش کنند؟ میزان نظارت نهادهای آموزشی و تربیتی ما بویژه فدراسیون فوتبال بر این حجرههای آموزشی و پروسه استعدادیابی و آموزههای یلخی برای برلیانهای خرابهنشین چقدر است؟ آیا پلاکاردها و تبلیغاتی که این مدارس با استفاده از شهرت ستارههای قدیمی بهپا میکنند و در عوض، کارها را کنترات(!) به آدمهایی میسپارند که نه علم تخصصی «فوتبال کودکان» را میفهمند و نه از روانشناسی کودک سر درمیآورند، میتواند نسل آتی فوتبال ما را بیمه کند؟
اگر آقامددها بر پایه «فوتبال تجربی» روابط خود را با پدیدهها و استعدادها تنظیم میکردند امروز چیزی غیر از «میزان پرداختی» میتواند رابطه کودک و مدرسه فوتبالش را تنظیم کند؟ همان زمین خاکیها که به مصداق آکادمی فوتبال بارسلونای امروزی بودند حالا تبدیل به ویترینی شدهاند که در آن تنها صدای جرینگ جرینگ سکهها و صدای خرش خرش تراولها حکمفرمایی میکند و ما چیزی جز چند کودک و نوجوان مرفه نمیبینیم که لباسهای مارکدار ستارههای گرانقیمت میپوشند و حتی دریغ از یک روپایی زدن یا بغل پای صحیح! این است منزلت پرورش استعداد در فوتبال ایران و زمانی که ستارههای پوشالی و میلیاردی که بدون هیچ پشتوانهای به باشگاههای بزرگ رسیدهاند با ماشینهای شاسیبلندشان از کنار ورزشگاه آزادی عبور میکنند ما یاد خط ترمز شوفر تاکسی میافتیم که 18 سال پیش آقاممد را زیر گرفت تا این پیرمرد فوتبال برای همیشه فراموش شود، این همان خط فاصله میان فوتبال در زمینهای خاکی و مدارس گرانقیمت به اصطلاح فوتبال است!
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.