احوال حج_۲۵/ همسرم آمد و گفت: یک حج از حضرت رقیه(س) گرفتم

حامد عسگری، نویسنده خال سیاه عربی:

والدین همسرم 15سال قبل ثبت‌نام کرده بودند. پدر خانمم بیمار شد و با نظر پزشک از سفر منع شد. مادرخانمم هم منصرف شد. همسرم گفت فیش حج را به من بدهید و آنها هم قبول کردند.

کلاس‌های حج شروع شد و بعد از هر کلاس و دوره از تنها گذاشتن من و بچه‌ها ابراز نگرانی می‌کرد.

برای ضبط کلیپی به سوریه دعوت شدم؛‌ به دلایلی حضور ما طولانی شد. با هزینه شخصی خانواده را به سوریه آوردم.

شب‌ها با گروه به حرم حضرت رقیه می‌رفتیم. شب آخر همه از حرم بیرون آمدیم، حرم خالی شده بود اما همسرم نیامد.

40 دقیقه بعد با چشمانی سرخ از گریه آمد؛گفتم چرا انقدر دیر؟ همه را معطل کردی؟ گفت: از خانم برایت یک حج گرفتم! نگفت دعا
کردم، گفت گرفتم!

مدتی بعد، قرار بود از خانه خودمان به خانه پدرهمسرم بروم، تنها بودم، یک نفر زنگ زد و گفت: حج می‌آیی؟

و من زودتر از همسرم عازم حج شدم!

مدیران