احوال حج_۲ / روایت حامد عسگری از سفر به عمق تاریخ در غار حرا

ساعت ۱۲ شب راه افتادیم و اذان صبح رسیدیم. مسیر سخت بود، اما این سختی در برابر مسیری که پیامبر (ص) بارها در طول رسالت خود طی کرده بود، هیچ بود.

ساعت 12 شب راه افتادیم و اذان صبح رسیدیم. مسیر سخت بود، اما این سختی در برابر مسیری که پیامبر (ص) بارها در طول رسالت خود طی کرده بود، هیچ بود.

نه پله‌ای بود، نه نرده‌ای، نه نور چراغی. پیامبر این کوه‌ها را با صخره‌های سخت و برنده بدون هیچ کفش اسکیچرز و بوت و پوتین یا محافظ طی می‌کرد و اشک می‌ریخت برای امت و ایمانش.»

وقتی به غار رسیدیم، تمام مسیر را به یاد این بودم که خدیجه کبری بارها از این صخره‌ها بالا می‌رفت تا غذا و آب را برای پیامبر بیاورد.

قربان صدقه این زن بزرگ می‌رفتم و دعا می‌کردم که خدا کند مشک آب یا کوزه‌ای از دستش نیفتاده باشد.

این خانم، این عزیز دل محمد مصطفی (ص) دوباره باید این مسیر رو برگرده، غذا آماده کنه، آب آماده کنه، ببره برای سحر، برای افطار…

مدیران