حرم حضرت معصومه(س) برای همه مردم است باید مستقل باشد
خبرگزاری تسنیم : بارگاه حضرت معصومه(س) برای همه مردم مقدس است، باید به آن رسیدگی و در نگهداری آن دقت شود. باید ضریح مقدس، گنبد مطهر، صحنها، ایوانها و سایر متعلقات بارگاه را باید حراست، نگهداری و حفظ کنیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، آیتالله علیاکبر مسعودیخمینی از شاگردان امامخمینی(ره) و از اعضای قدیمی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که در سالهای اخیر، تولیت آستان مقدس حضرت معصومه(س) را نیز در کارنامه خویش دارد. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، در این گفتوگو در خصوص ارتباطات اولیه وی با امامخمینی(س)، نحوه اداره حرم حضرت معصومه(س) در دوران مسوولیت و برخی سوالات در این زمینه و... با وی سخن گفتیم که مشروح آن در پی میآید:
*حضرتعالی چه زمانی نام حضرت امام را شنیدید و آیا با حضرت امام ملاقات و دیداری داشتید؟
من در سال 1326 به قم آمدم، البته قبل از آن یکی دو سالی در اراک ساکن بودم، بعد از اراک به قم آمدم. شنیده بودم که آقای حاج آقا روحالله خمینی در قم، از فضلا و بزرگان علمی حوزه علمیه است؛ ولی ایشان را ندیده بودم. وقتی آمدم قم یک روز از کنار خیابان ارم میگذشتم، در آنجا مسجدی بود به نام مسجد محمدیه - که ما اخیراً آن را در توسعه حرم جا دادیم- دیدم یک آقایی که خیلی هم صدای غراء و بلندی دارد، در حال درس دادن است.
چون ما هنوز به درس خارج نرسیده بودیم و سطح میخواندیم؛ سرکشیدم داخل، دیدم یک آقایی با صدای غراء و بلند درس میگوید؛ ایستادم تا درس تمام شد، آقای میرزا جعفر سبحانی (آیت الله العظمی سبحانی) آمد بیرون، ایشان آن زمان طلبه بودند؛ پرسیدم این آقا کیست که درس میگوید، گفتند: حاج آقا روحالله خمینی است؛ درس فقه میگوید. من ایستادم تا ایشان بیرون آمد، ده- پانزده متری به دنبال ایشان رفتم، تا رسیدند در منزل باغ قلعه، در را باز کردند و رفتند داخل، من نیز برگشتم و روز دوم باز آمدم. دیدم این آقا طوری است که آدم نمیتواند از آن بگذرد، روز بعد باز ایستادم تا درس تمام شد و ایشان شروع کردند به رفتن، من هم باز دنبالشان رفتم تا به درب منزل رسیدند.
بیش از حدود ده - بیست روز من همین کار را ادامه دادم. بعد از ده بیست روز رفتیم دنبال درسمان و همینطور در فکر بودیم که چه کار کنیم که با ایشان یک آشنایی پیدا کنیم. ظاهرا یکی دو ماه گذشت و تابستان شد هم ایشان از قم بیرون رفتند و هم ما با طلبههای خمین، به خمین رفتیم. تابستان آنجا بودیم. روزها میرفتیم نزد برادر ایشان آقای پسندیده، جلسهای بود، حدود یکی دو ساعته از مسائل متفرقه و سیاسی و... سخن میگفتیم، تا تابستان تمام شد. من خواستم برای درس بیایم قم، آقای پسندیده به من گفت: شما قم که میروید صبر کنید یک وجه مختصری از املاک برادرم آمده، این را شما به برادرم بدهید. خیلی خوشحال شدم از اینکه میتوانم یک رابطهای با ایشان پیدا کنم. من پاکت پول را به دست ایشان رساندم و این را بهانه برای معرفی و آشنایی خود با ایشان قرار دادم. آن روزها، روزی بود که دیگر میتوانستیم سر درس ایشان برویم.
هفت- هشت سال گذشته بود. چند روز که از درس گذشت دهه فاطمیه شد. دهه فاطمیه ایشان در منزلشان روضه داشتند. با آقا مصطفی آشنا بودیم، به من گفت: روزهایی که روضه هست، میخواهیم چای بدهیم، شما هم بیا یک کمکی بکن، ما هم از خدا خواسته، میخواستیم ببینیم با ایشان چطور آشنا شویم. امام میآمد مینشست و یکی دو نفر هم، منبر میرفتند و این دو سه روزی که من رفت و آمد کردم، ایشان را بهتر دیدم.
یکی از خاطراتی که از ایشان دارم، بر میگردد به همان دهه فاطمیه، دریکی از این جلسات یک وقت دیدم امام آمدند نشستند؛ ولی خیلی ناراحت و گرفته بودند؛ من یک مقداری ناراحت شدم به آقا مصطفی گفتم: به نظرم آقا ناراحت هستند؛ مدتی که نشستند، یک نفر آمد بغل گوش ایشان یک موضوعی را گفت، چه بود، آن لحظه نمیدانستم. ناگهان در روضه، ایشان از جا بلند شدند و از این اتاق اولی به اتاق دیگری رفتند؛ و چند دقیقهای گذشت، آقامصطفی بود یا کس دیگر که به من گفت: الان روضه خوان میآیند، آقا نیستند، شما بروید به آقا بگویید که تشریف بیاورند. من رفتم دیدم ایشان به سجده هستند و از سجده بلند شدند و من گفتم آقا خیلی معذرت میخواهم آقایان آمدند منبری هم آمده، گفتند: شما را صدا بزنم. ایشان آمدند نشستند. چند دقیقهای که گذشت یک آقایی آمد باز بغل گوش ایشان یک چیزی گفت و رفت، دیدم آقا یک مقدار چهرهاش باز شد.
خدا رحمت کند آقای اشراقی را ایشان هم بود، روضه که تمام شد از ایشان پرسیدم چرا آقا اینطور شدند،گفت: جریان این است که خانم آقای اعرابی که داماد اول ایشان بود در حال وضع حمل بودند آمدند به ایشان گفتند که آقا، مادر و بچه در خطرند، اگر میتوانید یک دعایی بکنید. ایشان رفتند در آن اتاق و برگشتند. وقتی آمدند و نشستند، یک ساعت نشد که آمدند گفتند: الحمدلله مادر و بچه هر دو سالم هستند.
*چه خصوصیتی باعث شد امام، امام شود و هنوز هم محبوب قلبها باشد؟
اگر بخواهیم به ابعاد شخصیتی امام بپردازیم باید به نکاتی ازجمله: مرحله قبل از تولد، یعنی پدر ومادر ایشان، کیست؟ پدر ایشان مرحوم آقا مصطفی و جد ایشان سید احمد و جد بالاترشان دینعلیشاه که اینها همه از علمایی بودند که در مقابل ظالمین قیام کرده بودند، این انسان اولاً در چنین خانوادهای متولد شده است؛ گمان نمیکنم هنوز کسی به این مطلب توجه داشته باشد، در بین انسانهای عادی کمترین افرادی هستندکه قبل از بلوغ متوجه باشند که باید آنچه خدا میگوید را عمل کند.
من در این مدت امام، علامه طباطبایی، آقای بهجت و... را دیدم که همه اینها قبل از بلوغ درحال سلوک بودند. سلوک عرفانی اینها بعد از بلوغ نبود و به این معنا که وقتی بالغ شدند از گناهان مُبَری بودند و کمتر کسی میتواند اینطور باشد. آنها کسانی هستند که تمام عمر، از طفولیت تا آخر عمر آنچه خدای متعال گفته طبق وظیفه عمل کردهاند.
*در رابطه با سلوک عرفانی حضرت امام باید ابعاد دیگری هم وجود داشته باشد که امام را چند بعدی، بلکه در همه ابعاد، امام را امام کرده است یا فقط صرف سلوک عرفانی امام ایشان را به این مرتبه رسانده است؟
صرف سلوک امام، یعنی به تکلیف عمل کردن، وقتی به تکلیف عمل کند، به همه جا میرسد؛ چنین کسی دیگر ترس از ظالم ندارد، ترس از کشتن و تبعید ندارد ترسی ندارد فقط خدا را میشناسد و بس، هرچه او میگوید عمل میکند؛ اگر کسی اینطور باشد، قطعاً بزرگ میشود و بالا میرود.
*در این مدتی که حضرتعالی با امام بودید، نگاه و اعتقاد امام به مردم و عشقی که امام به مردم داشت چگونه بود؟
امام شخصیتی بود که هم درون خودش روشن بود و میدید و هم درون مردم را میدید. وقتی امام احساس کرد که این مردم دنبال یک انسانی میروند که او برای خدا حرف میزند، شروع به نهضت کرد. وقتی متوجه شد که اگر کسی گفت: خدا، یک عدهای دنبال او هستند؛ این بود که قیام کرد.
یک روز من به امام عرض کردم که آقا این مردم را چطور میبینید؟ ایشان فرمودند وقتی من دیدم یک کسی میگوید الله اکبر همه مردم هم داد میزنند الله اکبر خب خدا میخواهد الله اکبر نشر پیدا کند و بعد یک شبی بود مسئلهای را به امام گفتم شاید این را به کسی نگفته باشم. درب منزل امام در موقع نهضت یک عده خاصی آمدند که یک نفر هم در آنجا کشته شد من از منزل بیرون آمدم. دیدم یک عدهای از همین افرادی که تا به حال اسم الله و خدا را هم نشنیدهاند (میشناختمشان) جمع شده اند دور هم دارند شعار میدهند. به قول خودمان آدمهای لات، من به ایشان عرض کردم که آقا من دیدم چنین جریانی است؛ ایشان فرمود: این دال بر این است که خدای متعال میخواهد نهضت به آخر برسد و همه دلها را برای این جهت رام کرده است.
*نام حضرتعالی با آستانه مقدس حضرت معصومه(س) عجین شده، و این شاید به خاطر گستردگی زحمات و خدمات حضرتعالی بوده است. در رابطه با انتصابتان به تولیت هم توضیحی بفرماییدکه این پیشنهاد از طرف که بود؟
من مدتی در شورای عالی حج بودم. سال 71 که به حج رفتم، آقای محمدی گلپایگانی که رئیس دفتر آقا هستند حج بودند؛ بعد از اینکه حج تمام شد و داشتیم بر میگشتیم در هواپیما به من گفتند: شما بعد از اینکه رفتیم ایران آقا با شما کار دارند؛ گفتم چکار؟ گفتند: خود آقا باید بگویند. دو سه روز بعد من به همراه کارکنان حج، خدمت آقای خامنهای رسیدیم. ایشان فرمودند: جناب آقای مولایی که تولیت آستانه حضرت معصومه هستند، مریض هستند ایشان هم شخصیت خیلی خوبی بود و از طرف امام هم تولیت بود بنا براین شما را من به عنوان تولیت آستانه انتخاب کردم به جای آقای مولایی، من گفتم خود آقای مولایی که الان هستند؛ گفتند ایشان نمیتوانند کار کنند. من گفتم هرطور شما امر بفرمایید. شاید دو سه روز بعد، آقای محمدی آمدند قم و جلسهای به همراه مسئولین آستانه گرفته شد و بنده به عنوان تولیت معرفی شدم.
*در مورد خدماتی که در زمان تصدی حضرتعالی صورت گرفته و همچنین نقاط قوت و ضعفی که آن زمان بوده و شما نقاط ضعف را تبدیل به قوت کردید اگر امکان دارد توضیحی بدهید ؟
مقام معظم رهبری در حکمشان چهار- پنج مسئله را عنوان کردند که یکی از آنها «حراست بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س)» است؛ یعنی اولین وظیفه ما این بود که بارگاه حضرت معصومه(س) که برای همه مردم مقدس است، باید به آن رسیدگی و در نگهداری آن دقت شود. این حراست از بارگاه، معنایش این است که ما بتوانیم تمام آنچه که در اینجا هست از نظر ضریح مقدس، گنبد مطهر، صحنها، ایوانها و سایر متعلقات بارگاه را باید حراست، نگهداری و حفظ کنیم.
*ظاهراً در آنجا «احداث بناهای لازم» هم بود که این خود یک موضوع دیگری است.
ما کلیه خشتهای طلایی گنبد را عوض کردیم. کلیه طلاهای ایوان طلا را که حدودا مربوط به 200 سال قبل بود تعوض کردیم دو تا از گلدستهها را به طور کلی طلا کردیم، طلای نقارهخانهای را هم که مربوط به 200 سال قبل بود، تعوض کردیم. خاطره جالبی که در این مدت برای من پیش آمد این بود که من یک روز در حرم نشسته بودم به آیتالله بهجت برخورد کردم، ما حدود ده- دوازده سال، شاگرد ایشان بودیم و با ایشان آشنا بودیم، ایشان به من فرمود: این گنبد خراب است و دارد خراب میشود؛ چرا درستش نمیکنید. با خود گفتم آیتالله بهجت از کجا رفتند بالای گنبد، گنبد را دیدهاند که خراب است و ما درستش نمیکنیم! گفتم چشم آقا کجا؟ گفت روی همان صحن این گنبد خراب است درستش کنید.
گفتم چشم. من آمدم به معاون امور مالی گفتم آقا برو بالای پشت بام و ببین وضع گنبد چطور است. ایشان رفتند و آمدند و گفتند که بعضی جاهایش هست که بین لایه زیر و بالایی که خشتهای طلایی رویش هست، اگر مختصر تکانی بخورد همه میریزد. چند روزی گذشت باز خدمت آقای بهجت رسیدم. ایشان فرمودند چرا شروع نکردی؟ این گنبد خراب است میریزد. گفتم خدایا ایشان از کجا رفته گنبد را دیده. گفتیم چشم و این رفت و آمدها و مشکل مادی ادامه داشت تا سرانجام گنبد درست شد. کارهای دیگری از جمله تعویض خشتها و بخشهای قدیمی دیگری نیز در همین زمان انجام شد.
*در رابطه با موضوع موقوفات بفرمایید که چقدر است؟ آیا نظارتی هست که کجا صرف میشود؟
این گنبد ساخته شد، ضریح مطهر را که قبل از این ساخته بودیم، ایوان و ... که ساخته شد و تمام اینها که ساخته شد بودجه میخواهد و بودجه این را بایستی خود آستانه تامین کند، کسی که به آن بودجه نمیدهد.
به این جهت آمدیم برای اینکه بودجه آستانه را چه در امور عمرانی، امور فرهنگی، امور خدماتی، کمک به محرومین و مستضعفین صرف کنیم، باید آستانه از خودش داشته باشد و اساساً موقوفاتی که در اسلام درست شده، برای هرکجا، برای این است که از خودش استقلال داشته باشد و چشمش پیش دیگران نباشد.
آستانه مقدسه موقوفات فراوانی داشته است. این موقوفات برای چه بوده؟ برای اینکه بتوانند عمران و نگهداری کنند. حراست کنند، محرومین، مستضعفین اینها را اداره کنند، همه اینها از دست رفته بود. هیچ چیز در اختیار آستانه نبود. ما با مشکلاتی که داشتند، زمینهای درون شهری را احیا کردیم؛ زمینهای بیرون شهری را احیا کردیم. اینکه آقایان میگویند آستانه نباید اقتصادی کار کند، این معنایش این نیست که آقایان میخواهند اقتصادی کار کنند، پول جمع کنند.
بلکه میخواهند منابع عمرانی و فرهنگی و چیزهای دیگری را که لازم دارد، از منابع خودش دربیاورند. موقوفه برای همین است. موقوفات به طورکلی از بین رفته بود. ما موقوفات درونی را آباد کردیم اصلاح کردیم احیا کردیم، و آنها را تحت حاکمیت قانون آوردیم و در این رابطه حدود هزار هکتار زمینهای آستانه را احیا کردیم، باغ پسته ایجاد کردیم و همین سال گذشته آقایان چهار میلیارد تومان از پول پسته درآوردند.
آقایان میگویند ما کار اقتصادی نمیکنیم، اگر کار اقتصادی نمیکنید پس با چه میخواهید آستانه را اداره کنید؟ اگر بخواهند کار اقتصادی کنند تا که پول جمع کنند، آستانه برای این کارها نیست، آستانه برای این است که پول داشته باشد، بتواند مراسماش را انجام دهد، کتابهایش را چاپ کند، از اهل بیت دفاع کند این کارها را پول لازم دارد.
احیای موقوفات را شروع کردیم که بحمدلله 95 درصد آن قطعاً احیا شد و مِلکهایی که دست دیگران بود، گرفتیم و احیا کردیم. موقوفات را احیا کردیم زحمتها کشیده شد. ظرف نوزده سال و نیم که من در آستانه بودم، توسعه حرم توسعه بسیار چشمگیری است.
اول شبستان امام خمینی ساخته شد. که وقتی مقام معظم رهبری آمدند اینجا فرموده بودند که اگر این نبود ما کجا میتوانستیم سخنرانیها و صحبتهایمان را با مردم و آقایان داشته باشیم. خیلی چیز جالبی شد. ضلع غربی ضلع شرقی، ضلع جنوبی همه ضلعها ساخته شد.
ببینید ضلع شرقی حرم که الان دارد ساخته میشود ما تملک خانهها و زمینهایش را انجام دادیم و دارند یک ساختمان برای موزه، یک ساختمان برای کتابخانه و بقیه ساختمان که الان دارند میسازند به خیابان ارم متصل میشود. من شنیدم قسمت موزه و کتابخانهاش که ساخته شده بود میخواهند بدهند به آقایان طلاب و ...، این کارخوبی نیست؛ چون موزه آستانه واقعاً یک ساختمانی لازم دارد. میلیاردها میلیون جنس و عتیقه در اینجا هست که همینطور دارد از بین میرود.
اینها باید یک ساختمانی داشته باشد. توسعه حرم انجام شد که انشاءالله امیدوارم تکمیل شود و توسعه داده شود. اینها همه برای این بود که ما یک زیربنای اقتصادی داشتیم، یک مقداری کمک میکردیم، انجام شد. امیدوارم بعد از این هم انجام شود.
*در صرف هزینهها و تأمین اعتبارات، کمکهای مردمی چه در بحث گنبد و چه فضاهای دیگر چقدر دخیل بود؟
هیچ نبود الا آنکه در ضریح مقدس میریختند. هرکه هر چه میریخت در ضریح ما از آنجا در میآوردیم؛ البته نسبت به طلاهایی که در گنبد صرف شد چندین مرتبه من در اتاقم نشسته بودم یک میزی جلویمان بود، مثلا یکی از خانمها آمدند یک کیسهای ریخت روی میز، من گفتم اینها چیست؟ گفت: این طلاهایی است که آورده ام برای بازسازی گنبد، گفتم این طلاها را باید ببرید جایی که به شما رسید بدهند، بعدکه دانه دانه معلوم شد بیاورید اینجا و من امضا میکنم که بعد ببرید تحویل خزانه بدهید. گفتند: ما این چیزها سرمان نمیشود. اینها برای گنبد است، میخواهی خرج کن، میخواهی خرج نکن، دیگر به من مربوط نیست؛ اینها باید در گنبد خرج شود. بعضی اوقات یک کیلو طلا بود که ریخته بود روی میز من، من نیز اینها را دانه به دانه میدادم تا آنجا ثبت میکردند، میدادیم آب میکردند و بعد روی گنبد میریختند. ولی آنچه در ضریح حضرت معصومه(س) ریخته میشد آن را ما درمیآوردیم و مصرف میکردیم.
*موقوفات در خارج از کشور هم هست که شما نظارت کرده باشید؟
آستانه مقدسه خارج از کشور هیچ موقوفه ندارد؛ ولی خارج از قم زیاد دارد؛ مثل خُمِّه سفلی و خُمِّه علیا در الیگودرز وقف آستانه مقدسه است. دهشیر و پرچین در ماهشهر زنجان مال آستانه مقدسه است و اطراف قم هم زیاد دارد که من خودم اینها را یکی یکی سر میزدم. هر چند وقت یکدفعه میرفتم آنجا ببینم چه خبر است.
ما اینجا حدود 600 هکتار زمین اطراف قم را گرفتیم، مال خود آستانه بود کشت و صنعت انجام دادیم و یک هزار هکتاری که قریب 500 سال بود کسی در آن راه نرفته بود، ما این را گرفتیم آباد کردیم؛ الان یک هزار هکتاری آباد است که در آنجا مقدار زیادی پستهکاری و زیتونکاری شده، گندم، جو و بسیاری چیزها مثل بهترین پنبه را الان در آنجا میکارند. ما یک دامداری درست کردیم که حدودا 3500 گوسفند داشت، هزار رأس گاوداری و پرواربندی داشت. از این کارها کردیم برای اینکه دربیاوریم و برای آستانه خرج کنیم که به شما و آن آقا نگوییم آقاجان آستانه پول احتیاج دارد.
من هزار و صد میلیارد تومان صورت گرفتم که در اختیار دولت بوده اینها را در 3 – 4 سال قبل دادم به مجلس که آستانه مقدسه اینها را طلبکار است آنها هم تصویب کردند که این پول مربوط به آستانه است باید داده شود؛ البته تا حالا یک قران(ریال) آن را نداده اند. مثلا راهآهن اینجا به نام مرادآباد بوده، 200 هزار متر مربع زمین است که وقف آستانه بود اینها را ملک طلق کرده بودند.
من اینها را کوشش کردم تا از ملک طلقی بیرون آوردم به آستانه مقدسه واگذار شد و 40 – 50 میلیون تومان بدهی داشتند آنها را گفتیم بگیرند، نمیدانیم گرفتند یا نه و از اینطور کارهایی که برای آستانه انجام شد. اینها خیال میکردند ما میخواهیم کار اقتصادی کنیم و پول جمع کنیم؛ نه، ما احیا کردیم؛ انشاءالله امیدواریم مورد توجه خود حضرت معصومه(س) قرار بگیرد.
*در بحث توسعه حرم یک اختلافاتی هم با ساخت مونوریل داشتید؛ قضیهاش از کجا شروع شد و چه بود؟
روز اول آمدند گفتند: اینجا میخواهیم مونوریل بسازیم. در جلسهای که بود، گفتم آقاجان قم مونوریل احتیاج ندارد. قم بایستی هرکاری میکند ریلی کار کند که روی زمین یا قطار شهری باشد یا زیرزمین قطار داشته باشد. مونوریل اینجا کارایی ندارد، گفتند نه باید بشود و زور است به ما مربوط نیست. آمدند انجام دادند با اینکه ما صددرصد مخالف بودیم. بعد که آمدند انجام دادند ما دیدیم دارد از جلوی حرم میرود. به آقایان گفتیم آقاجان این نباید از جلوی حرم برود؛ حرم نباید به هیچ وجه کور شود. گفتند نه این کور نمیکند.
آقای استاندار گفت اگر شما این را امضا نکنی، مونوریل شروع نمیشود. گفتیم خب ما برای شروعش امضا میکنیم. اینها آمدند امضای ما را گرفتند و خیال کردیم که از جلوی حرم میخواهد آن طرف برود. آمدند گفتند میخواهد از جلوی حرم برود. که من در روز معارفه گفتم اگر هم امضا کردم امضایم را پس گرفتم. به آقایان گفتم به هیچ وجه من الوجوه نباید جلوی حرم برود باید از آن طرف از زیر زمین برود. و هنوز هم نمیدانم در چه وضعیتی است.
*در فضاهای فرهنگی حرم صرفنظر از برنامههایی که زمان شما بود، یک نکتهای که جالب توجه بود، فضای ورود برای همه مردم خیلی باز بود، اصلاً سختگیریها به آن شکل نبود.... دیدگاه شما و این جامعیتی که در بحث جذب مردم به ویژه جوانها به حرم شما داشتید، نشأت گرفته از چه بود؟
من به طور کلی معتقدم کسانی که به حرم آستانه مقدسه وارد میشوند، اینها دین هستند. آدمهای بیدینی نیستند که میخواهند به حرم بیایند. اینهایی که حرم میآیند از زن و مرد خودشان را پوشش میدهند؛ دیگر من نباید آنجا بایستم و بگویم پوششت را درست کن، بله، آدم به طور کلی بگوید اینجا حرم است اینجا بایستی احترامش حفظ شود و...، کافی است، ما این دید را داشتیم.
چون آنهایی که به حرم میآیند همه آدمهای مومن و سالمی هستند که حالا مراتب دارد؛ یک کسی خیلی مقدس است که میگوید چشمهایش هم نباید پیدا باشد و یک کسی نه یک مقدار پایینتر است و اسلام هم به ما میگوید وجه و کفین مستثنی است؛ لازم نیست این دیگر یک چشمش را بگیرد، ما دیدمان اینگونه باز بود و مردم هم راضی بودند. حتی یک روز آمدند از این کیوسکها گذاشتند، برای اینکه هرکس از اینجا میرود او را تفتیش کنند، یک روز گذاشتند، دیدیم آقایان علما و اهل علم آمدند به خانه ما که این چه کاری است، ما میخواهیم هرآن، برویم و برگردیم؛ گفتیم آقا این را باید بردارید، اینجا باید آزاد باشد. منتها مراقبت از دور لازم است.
مردمی که به حرم حضرت معصومه(س) میآیند مردمی نیستند که نعوذبالله عرق خور و شراب خور باشند؛ اینجا آدمهای سالم میآیند؛ لذا نباید سختگیری کرد و باید از دور نظارت کرد. دور ضریح مقدس را باید مواظب بود که ما بودیم و در ظرف نوزده تا بیست سال کوچکترین اشکالی هم ما پیدا نکردیم.
*به نظر میرسد شما کمتر وارد جزئیات و مسائل سیاسی میشدید؛ یعنی بیشتر سعی میکردید، فضای حرم واقعاً فاطمی باشد، این دلیل خاصی داشت؟
بله طرز فکر من این است که بهطورکلی آستانهها مقدس و همهجا باید از همه جهات بیرنگ باشد و رنگ و انگ به آن نخورد؛ ما سعی کردیم اینجا هرکه بیاید و برود عادی باشد.
حتی مقام معظم رهبری میآمدند اینجا شب میآمدند یک ساعت میآمدند حرم زیارت میکردند و میرفتند و ما هیچ مشکلی نداشتیم. اینجا باید آرام و عادی باشد و وابسته به هیچ طایفهای نباید باشد. من شنیدم الان اینجا به تمام معنا وابسته به سپاه شده است، نباید اینطور باشد، ما وابستگی به هیچکس را نمیخواستیم و نمیخواهیم. حوزه، آستانه و هیئتها نباید وابسته باشند آقایان اهل علم و مراجع و اینها نباید وابسته به هیچ جا باشند.
امام هم به این نکته خیلی توجه داشتند که آقا باید مستقل باشیم، من پول گرفتن از دولت را برای حوزه صلاح نمیدانم؛ پول گرفتن هیئتها را صلاح نمیدانم؛ زیرا اینها وابستگی میآورد؛ آنچه که ما لازم داریم اخلاص برای کار است که الحمدلله کم است.
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.