احوال حج_۲۴/ یوم‌الحسرةِ حاجی‌‌بازاری‌ها و فرنگ‌رفته‌ها

محمدحسین شمشیرگرزاده، نویسنده کتاب «برهوت زیبا»:
 
آخرین شب رفتم بیت‌الله‌الحرام. حاجی نسبتاً جوانِ اروپارفته‌‌ای کنارم بود. متفکرانه اطراف را نگاه می‌کرد، نماز می‌خواند و دوباره غرق اطراف می‌شد.

متعجبانه به او خیره شده بودم که با لبخند دستش را سمتم آورد.

شروع به صحبت کرد: «تمام اروپا را گشته‌ام، همه‌ کار کردم و همه‌چیز خوردم. برایم سوال بود که چرا مردم به جای جاذبه کشورهای دیگر، برای مکه اشتیاق دارند. تصمیم گرفتم خودم بیایم و تجربه کنم.

وقتی آمدم حس کردم این سفر با تمام سفرهای اروپایی متفاوت است و چه‌بسا کفه سنگین‌تری هم دارد.» « تمام عمر کفش و لباس مارک‌دارپوشیدم و حالا با دو تکه حوله و دمپایی دنبال بقیه می‌دویدم. انقلابی درونم ایجاد شده بود. »

من (شمشیرگرزاده) خودم 51سالگی حج را تجربه کردم ولی می‌گفتم کاش زودتر می‌آمدم، افراد زیادی را هم دیدم که مثلاً حاجی‌بازاری بودند و می‌گفتند فیش آزاد خریدن برای ما اصلاً رقمی نبود. همان‌ها هم به شدت گریه می‌کردند و باحسرت می‌گفتند چرا زودتر نیامدیم و منتظر ماندیم تا نوبت فیش دولتی شود.

مدیران